تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران شناخته میشود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
تعمیرگاه امداد خودرو کرمان موتور
تعمیرگاه امداد خودرو کرمان موتور
تعمیرگاه امداد خودرو کرمان موتور
تعمیرگاه امداد خودرو کرمان موتور
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1817646256
وظیفهشناسی؛ حلقه گمشده در جامعه ما
واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: وظیفهشناسی؛ حلقه گمشده در جامعه ما تهران- ایرنا- روزنامه اعتماد در گزارش صفحه جامعه نوشت: «فقط یک نفر با یک بیدقتی این همه آدم را عزادار کرد، اگر این اتفاق برای خودش پیش میآمد چه کار میکرد؟» این جملات را برادر یکی از قربانیان حادثه قطار سمنان در گفتوگو با «اعتماد» بیان کرده است.
در ادامه این گزارش می خوانیم: یکی از صدها نفری که نتیجه یک خطا دامنگیرش شده. خطایی که به طور قطع عمدی نبوده، اما در پی یک لحظه بیتوجهی اتفاق افتاده. فردی که سالها با دقت وظیفهای که به او سپرده شده بود را انجام داده و تنها یک بار بیتوجهی کرده و همان یک بار چنین فاجعهای به دنبال داشته. ساعت ٧:٢٢ صبح روز جمعه 5 آذر 1395 بود که خطای یکی از متصدیان راه آهن، باعث برخورد دو قطار سمنان- مشهد با قطار تبریز - مشهد شد. بررسیهای کارشناسان در نهایت دلیل وقوع این حادثه را خطای انسانی اعلام کردند. خطایی که بهای آن کشته شدن ٤٧ نفر و مصدوم شدن ١٠٣ نفر بود.یک بیدقتی که هر کدام از ما ممکن است در سطح شغل و مسوولیت خود مرتکب آن شویم و چندان به تبعات و اتفاقاتی که در پی آن رخ میدهد فکر نکنیم و نگران پیامدهای آن نباشیم. اما گاهی یک بیدقتی ساده میتواند اثرات جبرانناپذیری به دنبال داشته باشد. شاید جای خالی مسوولیتپذیری در روابط اجتماعی و شغلی ما باعث میشود چندان نگران نقش و مسوولیتی که در جامعه به عهده ما گذاشته شده نباشیم.چندان نگران تبعات اتفاقاتی که ممکن است در اثر بیمسوولیتی ما در کسوت یک استاد دانشگاه، یک پزشک، یک راننده، یک کارمند و... رخ دهد نیستیم، شاید به این دلیل که حساسیت مسوولیتپذیری آن طور که باید برای ما در جامعه تبیین نشده است و همیشه پای جان عدهای انسان در میان نبوده.شاید حادثه برخورد قطار سمنان تلنگری است تا باز هم موضوع مسوولیتپذیری اجتماعی و وظیفهشناسی از منظر کارشناسی مورد بررسی قرار گیرد. موضوعی که ممکن است در سطوح مختلف اجتماعی، تبعات جبرانناپذیری را به دنبال داشته باشد. مسوولیتپذیری افراد در بخشهای مختلف یک جامعه ممکن است به نامهای متفاوتی خوانده شود، گاهی نام وجدان کاری به خود بگیرد و گاهی هم با نام مسوولیت اجتماعی خوانده شود، اما هر چه باشد، ضعف جوامع در این حوزه ریشهها و زوایای مختلفی دارد که میتواند از منظر علوم انسانی مورد مطالعه قرار گیرد. از کارشناسان علوم اجتماعی خواستیم تا دیدگاهشان را در مورد میزان مسوولیتپذیری در جامعه امروز ما و تبعات نبود یا ضعف مسوولیتپذیری در یک جامعه را بررسی کنند.**وظیفهمداری گمشدهامانالله قراییمقدم جامعهشناسهمانگونه که در حوزههای علمی مانند ریاضی و فیزیک نظریه و تئوری وجود دارد، در علوم تربیتی هم نظریاتی در خصوص آموزش وجود دارد. به عنوان مثال جان دیویی میگوید که فرد را باید برای زندگی تربیت کنیم. نباید میان مصلحت فرد و جمع تفاوت قایل شد، متفکران و جامعهشناسان و متخصصان آموزش عملگرا مانند چارلز هورتن کولی و ماریا مونتسوری معتقد هستند که فرد باید برای زندگی در جامعه تربیت شود، من هم پیرو همین دیدگاه هستم. ما نمیتوانیم طبق دیدگاه افلاطونی آدمها را آموزش بدهیم تا تنها به فکر کمال و جمال زیبا باشند. یکی از بزرگترین رنجهایی که جامعه ما متحمل میشود همین است که ما نسلهای جدید را برای زندگی در جامعه تربیت نمیکنیم. چرا حوادث گوناگون در کشور ما اتفاق میافتد؟ چون وظیفهمداری را به فرزندانمان آموزش نمیدهیم، هیچ کدام از ما هم این خصوصیت را نیاموختهایم. اصطلاح وظیفهمداری را من بر مبنای آموزههای ایران باستان تعریف کردهام، نمونه بارز آن امروزه در کشور ژاپن اجرایی میشود. در این کشور به کودکان میآموزند که از دوران مدرسه وظایفی بر عهده دارند مثلا نظافت تمامی قسمتهای مدرسه میان آنها تقسیم میشود. این مسوولیتپذیری و وظیفهمداری را کودکان ما به خصوص در شهرهایی مانند تهران آموزش نمیبینند. تنها نمونههای این نوع تربیت را هنوز میتوان در روستاها پیدا کرد، جایی که کودکان با مفهوم کار و مسوولیت آشنا هستند و یکسری تکالیف از آنها خواسته میشود. وقتی اینگونه تربیت را در پیش نگیریم و آدمها با مفهوم وظیفه مداری و مسوولیت ناآشنا باشند دیگر نمیتوان گفت که وقتی به دلیل کمکاری و نادیده گرفتن اخلاق حرفهای، اتفاقی رخ میدهد فرد مقصر است، این سیستم است که باید اصلاح شود، یک سیستم بیمار که باید برای بهبود آن از سطح خانواده شروع کرد. کودک را از همان سنی که آغاز به درک میکند با در نظر داشتن اصل وظیفهمداری باید تربیت کرد. خانوادهها باید بدانند اگر پولی دست این کودک میدهند باید در مورد حساب و کتاب مخارجش از او بپرسند، این شیوه مسوولیت ندادن به کودک و نوجوان و مسوولیت خواستن از آنها با وظیفهمداری مطابقت ندارد. وقتی از همان کودکی این موضوع نهادینه نشود نتیجه این میشود که کارمند اداره هم وظیفه خودش نمیداند بیشتر از نیم ساعت در روز کار کند و دیگران هم از استاد دانشگاه گرفته تا وزیر و نماینده مجلس و... به مسوولیت خود عمل نمیکنند. با این سیستم است که کوتاهی در مدیریت سیستم حمل و نقل و یک قطار چنین فاجعهای به بار میآورد، با این سیستم است که ما یکی از بالاترین میزان مرگومیر در تصادفات جادهای را داریم چون هیچکس به وظیفه خودش عمل نمیکند.**مسوولیتپذیری را باید در جامعه آموزش دادحسین آقاجانی مددکار اجتماعیاتفاقی که برای قطار سمنان افتاد، بسیار تاسفبرانگیز بود. قطعا مسوولان موضوع را بررسی خواهند کرد، ما هم چون اطلاعات لازم را نداریم پیشداوری نمیکنیم. اما از آنجا که اعلام شده این اتفاق بر اثر خطای انسانی رخ داده است، میتوانیم مروری بر موضوع مسوولیتپذیری اجتماعی را به این بهانه داشته باشیم. جامعهشناسان بزرگ در مورد یک مفهوم بسیار مهم مطالعه کردهاند. در این مفهوم جامعه همواره در حال تغییر است، این موضوع برای جوامعی مثل ما بسیار مهم است، جامعهای مثل ما که شتاب بیشتری در تغییرات اجتماعی و فرهنگی دارد، جامعهای که ظرفیت شهری محدودی دارد و در مدت زمان کوتاهی میخواهد توسعه پیدا کند، تقسیم کار در سطوح مختلف آن سیر طبیعی خود را طی نکرده است. یکی از معضلات ما در اتفاقاتی مثل برخورد قطار در سمنان مربوط به زیرساختها و وضعیت جادهها و سیستم ریلی و موضوعات کلی در زمینههایی است که باید بررسی شوند. اما بخشی از آن به خود انسان و فردی که مسوولیتی به عهده او گذاشته شده است، برمیگردد. ایجاد احساس مسوولیتپذیری در افراد نیاز به آموزش دارد. فرد باید از کودکی در مهد کودک و بعد از آن در دبستان و دبیرستان و دانشگاه مسوولیتپذیری را آموزش ببیند. مسوولیتپذیری تا حدی مربوط به خود فرد است و تا حدودی هم مربوط به ساختارهای اجتماعی است و بخشی هم مربوط به مطالعاتی است که باید انجام شود. من به عنوان معلم باید نسبت به کارم مسوول باشم، این مسوولیتپذیری فرد در جامعه میتواند موجب کاهش آسیبهای اجتماعی و بحرانهایی که جامعه را دچار مشکل میکند، شود. مبنای آموزش و پرورش ما بر اساس همیاری و همکاری و تعاون نیست. محور سیستم آموزشی ما سبقت جویی و برتری طلبی است. همین موضوع میتواند کارکردهای نامناسبی داشته باشد. ما باید نکاتی که موجب میشود فرد بتواند احساس همکاری و همیاری و حس انساندوستی و احساس مسوولیت نسبت به دیگران و جامعه را در او تقویت کنیم. باید ساختار آموزش و پرورش را تغییر دهیم. به نظر میرسد در تاریخ ایران آموزش و پرورش وظایف خود را به درستی انجام نداده است. باید این نکته را متذکر شویم که آموزش و پرورش صرفا مسوولیت تهیه کتابهای درسی را ندارد. این مربوط به وظیفه تعلیم آموزش و پرورش است، وظیفه تربیت فراموش شده و چندان مورد توجه نیست. آموزش و پرورش ما فقط بچهها را برای کنکور و دریافت نمره آماده میکند و به همین خاطر یکی از مشکلات بزرگ ما در جامعه این است که آموزش و پرورش ما به عنوان یک نهاد بسیار مهم باید وظایف بیشتری به عهده داشته باشد. اگر بخواهیم یک سیستم آموزشی صحیح داشته باشیم باید مهدکودکهایمان را در مناطق مختلف ایران بهخصوص مناطق پرجمعیت که بچهها در شش سال اول زندگیشان بلاتکلیفاند توسعه دهیم. مهد کودکها، مدارس و... در ٢٠ سال ابتدایی زندگی، مسوولیتپذیری و جامعهپذیری را در فرد نهادینه میکند. در نتیجه خانواده، مدرسه و جامعه باید در یک جهت حرکت کنند. یک کشمکش در جامعه ما بین هنجارها و قانون وجود دارد، هنوز در جامعه ما برخی هنجارها به قانون تبدیل نشدهاند. وقتی هنجارها به قانون تبدیل شود، به این معنی است که تقسیم کار شکل طبیعی خود را طی کرده است. این میتواند یکی از مسائلی باشد که ما را در مسوولیتپذیریمان در جامعه یاری کند. افراد در جامعه ارتباطات چهره به چهره و رو در رو دارند. مناسبات عاطفی و روابط غیررسمی دارند، اینها در مقابل جامعه و قانون باید احساس مسوولیت کنند. از سویی نباید فراموش کنیم که باید به مسائل انسانی هم توجه کنیم، به نظر میرسد هرگاه تورم و مشکلات اقتصادی زیاد میشود، آدمها مجبورند ساعات بیشتری را کار کنند. این ساعت کاری بیشتر روی میزان بازدهی افراد تاثیر دارد.**زوال اخلاقحرفهای و چند نکتهمحمدامین قانعیراد جامعهشناساگر اخلاق حرفهای و مسوولیت اجتماعی را به صورت ویژگیهای فردی در نظر بگیریم باید گفت که در حالات افراد تغییراتی به وجود آمده و ما شاهد زوال اخلاق فردی هستیم. کسانی هستند که با این نگاه و توجه به فرد معتقدند که در صورت بروز خطای کسانی که مسوولیت به دست آنها سپرده شده صفات لازم را ندارند و با جانشین کردن یک فرد دیگر که اخلاق حرفهای دارد میتوان مشکل را حل کرد. اما از نظر من بحث اخلاق حرفهای و مسوولیت اجتماعی را باید در سطح دیگری دید. جنبههای نهادی و ساختاری هستند که باید مورد بررسی قرار بگیرند. از این منظر چند نکته را میتوان ذکر کرد:١- شکستن اقتدار و مرجعیت دولت: دولت نهادی است که مردم باید به آن احترام آمیخته به ترس داشته باشند. این عامل است که سبب میشود دولت مرجعیت داشته باشد و چنین دولتی میتواند از کارکنان خود انتظار پذیرش مسوولیت داشته باشد، چارچوب عمل تعریف کند و بر عملکرد در این چارچوب معین نظارت کند. اما اقتدار دولت کاهش پیدا کرده که بخشی از آن به دلیل عملکرد نهادهای حاکمیتی بوده است. حرمت و هیبت دولت شکسته شده و هر روز شاهدیم که در رسانههای رسمی، دستگاه قضا، تریبون نماز جمعه، نهادهای نظامی و انتظامی و... به دولت بیحرمتی میکنند، متهمش میکنند به خیانت و وابستگی، فقط هم بحث دولت روحانی نیست و از سالها قبل این مساله وجود داشته. چنین دولتی چگونه میتواند مقتدر باشد؟ این دولت در نظر عموم تبدیل به یک ابزار میشود برای رسیدن به قدرت و ثروت، تبدیل به اسبی که خوب سواری میدهد و دیگر چیزی به نام مسوولیت در آن معنا ندارد. در این سالها خطاهای بزرگی صورت گرفته که مجازاتهای کوچکی داشتهاند. این موضوع را شهروندان میبینند و فرآیند یادگیری اجتماعی این رفتار را به آنها آموزش میدهد.٢- حالا دیگر سازمانها در قبال عملکرد خود مسوول نیستند، مسوولیت آنها در برابر جهتگیریهای سیاسیشان است. کسی از وزارت علوم نمیپرسد در زمینه دانش چه کردهاید؟ هر کسی به سراغ آنها میرود سوالش این است که ماجرای سه هزار بورسیه غیرقانونی چه بود؟ روسای دانشگاهها را از کدام جریانها انتخاب کردید؟ این موضوع مسوولیتناپذیری را در سازمانها گسترش میدهد. وقتی که سازمانها لازم نباشد برای عملکرد خودشان پاسخگو باشند، برای خود پوشش و حفاظی سیاسی میسازند تا در سایه آن عملکرد مورد نظر خودشان را پیش ببرند. این رویکرد مسوولیتخواهی به ازای جهتگیری سیاسی در نهادهای عمومی نظارتی از جمله مجلس هم رایج است. نمایندگان مجلس به این جهتگیریها توجه بیشتری دارند تا وظایف نهادها. اگر با نظر آنها همجهت باشی کسی کاری ندارد که چه کردهای و اگر همجهت نباشی، هر عملکردی هم که داشته باشی باز هم ایراد میگیرند. این موضوع سبب شده تا فارغ از عملکرد سیاسی، معیارهای عینی برای ارزیابی عملکردها وجود نداشته باشد.وضعیت مطلوب این بود که اگر میخواهیم اخلاق حرفهای گسترش پیدا کند، دیوانسالاری دولتی را غیرسیاسی کنیم تا سازمانها نه بر اساس سیاست که با توجه به عملکردشان مورد داوری قرار بگیرند. مشاغل کارشناسی و جایگاه سیاسی از هم تفکیک میشدند و همراه تحولات سیاسی، مشاغل کارشناسی دچار تغییر نمیشدند، چون با تغییر دولت تنها جایگاههای سیاسی باید تغییر کنند اما در حال حاضر میگویند که با تغییر رییسجمهور، آبدارچی سازمانها هم تغییر میکنند.٣- فقدان آموزش حرفهای، هم در سطح دانشگاهها و هم سازمانها یکی دیگر از دلایل کمرنگ شدن مسوولیت اجتماعی و حرفهای است. دانشگاههای ما آموزش حرفهای درستی ارایه نمیدهند، چون آموزش صحیح با خودش مسوولیت اجتماعی و اخلاق حرفهای میآورد اما دانشگاهها تنها به فکر ارایه مدرک هستند، سازمانها هم تنها مدرک میخواهند، مدرکی که تنها بر اساس خواندن دروس اعطا میشود و اخلاقحرفهای در ارایه آن جایی ندارد. آموزش ما بر مبنای آموزش کتابی و محفوظات است و بیشتر فرآیند انتقال مدرک صورت میگیرد تا انتقال اخلاق و دانش حرفهای. اگر دانشگاه قرار است معلم، حقوقدان یا مهندسی پرورش دهد باید این آموزش در بستر حرفهای صورت گیرد. کسی که دبیر میشود باید به معنای حرفهای و واقعی دبیر باشد، وکیل و قاضی باید با حفظ مسوولیتپذیری حرفه خود وکیل و قاضی باشند.آموزشهای حرفهای سازمانها هم همین وضع را دارد. پیش از این سازمان امور اداری و استخدامی کشور وجود داشت که وظیفهاش نظارت بر وضعیت آموزش حرفهای کارکنان دولت بود. این سازمان آموزشهای جدید را مدام در اختیار کارمندان قرار میداد تا به صورت مستمر آموزش ببینند، این آموزشها منجر به ارایه مدرک نمیشد و تنها گواهی شرکت در دوره را در اختیار شرکتکنندگان میگذاشتند. حالا این دورهها نیستند اما دانشگاههای متعددی هستند که مدارک بیمحتوا و کمکیفیت ارایه میدهند. کسی که در سازمانی مشغول به کار است این مدارک را میگیرد تا بتواند حقوق و رده شغلیاش را بالا ببرد، اعتبار کارکنان سازمانها وابسته به این مدرکها شده و همین امر دارد به کار حرفهای ضربه میزند.٤- فقدان سازمانهای حرفهای کنترلکننده یکی از کمبودهای دیگر است. در بخش اول گفته شد که دولت به دلیل از دست دادن جایگاهش نمیتواند نقش نظارتکننده داشته باشد. در این حوزه ما سازمانهای غیردولتی وابسته به حرفههای مختلف را داریم که وظیفه نظارت را بر عهده میگیرند. این سازمانها هم نقش کمرنگی را دارند، برخی از آنها را نتوانستند حذف کنند مانند سازمان نظام پزشکی و کانون وکلا. اما برخی حرفههای دیگر سازمان خود را ندارند مانند معلمان، به گروههای حرفهای کمتوجهی شده، این گروهها اختیار عمل ندارند یا منحل شدهاند و نمیتوانند نقش کنترلکننده داشته باشند.تضعیف ساختارهای کنترلکننده چه دولتی و چه غیردولتی، برونحرفهای یا حرفهای و کاستیها در عرصه آموزش حرفهای دستبه دست هم دادهاند تا شرایط زوال اخلاق حرفهای و مسوولیت اجتماعی فراهم شود.**وجدان کاری در جامعه ما ضعیف استبهروز گرانپایه پژوهشگر و روزنامهنگارمسوولیتپذیری اجتماعی افراد را میتوان از دو منظر مورد بررسی قرار داد. اول به صورت فردی و در چارچوب یک مفهوم اخلاقی و بعد به عنوان یک امر اجتماعی. به نظر میرسد این موضوع را بیشتر باید به عنوان یک امر اجتماعی بررسی کرد به این دلیل که افراد معمولا قبل از اینکه مسالهای را از منظر شخصی مورد توجه قرار دهند، به رفتارهای دیگران توجه میکنند. ما صرفا بر حسب آموزهها و یادگیری و باور شخصیمان عملی را انجام نمیدهیم، بلکه به رفتار دیگران هم نگاه میکنیم. به همین دلیل معتقدم «مسوولیتپذیری اجتماعی» را باید به عنوان یک امر اجتماعی مورد توجه قرار دهیم نه صرفا یک امر اخلاقی. از این منظر ضعف احساس مسوولیت اجتماعی در جامعه ما هم به این دلیل است که فکر میکنیم باید با توصیههای اخلاقی افراد را به انجام کار مسوولانه ملزم کنیم یا انتظار داشته باشیم آنها مسوولانه رفتار کنند.این موضوع درست است که مسوولیتپذیری اجتماعی و احساس وجدان کاری در جامعه ما ضعیف است و این ضعف ناشی از این نیست که سیستم آموزشی ما این مساله را به عنوان یک ارزش مورد توجه قرار میدهد، بلکه به این دلیل است که مردم به رفتار مسوولانه توسط سایرین باور ندارند. به بیان دیگر مقوله اعتماد در جامعه ما عنصر ضعیفی است.بررسیهای اخیر که نتایج آن توسط نهادهای رسمی منتشر شده است، نشان میدهد اعتماد اجتماعی در جامعه ما حدود ١٠ درصد است به این معنا که ١٠ درصد مردم به رفتار و عملکرد صحیح و سلامت رفتار دیگران در جامعه اعتماد دارند. در حالی که در جوامع توسعه یافته این رقم بالای ٧٠ درصد است. این کمبود باور اعتماد بین مردم منجر به این میشود که افراد در کنشهای فردی و جمعیشان مسوولانه عمل نکنند. در نظام اداری یک سازمان با وجود آنکه الزامات سازمانی و اجرایی وجود دارد، احساس مسوولیت بین افراد بسیار ضعیف است. به این دلیل که مردم به نظام اداری و مدیریت مجموعه اعتماد ندارند و همین ضعف اعتماد باعث میشود که فرد با خود بگوید عقلانی نیست که دیگران از شرایط موجود سوءاستفاده کنند و من درست عمل کنم. قاعدهای در کنشهای فردی وجود دارد، به نام «انتخاب عقلانی» این قاعده به این معناست که اگر یک فرد درست عمل کند در حالی که دیگران درست عمل نمیکنند، این به ضرر فرد است که رفتار درست دارد. در نتیجه این تمایل در فرد ایجاد میشود که او هم نادرست عمل کند. وقتی مدیریت مجموعه ناکار آمد باشد و احساس مسوولیت اجتماعی نداشته باشد، این موضوع تاثیر مستقیم بر نیروهای انسانی زیر مجموعه او دارد. در «انتخاب عقلانی» فرد با خود میگوید چرا من به این شکل عمل کنم در حالی که دیگری بهرهبرداری میکند، در این بین من ضرر میکنم. این مساله باعث میشود که افراد از تمام توانمندیهایشان استفاده نکنند، حتی وقتی که تمام گروه از آن نفع میبرد. عمومیت یافتن این روحیه جامعه را در دام اعتماد اجتماعی گرفتار میکند. «دام اعتماد اجتماعی» در جامعهشناسی به معنای این است که اعتماد مردم نسبت به سایرین کاهش پیدا کند و افراد صرفا به منافع فردی خود فکر کنند. این وضعیت برای هر فردی پیش میآید و ممکن است در مقاطع مختلف افراد در تله بیاعتمادی نسبت به دیگران گرفتار شوند. این شرایط باعث میشود روابط و شیرازه نظام اجتماعی سست شود و سرمایه اجتماعی کاهش پیدا کند و وضعیت شکنندهای در ارزشهای اجتماعی به وجود آید و در نتیجه جامعه آسیبپذیر شود.با وجود اینکه نظام آموزشی ما یا کانون خانواده سعی میکند افراد را مسوولیتپذیر تربیت کند و مسوولیتپذیری و برخورداری از وجدان کاری را به عنوان یک ارزش برای افراد مطرح کند، این موضوع به تنهایی کفایت نمیکند. آموزهای که این مرحله را فرا گرفته است، بعد از وارد شدن فرد به کنشها و عرصه مناسبات اجتماعی، این آموزهها در تقابل با کنشهای سایر افراد قرار میگیرد.در نظام خانوادگی و اجتماعی ما گذشت و ایثار به عنوان یک قاعده در نظر گرفته میشود و بر اصل همکاری تاکید میشود، همه ما در سنین کودکی و نوجوانی در مواجهه با این تربیتها و آموزشها قرار داریم. اما وقتی وارد عرصه سخت و دشوار و چندگانه مناسبات اجتماعی و جامعه میشویم با کنشهای متفاوتی روبهرو میشویم. نکته این است که وقتی نظام اداری سالم نباشد و افراد بیکفایت در ردههای مدیریتی قرار گیرند، فرد میبیند که واقعیت جامعه با آموزههای او در تعارض است. مواجه شدن با این تعارضها و تضادها بین آنچه آموخته با آنچه عمل میشود فرد را به این سمت سوق میدهد که چرا من باید درست عمل کنم؟ و این فرو افتادن در تله اعتماد اجتماعی است. بیاعتمادی فرد به مجموعهای که بیصلاحیت است، بنابراین فرد را به این جمعبندی میرساند که چرا من درست عمل کنم؟ بر اساس قاعده «انتخاب عقلانی» فرد یا کمکاری میکند یا کمفروشی و این نوع رفتارها به تدریج جنبه همهگیر و عمومی پیدا میکند و شایع میشود و در تمام عرصهها و مناسبات اجتماعی شکل میگیرد و جامعه را شکننده و آسیبپذیر میکند و در نتیجه جامعه به لحاظ اخلاقی فرو میپاشد. در چنین شرایطی توصیههای اخلاقی از تریبونها و منابر برای حفظ اخلاقیات چندان کارساز نیست. به همین دلیل معتقدم که این موضوع را باید به صورت یک امر اجتماعی سیستمی و نظاممند در نظر بگیریم.برای حل این مساله، طبیعی است که راهحلهای مختلفی توصیه میشود. عدهای که تاکید بر اخلاق دارند معتقدند که با موعظه این مساله حلشدنی است. اگر این با موعظه شدنی بود حافظ نمیگفت: «واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند/ چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند.» این شعر حافظ نشان میدهد بیاعتمادی به نظام مدیریتی و اخلاقی جامعه در گذشته تاریخی ما هم ریشه داشته و همین باعث شده نسل در پی نسل، ما نسبت به نظام اداری و مدیریتی و دولتی بیاعتماد باشیم و روحیه همکاری و مسوولیتپذیری اجتماعی همچنان در یک وضعیت ضعیف قرار داشته باشد.نتیجه این سخن در واقع توصیه امروز جامعهشناسان است، برای حل مساله نبود اعتماد و کاهش فساد اجتماعی باید ما نگاه بالا به پایین داشته باشیم. به این معنا که باید نظام مدیریتی سالمی داشته باشیم و اشکالات را در سطوحی که برای مردم به عنوان الگو در نظر گرفته میشوند از بین ببریم تا بتوانیم اعتماد عمومی را به جامعه برگردانیم. اگر این اتفاق نیفتد ما همچنان در گرداب آسیبهای اجتماعی و در دام اعتماد اجتماعی غوطهور خواهیم بود.**نارضایتی نباید مانع انجام درست وظایفمان شودسیدحسن موسویچلک رییس انجمن مددکاری اجتماعی کشوریکی از ویژگیهای انسان، اجتماعی بودن و اجتماعی زندگی کردن است؛ طبیعی است که در این زندگی نیازمند تعامل و ارتباط و همکاری با دیگران در جامعه است. این ارتباط و تعامل میتواند زمینهای را فراهم کند تا یک پشتوانه و اعتماد به نفس بالاتری را برای داشتن یک زندگی با کیفیت و رضایت بیشتر از زندگی داشته باشد لذا به همین دلیل در تعریف یک جامعه سالم به این موضوع تعامل و همکاری افراد با هم و به عبارت بهتر سرمایه اجتماعی تاکید ویژهای میشود که ما اگر دو مولفه سرمایه اجتماعی یعنی اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی را مبنا قرار دهیم، متوجه میشویم که مشارکت اجتماعی در هر جامعهای میتواند به عنوان یک مولفه جدی و کلیدی برای ساختن یک جامعه پایدار و برخوردار از رفاه و تامین اجتماعی فراهم کند. شاید به همین دلیل است که ما میبینیم موضوع فعالیت خیرین یا تشکلها بر پایه مشارکت اجتماعی افراد گذاشته شده است. در غرب کلیسا این کار را میکرد، در جامعه ما مسجد و بازار این کار را میکردند یا در قالب نهادها بود، اما در کنار این نهادها، مردم هم وظیفهای را به عهده داشتند و این وظیفه این بود که نمیتوانستند نسبت به اطرافیان خود بیتفاوت باشند. به همین دلیل در آیینها و مناسک مختلف به مناسبتهای مختلف دستگیری از نیازمندان و توجه به اطرافیان مورد تاکید بوده است. بحثی هم در دین ما وجود دارد به نام «تکافل اجتماعی» که دو بخش دارد یکی بعد اجتماعی که ولیامر مسلمین نسبت به افراد موظف است که افراد به هر دلیلی نیازی دارند زمینه دریافت خدمات لازم را فراهم کند. بخش دیگران بعد فردی است، اینکه هر کدام از ما نسبت به دیگران مسوولیتی را احساس کنیم. شاید به همین دلیل است که صحبت از حق همسایه به میان میآید.در گذشته در جامعه ما که بیشتر روستایی بود سبک زندگی و نوع ارتباطات چهره به چهره باعث شده بود که این ارتباطات نزدیکتر و صمیمیتر باشد. همین موضوع باعث شده بود که این نوع همکاری و تعامل و توجه به دیگران بیشتر باشد. در زندگی شهری به دلیل تغییر ساختار خانواده از گسترده به هستهای، تغییر ارتباطات و به عبارت بهتر کاهش ارتباطات بین مردم، باعث شد که این نوع مسوولیتها را کمرنگتر ببینیم.بخشی از این برمیگردد به گرفتاریهایی که ما در زندگی داریم و این باعث شده که ما نقش اجتماعیمان را فراموش کنیم. فراموش کردن یا کمرنگ شدن نقش اجتماعی میتواند احساس تنهایی اجتماعی را در جامعه افزایش دهد. شاید به همین دلیل است که امروزه در بسیاری از کشورها که دچار چنین شرایطی میشوند، موضوع مسوولیت اجتماعی بنگاهها و شرکتها مطرح میشود. وقتی مردم به هر دلیلی رغبتی به کمک ندارند یا توجهشان به دیگران کمتر میشود، سعی میکنند از طریق بنگاهها این کمک را انجام دهند. موضوع بسیار مهم این است که مهربانی اجتماعی لازم است که در جامعه بیش از پیش ترویج شود. ترویج مهربانی اجتماعی میتواند تکیهگاه و پشتوانه و اعتماد به نفسی باشد که ما برای داشتن یک زندگی با کیفیت و رضایت زندگی بالا و داشتن یک زندگی پویا و با نشاط به آن نیاز داریم. فراموش نکنیم که در این راه هم میتوانیم عامل به ترویج مهربانی اجتماعی باشیم و هم میتوانیم از مهربانی اجتماعی تاثیر بپذیریم. مهمترین عارضههایی که فقدان این پدیده را در پی دارد این است که باعث انزوا و گوشهگیری و تنهایی و ترس و اضطراب برای مقابله با مشکلات بیشتر شود و این میتواند امنیت روانی را برای داشتن یک زندگی پویا و با نشاط کم کند.در مورد وظایف اجتماعی که به افراد محول میشود، تجربه نشان داده هر کجا در ساختار اداری شایسته سالاری وجود داشته باشد، هر کجا تشویقها و تنبیهها بر اساس عملکردها باشد نه ارتباطات دیگر، مجموعهای که فعالیت میکند، یک مجموعه پویاتر و مسوولیتپذیرتر و پاسخگوتر نسبت به وظایفی که به آن محول شده خواهد بود. شاید به همین دلیل است که ما این مسوولیتپذیری را در بخشهای خصوصی بیشتر میبینیم. به دلیل اینکه بخش خصوصی به دنبال این است که رضایت مراجع را جلب کند و در نهایت درآمد یا سود بیشتری را کسب کند. بخشی از این موضوع هم به اخلاق اجتماعی برمیگردد، همه ما نسبت به وظایفی که به عهده داریم مسوول هستیم. من اعتقاد دارم که هیچ کشوری ساخته نمیشود مگر اینکه هر فردی ساختن و تغییر را از خود شروع کند. حتی اگر ما از بعضی موضوعات نارضایتی داریم این نباید مانع این شود که ما وظایفمان را درست انجام ندهیم. اگر ما این احساس مسوولیت را نداشته باشیم، باعث میشود که بهرهوری کاهش پیدا کند. بخشی از موضوع هم به اعتماد به مدیران برمیگردد، گاهی مواقع وقوع اتفاقاتی میتواند اعتماد را کاهش دهد و این کاهش اعتماد کاهش مشارکت و مسوولیتپذیری را به دنبال دارد.*منبع: روزنامه اعتماد، 1395.9.20 **گروه اطلاع رسانی**9370**2002**انتشار دهنده: شهربانو جمعه
20/09/1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 5]
صفحات پیشنهادی
مکارم اخلاقی و عمل کردن واقعی به آنها گمشده جامعه امروز است
کارشناس مذهبی مکارم اخلاقی و عمل کردن واقعی به آنها گمشده جامعه امروز است شناسهٔ خبر 3844837 - پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ - ۱۶ ۵۹ استانها > اصفهان jwplayer display inline-block; اصفهان - کارشناس مذهبی گفت گفت مکارم اخلاقی که در راس آن ها رعایت عدل و انصاف در مورد دیگرانصنایع تبدیلی ، حلقه گمشده در شرق مازندران
صنایع تبدیلی حلقه گمشده در شرق مازندران ساری - ایرنا - مازندران با دارا بودن 110هزار هکتار درختان مرکبات شامل انواع پرتقال و نارنگی سالانه افزون بر 2 و نیم میلیون تن محصول تولید می کند و برغم وجود این ظرفیت بالا همچنان این بخش از کمی یا نبود صنایع تبدیلی بویژه در شرق این استاناستاندار ایلام: دانشگاه علمی کاربردی حلقه اتصال اشتغال و کارآفرینی در جامعه است
استاندار ایلام دانشگاه علمی کاربردی حلقه اتصال اشتغال و کارآفرینی در جامعه است ایلام - ایرنا - استاندار ایلام دانشگاه علمی کاربردی را حلقه اتصال اشتغال و کارآفرینی در جامعه دانست و گفت وظیفه این دانشگاه تربیت نیروی ماهر و متخصص و بستر سازی خلاقیت و کارآفرینی و همچنین تبدیل علمترامپ: آمریکا دچار تفرقه شده است باید بر جامعه ملی خود متمرکز شویم
در نخستین سخنرانی پس از مراسم پیروزی در انتخابات ترامپ آمریکا دچار تفرقه شده است باید بر جامعه ملی خود متمرکز شویم رئیسجمهوری منتخب آمریکا در نخستین سخنرانی پس از مراسم پیروزی در انتخابات گفت جهانیگرایی خوب است اما وقت آن است که بر جامعه آمریکا متمرکز شویم به گزارش ایصادق خرازی:موتلفه وجامعه روحانیت چارهای جز انتخاب روحانی ندارند/مهندسی ذهنی انتخابات توسط اصولگراها
صادق خرازی موتلفه وجامعه روحانیت چارهای جز انتخاب روحانی ندارند مهندسی ذهنی انتخابات توسط اصولگراها به نظر میرسد انتخابات آینده ریاست جمهوری انتخابات پیچیدهای باشد عضو شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان گفت ذهنی در اصولگرایان انتخابات آینده را مهندسی میکند برای همین هم به نظر مجامعه ادبی و روشنفکری ایران 90 سال از تحولات مهم ادبیات جهان عقب است
در گفتوگو با ناشر تومای حقهباز با ایلنا مطرح شد جامعه ادبی و روشنفکری ایران 90 سال از تحولات مهم ادبیات جهان عقب است مدیر انتشارات فرهنگ آرش میگوید اینکه چرا رمان تومای حفهیاز بعد از نه دهه به تازگی به فارسی برگردانده شده پاسخش عقب ماندن جامعه ادبی وروشنفکری ما از تحولاصادق خرازی: موتلفه وجامعه روحانیت چارهای جز انتخاب روحانی ندارند
صادق خرازی موتلفه وجامعه روحانیت چارهای جز انتخاب روحانی ندارند عضو شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان گفت ذهنی در اصولگرایان انتخابات آینده را مهندسی میکند برای همین هم به نظر میرسد انتخابات آینده ریاست جمهوری انتخابات پیچیدهای باشد به گزارش نامه نیوز صادق خرازی در مورد فعاجدایی از توحید، نبوت، ولایت و قرآن، جامعه را بدبخت می کند
جدایی از توحید نبوت ولایت و قرآن جامعه را بدبخت می کند رئیس حوزه علمیه اصفهان گفت بدبختی جامعه ثمره جدایی و فاصله مردم از توحید نبوت ولایت و قرآن است به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اصفهان آیت الله حسین مظاهری در درس اخلاق در مسجد حکیم اصفهان افزود توحیدآیت الله مظاهری: جدایی از توحید، نبوت، ولایت و قرآن، جامعه را بدبخت می کند
آیت الله مظاهری جدایی از توحید نبوت ولایت و قرآن جامعه را بدبخت می کند اصفهان - ایرنا - رئیس حوزه علمیه اصفهان گفت بدبختی جامعه ثمره جدایی و فاصله مردم از توحید نبوت ولایت و قرآن است به گزارش روز جمعه ایرنا آیت الله حسین مظاهری در درس اخلاق در مسجد حکیم اصفهان افزود توحنامه عذرخواهی ساکت الهامی از جامعه فوتبال :: ورزش سه
نامه عذرخواهی ساکت الهامی از جامعه فوتبال ساکت الهامی مربی تیم صبا با ارسال نامه ای به ورزش سه بابت اتفاقات روز گذشته از جامعه فوتبال و هواداران صبا و استقلال عذرخواهی کرد به گزارش ورزش سه این مربی که سابقه کار در استقلال به عنوان دستیار فیروز کریمی را دارد روز گذشته در د-
گوناگون
پربازدیدترینها