تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 31 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):شش (صفت) در مؤمن نيست: سخت گيرى، بى خيرى، حسادت، لجاجت، دروغگويى و تجاوز.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817467664




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ماجرای سرقت‌های خانوادگی‌


واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: ماجرای سرقت‌های خانوادگی‌
پدرزن، مادرزن و داماد ماجرای سرقت‌های خانوادگی‌شان را تشریح کردند.
آفتاب‌‌نیوز : زن جوان در گفت‌وگو با «شهروند» ماجرای دزدی‌هایش را این‌چنین توضیح می‌دهد:


 چند‌سال داری؟


٣٠‌سال دارم.


 به چه جرمی دستگیر شده‌ای؟


به جرم سرقت و زورگیری.


 چطور سرقت می‌کردی؟


با همسرم و دامادم یک باند سرقت تشکیل داده بودیم و با هم از مسافران زن زورگیری می‌کردیم.


 پیشنهاد سرقت را تو به آنها دادی؟


بله، یک روز که با شوهرم و دامادم سوار خودرو‌مان بودیم، زنی را به‌عنوان مسافر سوار کردیم. من وقتی چشمم به آن زن مسافر افتاد، طلاهایش را دیدم و وسوسه شدم. همانجا طوری‌که این زن متوجه نشود پیشنهاد سرقت را به شوهرم دادم. او هم قبول کرد و تغییر مسیر داد. وقتی به یک محیط خلوت رسیدیم با تهدید چاقو از او سرقت کردیم و طلاهایش را دزدیدیم.


چه شد که به فکر سرقت افتادی؟


مادرم مریض بود و پول درمان وی را نداشتم. از روی ناچاری به فکر سرقت افتادم. باید هرطور شده بود هزینه درمان مادرم را تأمین می‌کردم. برای همین به فکر سرقت افتادم و دامادم و شوهرم هم قبول کردند.


شگردتان چگونه بود؟


بعد از نخستین سرقت، تصمیم گرفتیم با همان شیوه دزدی کنیم. برای همین زنانی را که می‌دیدیم طلای زیادی دارند، به‌عنوان مسافر سوار خودرو می‌کردیم. دامادم در صندلی عقب می‌نشست و من هم به‌عنوان مسافر در صندلی جلو می‌نشستم.


 برای همین هیچ‌کس شک نمی‌کرد و با اطمینان سوار خودرو ما می‌شد. در راه هم دامادم با تهدید چاقو از آنها زورگیری می‌کرد. بعد از آن با یک شال یا روسری خود قربانیان، چشم‌های آنها را می‌بستیم و از خودرو پیاده‌شان می‌کردیم تا شماره پلاک را یادداشت نکنند. بعد هم فرار می‌کردیم.


 چند وقت است که ازدواج کرده‌ای؟


از شوهر سابقم به‌خاطر اعتیادش جدا شده بودم و یک دختر ١٤ ساله داشتم که با شوهر دومم آشنا شدم. تازه با او ازدواج کرده‌ام.


 پدرت زنده است؟


نه، او را چند‌سال قبل به اتهام خرید و فروش مواد مخدر اعدام کردند.


 چندبار مرتکب سرقت شدی؟


فقط سه‌بار از زنانی که طلا داشتند، با تهدید چاقو سرقت کردیم.


چه مقدار پول از این سرقت‌ها به دست آوردی؟


٥‌ میلیون تومان به دست آوردیم که آن را خرج هزینه درمان مادرم کردم اما چند ماه بعد مادرم فوت کرد. من فقط در این سرقت‌ها برای اعتماد کردن طعمه‌ها سوار خودرو می‌شدم.


در ادامه همسر این زن نیز که به جرم زورگیری دستگیر شده است، می‌گوید پس از ازدواج با همسرش متوجه بیماری مادرزنش شده است. به همین دلیل پیشنهاد سرقت را قبول کرده است. او با «شهروند» گفت‌وگو کرد:  


چه شد که تصمیم گرفتید خانوادگی سرقت کنید؟


برای این‌که کسی شک نکند و سرقت‌های‌مان برملا نشود، تصمیم گرفتیم با داماد ناتنی‌ام سرقت کنیم.


 چند وقت است که دزدی می‌کنید؟


ما در سه ماهه آخر ‌سال گذشته سرقت‌های‌مان را انجام دادیم.


طعمه‌هایتان را کجا سوار می‌کردید؟


بیشتر زنان را از مقابل مراکز خرید به‌ویژه منطقه امام‌زاده حسن سوار می‌کردیم.


تو هم به‌خاطر بیماری مادرزنت تصمیم به انجام سرقت‌ گرفتی؟


بله، وقتی ازدواج کردم متوجه شدم که مادرزنم بیمار است و همسرم نمی‌تواند هزینه درمان او را تأمین کند. برای همین همسرم همیشه ناراحت بود و افسردگی داشت. همین شد که وقتی پیشنهاد سرقت را داد، قبول کردم.


سابقه داری؟


بله؛ قبل از این هم به جرم سرقت به زندان رفته‌ام.


در ادامه داماد این زن نیز در گفت‌وگویی کوتاه از ماجرای سرقت‌هایش گفت:  


چه شد که تصمیم گرفتی با مادرزن و پدرزنت سرقت کنی؟


چند وقتی می‌شد که نامزد کرده بودم. در رفت‌وآمدهایی که به خانه نامزدم داشتم، متوجه شدم مادرزنم مشکلات مالی زیادی دارد. او همیشه به فکر راه‌حلی برای فرار از مشکلات مالی‌اش بود. برای همین یک روز پیشنهاد سرقت را داد و من هم قبول کردم.


حالا که دستگیر شده‌ای نامزدت چه‌کار می‌کند؟


تازه یک هفته است که عقد کرده‌ایم. او در جریان سرقت‌ها نبود و نمی‌دانم چه‌کار می‌کند.
منبع: شهروند




۲۳ آذر ۱۳۹۵ - ۱۸:۰۲





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن