واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گفتگوی خواندنی با وزیر اطلاعات مختار زمانی که به سکانس های پایانی جنگ را ميگرفتيم دچار حادثه شدم. قرار بود كنار يكي از لشكريان بنشينم و با شمشير به بغل بدن او بكوبم. بعد اين پلان يك جوري به نظر ميآمد كه انگار من در سينهاش ضربهاي وارد كردهام.اين فرد بشدت به من نزديك بود. من مراقب بودم كه شمشير به بدنش نخورد. اينقدر به من چسبيده بود كه شمشير به پاي خودم خورد. شمشير كفش و جورابم را پاره كرد و به داخل پايم فرو رفت. سریال مختار نامه این روزها میهمان جمعه های هر خانواده ایرانی است و این سریال فاخر جذابیت های بسیاری را به لحاظ مرتبط بودن با قیام عاشورا دارد. کیان یکی از شخصیت های ایرانی مسلمان قیام مختار است که رضا رویگری به ایفای نقش این شخصیت شجاع می پردازد. رویگری از سال 64 با بازی در فیلم عقاب ها وارد عرصه سینما شد . رویگری در گفت و گو با هفته نامه شما از سختی ها و شیرینی های بازی در سریال مختار می گوید و اینکه کیان همه کاره مختار بوده و وزیر اطلاعات مختار می شود.نحوه حضور شما در سریال مختار به چه شکلی بود و آیا از ابتدا قرار بود در این نقش بازی کنید؟نقش کیان در سریال مختار نامه را از ابتدا آقای میر باقری برای من نوشتند، خیلی از بازیگران را برای این نقش به ایشان معرفی کرده بودند که آقای میر باقری گفته بودند که کسی را برای این نقش پیش من نیاورید و این نقش برای رویگری نوشته شده است.آقای میر باقری با من تماس گرفت و جزیات نقش را برای من گفت.با توجه به اینکه قسمتهایی از این سریال پخش شده است ارزیابی شما از کل این سریال چیست؟سریال مختار نامه از سریال های موفق است و من همیشه این کار را دوست داشتم،شاید سالها کسی نتواند دیگر چنین سریالی بسازد،کار بسیار سخت و مشکل اما بازی های خوب و فیلمنامه ای عالی دارد،به نظر من کار بسیار فوق العاده ای است و مردم این سریال را دوست دارند.از بازی خود در این سریال راضی هستید؟درباره بازی من ابتدا مردم و سپس منتقدین باید نظر دهند،من تلاش خودم رو انجام دادم،اما آنچه مردم نسبت به این مجموعه بازی من در برخوردها بوده بسیار راضی هستند.شخصیت کیان را قبل از بازی در این سریال می شناختید؟نه اصلا به هیچ عنوان نمی شناختم اما در زمان بازی در این سریال آقای میر باقری در مورد این شخصیت توضیحات بسیاری را به من دادند. تنها اطلاع من این بود که می دانستم مختار بسیار با ایرانی ها نزدیک بوده و با ایرانی ها است که قیام اش پیروز می شود.تمام آنچه در بازی من در این سریال می بینید آقای میر باقری از من می خواستند و ریز به ریز جزییات نقش را برای من بیان کردند،کیان با خصوصیات فرهنگی ایرانی و حجب و حیا و رشادت در زمان جنگ اش را به من منتقل کرد و من هر چه در توان داشتم انجام دادم.این سریال به نوعی با نهضت عاشورا گره خورده است، بعد معنوی این اثر تا چه اندازه برای شما مهم بود؟در سکانس های مربوط به کربلا حضور نداشتم اما در نقشی بازی می کنم که تنها ایرانی است که در واقعه عاشورا درگیر بوده و شرکت فعالی در قیامی به خونخواهی امام حسین(ع) داشته بسیار خوشحالم و در ادامه خواهید دید که کیان در این قیام تا چه اندازه تاثیر داشته است. مردم ما در مورد اشقیا و قاتلین کربلا اطلاع داشتند و این باعث افتخار است که این شخصیت های منفوری که در صدر اسلام بوده اند از نظر مردم ایران به خصوص به دست این ایرانی از بین می روند.با توجه به اینکه شما در کارهای تاریخی دیگری نیز حضور داشتید ايفاي يك نقش تاريخي مثل كيان به لحاظ گريم، مدت زمان اجرا و نوع حركات بازيگر چه تفاوتي با يك نقش معمولي امروزي دارد؟تصويربرداري سريال مختارنامه حدود 6 سال طول كشيد. در اين مدت من چند بار سر صحنه دچار حادثه شدم. گريم من خيلي سنگين و زمانبر بود.در بسیاری از سکانس ها بايد سوار بر اسب ميشدم و مانند يك رزمجو شمشير ميزدم. همه اينها برميگردد به اين كه من نقشم را دوست داشتم. در نتيجه همه اين دشواريها برايم قابل تحمل ميشد.به مدت 5 سال و نيم در لوكيشنهاي مختارنامه رفت و آمد داشتم و جلوي دوربين بودم. گاهي هم پيش ميآمد كه بين تصويربرداري بازيهاي من 3 ماه فاصله ميافتاد.اما هر وقت ميرفتم سر صحنه همه چيز برايم تازگي داشت. ديالوگهاي ميرباقري برايم جذابيت داشت. مثل جعبه سربستهاي بود كه دوستداشتي بازش بكني و ببيني داخل آن چه نوشته شده است.به هر حال بازيگري حرفه سختي است. ميگويند هر كه طاووس خواهد، جور هندوستان كشد.پخش مختارنامه پس از 40 هفته به پايان ميرسد، اما اين سريال مثل يك پازلي است كه با دقت چيده شده است. شما يك اتاق را در نظر بگيريد كه در آن كلي قطعات پازل روي هم تلنبار شده است. يك نفر دانهدانه اينها را پيدا كرده و كنار هم چيده است. هزاران پلان اين سريال با حوصله تدوين شده است.براي هر پلان این سریال كلي زحمت كشيدهاند. در يك پلان5 ثانيهاي يك لشكر تاخت ميكند و از اين سو به آن سو ميرود. هر برداشت اين پلان يك صبح تا ظهر طول ميكشد.ميرباقري حواسش به اين نكات بود كه چرا فلان هنرور ساعتش را درنياورده و دستش برق زده است يا چرا فلاني عينك داشته يا انگشترش را بيرون نياورده است. به خاطر اين اشكالات تمام لشكر بايد به عقب برگردد و صحنه دوباره گرفته شود.وقتي به روزهاي ضبط مختارنامه فكر ميكنم ميبينم خدا چه صبري به همه ما داده بود.کیان به عنوان دوست صمیمی مختار است، نقش و اثر این شخصیت ایرانی مسلمان را در قیام مختار چگونه می بینید؟در همه مستندات تاریخی آمده که کیان همه کاره مختار بوده است. البته در این سریال باید به مختار بها داده می شد هر چند نه به شکلی که تحریف شود اما باید جذاب تر می شد ، همه فتوحات و کارهای مختار به دست کیان بوده است. کیان وزیر اطلاعات مختار می شود و در آینده خواهید دید.دشوار ترین سکانسی که بازی کردید کدام سکانس بود؟جنگ آخر اهورا به نظر من یکی از صحنه های مشکل این کار از نظر من بود.در مدت تصويربرداري اين سريال چند بار در خبرها خوانديم كه شما دچار آسيبديدگي شدهايد. از حوادثي كه سر صحنه مختارنامه برايتان اتفاق افتاد بگوييد.زمانی که به سکانس های پایانی جنگ را ميگرفتيم دچار حادثه شدم. قرار بود كنار يكي از لشكريان بنشينم و با شمشير به بغل بدن او بكوبم. بعد اين پلان يك جوري به نظر ميآمد كه انگار من در سينهاش ضربهاي وارد كردهام.اين فرد بشدت به من نزديك بود. من مراقب بودم كه شمشير به بدنش نخورد. اينقدر به من چسبيده بود كه شمشير به پاي خودم خورد. شمشير كفش و جورابم را پاره كرد و به داخل پايم فرو رفت.دكتر به من گفت تو خيلي شانس آوردهاي. چون اين منطقه پر از خرده استخوان است. اگر اينها ايراد پيدا ميكردند تو تا آخر عمرت لنگ ميزدي.پاي من را بخيه زدند، اما فردايش حجم مچ پايم 2 برابر شد. يادم ميآيد كه پايم باد كرده بود و در كفش فرو نميرفت. آن روزها ميخواستند صحنه جنگها را تصويربرداري كنند.در يكي از صحنههاي ديگر بازيگر روبهرويم با تبر جنگ رو در روي من ميجنگيد. هنگامي كه تبر را ميچرخاند سر تبر درآمد و خورد توي ابروي من.داوود ميرباقري در بيمارستان گفت چرا همه بلاها سر تو ميآيد؟ فردايش دور چشمم به اندازه يك بادام متورم شد.آقاي ولدبيگي من را جوري گريم كرد كه ضرب خوردگي زير چشمم اصلا معلوم نشودميرباقري گفت اين گريم را پاك كن. تو در جنگ حضور داشتهاي و اين جراحت به نقشت ميخورد. با همان چشم ضرب خورده جلوي دوربين رفتم.در دورههاي آموزشي سواركاري و شمشيربازي هم حضور داشتيد؟بله. آن دورهها را رفتم چون ميخواستم جور ديگري سواركاري كنم. دوست داشتم سواركاريام ايراني باشد. اگر اين سريال را دقيق ببينيد متوجه ميشويد كه تاختهاي من با تاخت سپاهيان عرب فرق ميكند. تاخت شخصيت كيان دلاورانه و يك دستي است. كيان يك دستش را به دهان اسب ميگيرد و خيلي استوار اسب را هدايت ميكند. آقاي اردلان كه مسوول جنگها بود حركتهاي بازيگران را طراحي ميكرد. به ما ياد ميداد كه ضربه اول و دوم و سوم را چطور با شمشير بزنيم.وجه تمایزكيان به عنوان يك سرباز ايراني نسبت به رزمجويان عرب چیست؟نشستن كيان بر روي اسبش با عربها تفاوت دارد. عربها وقتي روي اسب مينشينند حالتي خميده دارند، اما او استوار روي اسب نشسته است.كيان وقتي به خواستگاري خواهر مختار ميرود عرق شرم روي پيشانياش مينشيند. با اين كه او به عموي مختار خواستهاش را گفته و نزد خود مختار نرفته است. اعراب اين شرم و خجالت را ندارند. چون برايشان چند همسره بودن هم عادي است.كيان حجب و حياي ايراني و در عين حال دلاوري يك رزمنده را دارد. رزمندگان ما در جبهههاي جنگ تحميلي دلاورانه ميجنگيدند.كيان در جنگها رشادت به خرج ميدهد و به هيچ وجه عقبنشيني نميكند. مختار بعدها او را وزير اطلاعات خودش ميكند. تمام اعراب از كيان ميترسيدند.جاهلهاي قديمي ايراني چاقو و قمه ميكشيدند، اما اگر ميخواستند از كوچهاي رد شوند كه در آن زني حضور داشت خجالت ميكشيدند و سرشان را پايين ميانداختند. اين حجب و حيا در فرهنگ ايراني ما هست.خودتان به عنوان يك بازيگر كدام يك از سكانسهاي مختارنامه را بيشتر دوست داريد؟در صحنههاي آتشسوزي مكه من حضور نداشتم، اما احساس ميكنم خيلي خوب كارگرداني شده است.آن صحنهاي كه حضرت ابوالفضل ميآيد مشك آب را پر كند، سنگ را به گريه وا ميدارد. به نظر من اين صحنه از 10 تا روضه و نوحه اثرگذارتر است.البته اينها سكانسهايي هستند كه من در آنها نبودهام. از بين بازيهاي خودم صحنههاي مربوط به جنگ كيان با حرمله و شمر را خيلي دوست دارم. حتما ميدانيد كه شمر معروف را كيان ايراني ميكشد. اين نكته در تاريخ آمده است.در اين سريال به دليل اين كه داستان سريال حول محور مختار ميگردد، نقش و تاثيرگذاري كيان به مراتب كمتر از آنچه در تاريخ و واقعيت وجود دارد نشان داده شده است. كيان در اكثر فتوحاتي كه صورت گرفته حضور پررنگي داشته است.الان پس از گذشت چندين سال از تصويربرداري «مختارنامه» چه خاطرهاي از اين سريال در ذهنتان مانده است؟تمام لحظه های این کار خاطره بود و از لحاظ فیزیکی جراحت های زیادی بود که جذابیت های خاص خود را داشت. کار کردن در این مجموعه لحظات بسیار خوشی بود.. يادم ميآيد سر صحنه يك بار در حال سواركاري بودم كه اسب مرا به پايين پرتاب كرد.سر من بايد مثل هندوانه از وسط ترک می خورد، اما انگار يك نفر دستش را زير سرم گذاشت و آن را آرام بلند كرد. خدا را شكر كوچكترين آسيبي نديدم. واقعا مثل معجزه بود.داوود ميرباقري ايستاده بود و با تعجب من را نگاه ميكرد.در پایان اگر سخن و پیامی برای خوانندگان دارید بفرمائیدآرزوی توفیق و سلامتی برای همه مردم ایران اسلامی دارم و امیدوار سال جدید برای آنها سالی سرشار از موفقیت باشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 359]