واضح آرشیو وب فارسی:ایلنا: صفدر تقیزاده در گفتوگو با ایلنا: ارشاد به فرهنگ دل نمیدهد/ ادبیات عامهپسند با رفتارهای متظاهرانه سعی دارد به کممایگی خود پوشش روشنفکرانه بدهد
به نظر من؛ اصلا و ابدا وزارت ارشاد و دستگاههای مربوطه دل به کار فرهنگ نمیدهند و علاقهای به کمک به عرصه کتاب و فرهنگ ندارند. بلاخص کتابهای هنری و نه کتابهای پرفروش و حمایت شده. والا وضعیت کتاب و ادبیات در کشوری مثل ایران نباید این باشد. به گزارش خبرنگار ایلنا؛ صفدر تقیزاده؛ مترجم و پژوهشگر ایرانی پس از مدتها سکوت رسانهای گفتگویی هرچند کوتاه با ایلنا درباره وضعیت ادبیات ایران داشته است. این مترجم و پژوهشگر ادبیات داستانی سالهاست با بیماری دست و پنجه نرم میکند و به تازگی آثار بهبودی در او مشهود شده و امید به سلامتی کامل برای ایشان افزایش یافته است. گفتگوی ما درباره ادبیات ایران به علت مراعات وضعیت جسمانی وی کوتاه شد. مدتهاست کار تازهای از شما نخواندهایم؛ آیا فقط بیماری دلیل این کمکاری و کمحرفی سالهای اخیرتان است؟ در این چند سال اخیر درگیر بیماری بودم. غدهای در سر من ظاهر شده بود که دوبینی و سرگیجه و سردردهای زیاد برایم ایجاد کرده بود اما خوشبختانه به مغزم آسیبی نزد. پزشکان طی یک عمل جراحی موفقیتآمیز غده را خارج کردند. برای دورهی ریکاوری هم به خارج از کشور رفتم. مدتی هم درگیر عوارض قبل و بعد از عمل بودم. همینها چند سال اخیر را تلف کرد. ترجمه کار دقیقی است و تمرکز میطلبد اما خدا را شکر؛ الان بهترم و مشتاقم زودتر به کارهای ناتمامم برسم. این کارها چیست؟ مجموعهای از داستانهای ترجمه شده دارم که تاکنون جایی منتشر نشده و پس از تکمیل راهی بازار خواهد شد. مجموعه ترجمهای از شعر نیز هست که فکر میکنم انتشارشان تاثیر زیادی در بهوجود آوردن شاعران نسل جدید داشته باشد. ترجمهی نیمهتمامی هم از یکی از کارهای فاکنر در دست دارم که امیدوارم بتوام در چند سال باقی مانده از عمر؛ آنها را به اتمام برسانم. همچنین میخواهم خاطراتم در دهه چهل و پنجاه که به دوره طلایی مشهور است را بنویسم که این امر شاید به شناخت آن دوره و کسانی که آن زمان فعالیت میکردند و روی ادبیات ایران تاثیرگذار بودند؛ کمک کند. علت درخشان بودن آن دوره و خصوصا در شهری مانند آبادان چه بود؟ آبادان شهر پیشرفتهای بود. شرکت نفت همه وسایل زندگی را فراهم میکرد. گرچه از لحاظ طبیعی مشکلاتی داشت که همچنان ادامه دارد و تحملناپذیر است. هوای شرجی و غبارآلود به گونهای بود که انگار در حمام قالی میتکاندند. اما انگیزههای ما فراتر از این حرفها بود در آن شرایط کار میکردیم. مدام میخواندیم و مینوشتیم. نقش ابراهیم گلستان و دریابندری را هم نباید نادیده گرفت. آنها در اداره اطلاعات آن زمان کار میکردند. البته معنای اداره اطلاعات؛ آن موقعها بسیار متفاوت از این روزها است. معادل امروزیاش روابط عمومی است که به اطلاعات معروف بود. روابط عمومی؛ نشریهای هم داشت که مطالب ما در آن چاپ میشد. دریابندری حتی ستون ثابت نقد فیلم داشت. آن زمان هفتهای چند فیلم به زبان اصلی در آبادان پخش میشد که البته روی قوت گرفتن بار علمی مترجمان آن نسل هم بسیار تاثیر داشت. مطالب دست اول به ما میرسید و ما هم ترجمه میکردیم و در نشریه چاپ میشد.... همین انگیزه زیادی بود برای کار بیشتر. قطعا جریان ادبی روز ایران را دستکم در آثار نویسندگان امروزی دنبال کردهاید. نظرتان درباره این ادبیات و ادبیت چیست؟ افق دلگرمکنندهای نمیبینم. به نظر من؛ اصلا و ابدا وزارت ارشاد و دستگاههای مربوطه دل به کار فرهنگ نمیدهند و علاقهای به کمک به عرصه کتاب و فرهنگ ندارند. بلاخص کتابهای هنری و نه کتابهای پرفروش و حمایت شده. والا وضعیت کتاب و ادبیات در کشوری مثل ایران نباید این باشد. در حوزه ترجمه هم همین نظر را دارید؟ چند مترجم خوب و مسلط به ادبیات فارسی امریکای لاتین، امریکا و انگلیس داریم. آثاری که قابل توجه و خوبند اما عدهای به صرف دانستن انگلیسی به کار ترجمه روی آوردهاند و با ترجمههای خام خود به بدنه ادبیات ضربه میزنند.کسانی که بدون اینکه فارسی بدانند آثاری را ترجمه میکنند. زمانی یکی از ناشران فعلی کتابی به من داد و گفت آیا این کتاب برای ترجمه مناسب است؟ این ناشر همزمان ترجمهای هم از این کتاب به من داد. وقتی من کتاب را خواندم؛ سفارش کردم که این ترجمه، اصلا ترجمه درست و حسابی نیست ولی متأسفانه بعداً دیدم بدون لحاظ کردن توصیههای من؛ کتاب منتشر شده و به این صورت کتابهای زیادی ترجمه و چاپ شده و میشود و به مرور افزایش هم مییابد. در این سالها که پیچیدهنویسی مورد علاقه بخش زیادی از داستان و رماننویسان امروز است؛ چرا شما هنوز بر ساده و بیتکلفنویسی و دوری از ساختارهای پیچیده روایی اصرار دارید؟ جریانها و مد ادبی روز برایتان اهمیتی ندارند یا شاید آشنایی درست شما از متون زبان اصلی در این پرهیز نقش داشته؟ سادهنویسی و دوری از تکلف کاری پرمرارت است که سالها ممارست و مطالعه و تسط به زبان را میطلبد. نه تنها در متون ادبی که حتی در آثار فلسفی هم این سادهنویسی به ارتباط مخاطب کمک میکند. اگر ترجمههای نجف دریابندری را بخوانید، میبینید که زبان او کاملاً ساده است و آثار او به خاطر روانی و شفاف بودن زبان؛ خواننده را به خود جذب میکند. به نظر میرسد بار دیگر باورهای سوسیالیستی و چپگرایانه در حال رسوخ در ادبیات روشنفکری است. حتی ادبیات عامهپسند هم قصد دارد خود را در پوسته همین نوع از روشنفکری به خوانندهاش تحمیل کند حتی اگر تفکر و محتوای آن تغییری نداشته باشد.... بخش اول صحبتهای شما را قبول ندارم. فکر نمیکنم ادبیات چپگرایانه در حال رسوخ در ادبیات روشنفکری امروز باشد. فکر میکنم بخشی از این موضوع ذات ادبیات جدی است. اما با بخش دوم حرفهای شما موافقم بخشی از ادبیات عامهپسند با بازیهای فرمی و رفتارهای متظاهرانه سعی دارد پوشش روشنفکرانهای به کممایگی خود بدهد. اما به نظر من؛ این رفتارها و آثار، گذرا و بیپایهاند که با موج بعدی از ادبیات حذف میشوند.
۱۳۹۵/۰۹/۲۰ ۰۹:۰۳:۴۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایلنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 62]