تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 31 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند از آدم بد اخلاق توبه نمى‏پذيرد. عرض شد: اى رسول خدا، چرا؟ فرمودند: چون ه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817417138




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

《حسادت زنانه》 در بین زنان کدام پیامبر وجود داشت؟ امر خدا در این باره چه بود؟


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران: 《حسادت زنانه》 در بین زنان کدام پیامبر وجود داشت؟ امر خدا در این باره چه بود؟
در داستان زندگی این پیامبربزرگ الهی، ماجراهای بسیار آموزنده از صبر و استقامت در برابر حکم خداوند وجود دارد.


به گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛حضرت ابراهیم(ع) همسری به نام ساره داشت که از او صاحب فرزندی نشده بود.پس از سالها ابراهیم(ع) با کنیز ساره، یعنی هاجر ازدواج کرد تا از هاجر صاحب فرزند شود.مدتی از ازدواج ابراهیم(ع) و هاجر گذشت و خداوند اسماعیل را به آنها هدیه کرد.اما حکم خدا بر این بود که ابراهیم(ع) در سن کهنسالی از ساره نیز صاحب فرزند شود و این بار خداوند اسحاق را به ابراهیم(ع) و ساره بخشید.


اما در آن سالها،حس هوو گری گاهی به صورتهای رنج آور در ساره بروز می کرد او وقتی می دید ابراهیم(ع) فرزند نوگلش اسماعیل را در کنار مادرش هاجر در آغوش می گیرد و او را می بوسد،در درون ناراحت می شد و در غم و اندوه فرو می رفت.


آتش حسادت در درون ساره زبانه می کشید که چرا شوهرم ابراهیم(ع) باید همسر دیگری به نام هاجر داشته باشد؟ و هاجر که کنیز من بود اینک همتای من شود؟ و پسرش مانند پسر من مورد محبت ابراهیم(ع) قرار گیرد؟


در جلد 12 کتاب بحار روایت شده است که روزی اسماعیل و اسحاق باهم مسابقه ای کودکانه باهم گذاشتند که در آن اسماعیل فرزند هاجر، برنده شد.در این هنگام ابراهیم(ع)، اسماعیل را در آغوش گرفت و اسحاق را کنار خود نشاند.این منظره ساره را بسیار اندوهناک کرد به طوری که با تندی به ابراهیم(ع) گفت:مگر بنا نبود که این دو فرزند را مساوی قرار دهی؟ هاجر را از من دور کن و به جای دیگری ببر.


از آنجا که ساره قبلا مهربانی های بسیار به ابراهیم(ع) کرده و ثروت فراوانش را به ابراهیم(ع) بخشیده بود، این پیامبر اولوالعزم سعی داشت همیشه نسبت به ساره وفادار و مهربان باشد، اما آزار های ساره باعث شد ابراهیم(ع) شکایت نزد خدا برد.خداوند نیز دستور داد هاجر و اسماعیل را از ساره دور کن.


ابراهیم(ع) گفت:آنها را کجا ببرم.خداوند که می خواست خانه اش به دست ابراهیم(ع) و اسماعیل بازسازی شود به ابراهیم وحی کرد:آنها را به حرم و محل امن خودم و نخستین خانه ای که آن را برای انسانها آفریدم یعنی مکه ببر.


ابرهیم(ع) گرچه با این کار از یک مشکل خانوادگی بزرگ رهایی پیدا می کرد، ولی چنین کاری بسیار رنج آور و مشکل بود، زیرا باید عزیزانش هاجر و اسماعیل را از فلسطین خرم و آباد، به دره خشک و تفتیده  مکه کنار کعبه ببرد که در لابلای کوه های زمخت و خشن قرار داشت.


ابراهیم(ع) به همراه هاجر و اسماعیل،فاصله طولانی فلسطین تا مکه را طی کرد و به سرزمین خشک و سوزان مکه رسید.در آنجا یک قطره آب نبود و هیچ انسان و حیوانی و پرنده ای وجود نداشت.ابراهیم(ع) در یکی از سخت ترین امتحانات الهی قرار گرفت و با تصمیمی قاطع فرمان خدا را اجرا کرد.هاجر و اسماعیل را به امر خدا در آن سرزمین گذاشت و آماده بازگشت به فلسطین شد.در این هنگام هاجر در حالی که گریان و ناراحت بود به ابراهیم(ع) گفت:ای ابراهیم(ع) چه کسی به تو دستور داده است که ما را در این بیابان قرار دهی که نه گیاهی وجود دارد نه حیوان شیردهی و نه حتی قطره آب آن هم بدون زاد و توشه و مونس؟


ابراهیم(ع) گفت:پروردگارم به من چنین دستوری داده است.


هاجر نیز که این سخن را شنید در پاسخ گفت:حال که چنین است خداوند هرگز مارا به حال خود رها نخواهد کرد.


در این حال ابراهیم(ع) و هاجر با چشمانی اشکبار از هم جدا شدند و ابراهیم بعد از جداشدن از دو عزیزش، درحق آنها فراوان دعا کرد.


سرانجام هاجر بعد از مشقت های فراوان و سختی های طاقت فرسا در مکه با  معجزه ای روبرو شد.پس از آنکه به دنبال آب گشت و قطره ای یافت نکرد، و به بالین فرزندش اسماعیل بازگشت، مشاهده کرد که به اذن خدا زیر پای اسماعیل چشمه ای از دل زمین می جوشد.هاجر دور آن را سنگچین کرد و حوضچه ای در آنجا ساخت.این چشمه همان چشمه زمزم است.


زمانی زیادی از این ماجرا نگذشته بود که پرندگان آب را در آنجا دیدند و برای سیراب شدن به کنار زمزم آمدند.کاروانی به نام 《جرهم》 که حرکت غیر عادی پرندگان و فرود آنها را در میان آن دره مشاهده کردند،دنبال پرندگان را گرفتند و آمدند کنار آن چشمه و مادر و کودکی را در آنجا مشاهده کردند.


هاجر داستان را برای آنها تعریف کرد.از آن موضوع به بعد داستانهای زیادی در مکه به وجود آمد و کم کم مکه به واسطه حضور اسماعیل و مادرش هاجر و البته چشمه زمزم رونق فراوانی گرفت.





۲۳ آذر ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۱





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن