تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرکس نماز را سبک بشمارد ، بشفاعت ما دست نخواهد یافت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828819470




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

روزی که سر تا پا گازوئیلی شدیم


واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
روزی که سر تا پا گازوئیلی شدیم
روزی که سر تا پا گازوئیلی شدیم بعد کلی خندیدیم و اصغر برگشت و الحمدلله تانک را زد. ما نزدیک ورودی شهر بودیم و راننده ماشین با چراغ خاموش حرکت می کرد یکدفعه نفهمیدیم چی شد که از ماشین پرت شدیم بیرون.


به گزارش فرهنگ نیوز، عملیات آزادی مهران (کربلای یک) بود. غروب بود هنوز ورودی شهر آزاد نشده بود و درگیری سنگین بود. قرار شد دو قبضه 106 ببریم به ورودی شهر با تانک دشمن درگیر شده و راه را باز کنیم. 
 
یادم است برادر اصغری خیلی آدم تیزی بود؛ قد کوچکی داشت. بهش می گفتیم اصغر 3 سانتی؛ به هرحال اول ایشان رفت بعد 10 دقیقه هم من راه افتادم. نزدیک ورودی شهر بی سیم زدم و گفتم: اصغرجان کجایی؟... گفت: حاجی من آمدم الان داخل یک میدان و ایستادم شما بیایی... من با تعجب گفتم: رفتی توی شهر؟... گفت: خوب آره دیگه... گفتم: تانک ندیدی؟... گفت: نه!... خیلی با تعجب گفتم: این که داره شلیک می کنه... تازه فهمید. گفت: راستی از بغلش رد شدیم؛ هوا تاریک بود؛ دست بلند کردیم اونا هم دست بلند کردند ما فکر کردیم بچه های خودمان هستند؛ اونا هم فکر کردند بچه های خود شان هستند. 
 
بعد کلی خندیدیم و اصغر برگشت و الحمدلله تانک را زد. ما نزدیک ورودی شهر بودیم و راننده ماشین با چراغ خاموش حرکت می کرد یکدفعه نفهمیدیم چی شد که از ماشین پرت شدیم بیرون. تمام سر تا پایم خیس شد. ماشین چپ شد و مختصری هم زخمی شدیم. 
 
گویا آقای راننده جلویش را ندیده بود و با سرعت از پشت رفتیم در تانکر گازوئیل بچه های جهاد که برای لودرها سوخت می بردند. با چه مشقتی برگشتیم عقب و وقتی داخل مقر شدیدم همه زدند زیر خنده که چی شده؟ چرا اینطوری شدید؟ تازه همه از بوی گازوئیل سنگر را ترک کردند که بالاخره آب گرم کردیم و خودمان را شستیم و برایمان لباس آوردند. یالاخره آن شب را گذراندیم...
 
راوی: نعمت الله حاجی محمدی / واحد 106
 
 


منبع: مشرق


95/9/26 - 10:33 - 2016-12-16 10:33:33





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن