واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راسخون : مدير مركز پژوهشهاي جهاني سازي در مونترال كانادا و محقق روزنامه "موندياليزاسيون " در مقالهاي به بررسي تاثير ذخاير نفتي اين كشور در جنگ ليبي پرداخته است. "ميشل شوسودوسكي "، مدير مركز پژوهش هاي جهاني سازي در مونترال كانادا و محقق روزنامه Mondialisation در مقاله اي به بررسي تاثير ذخاير نفتي اين كشور در جنگ ليبي پرداخته است. *ليبي انبار نفت آفريقا در اين مقاله با اشاره به ذخاير نفتي ليبي آمده است: مداخله نظامي ايالات متحده و ناتو در ليبي پيامد هاي جغرافياي سياسي و اقتصادي پر اهميتي خواهد داشت. ليبي با سه و نيم درصد از كل ذخاير نفتي جهان يكي از پر اهميت ترين بوده و اين حجم معادل دو برابر كل ذخاير نفتي ايالات متحده مي باشد. "عمليات ليبي " بخشي از برنامه نظامي در گستره خاورميانه و آسياي مركزي بوده و هدف آن كنترل و تصاحب بيش از 60 درصد ذخاير نفتي و گاز جهان به علاوه خطوط لوله هاي نفتي و گاز است. كشورهاي مسلمان، عربستان سعودي، عراق، ايران، كويت، امارات عربي، قطر، يمن، ليبي، نيجريه، الجزاير، قزاقستان، آذربايجان، مالزي، اندونزي و برونئي بين 66 تا 76 درصد از تمام ذخاير نفتي را در اختيار دارند. به گزارش خبرگزاري فارس، با ذخيره 46.5 ميليارد بشكه نفت (ده برابر مصر) ليبي بزرگترين ذخيره نفتي قاره آفريقا است كه نيجريه و سپس الجزاير در مقام هاي دوم و سوم قرار مي گيرند. براي مقايسه مي توانيم يادآور شويم كه ذخيره نفتي ايالات متحده در دسامبر 2008 بر اساس گزارشات رسمي20.6 ميليارد بشكه بوده است. ارزيابي هاي جديد نشان داده اند كه ذخيره نفتي ليبي 60 ميليارد بشكه و ذخيره گاز آن نيز 1500 ميليارد متر مكعب است. توليد نفت در ليبي بالغ بر 1.7 ميليون بشكه در روز يعني كمتر از قابليتي است كه در توليد نفت دارد. براساس گزارشات شركت ملي نفت، هدف 3 ميليون بشكه نفت در روز و 2600 ميليون متر مكعب گاز است. *اهداف بشردوستانه در خدمت منافع خصوصي تهاجم به ليبي با مأموريت بشر دوستانه در خدمت همان منافع خصوصي است كه در تهاجم به عراق در سال 2003 بود. اهداف پشت پرده چيزي به جز تصاحب ذخيره نفتي ليبي و بي ثبات ساختن شركت ملي نفت به نفع خصوصي سازي ثروت نفتي ليبي و منتقل كردن آن به دست شركت هاي خارجي نيست. شركت ملي شركت ملي نفت ليبي بين صد شركت از مهمترين شركت هاي نفتي جهان مقام بيست و پنجم را اهراز مي كند. حمله طرح ريزي شده عليه ليبي كه در حال حاضر اجراي آن ادامه دارد، جرئي از يك جنگ گسترده تر است. نزديك به 80 درصد از ذخيره نفتي ليبي در خليج سيدرا در شرق ليبي واقع شده است(به نقشه زير نگاه كنيد). ليبي اقتصاد برجسته اي دارد. *سود 100 دلاري نفت ليبي براي غربي ها وال استريت، شركت هاي غول آساي انگليس و آمريكا و توليد كنندگان اسلحه در ايالات متحده و اروپا برندگان اصلي ولي ناگفته اين اردوي نظامي عليه ليبي هستند كه ايالات متحده و ناتو آن را به راه انداخته و هدايت مي كنند. نفت ليبي براي غول هاي انگليسي و آمريكايي فرصت مناسبي است. در حالي كه ارزش كالايي نفت خام در حال حاضر 100 دلار براي هر بشكه مي باشد، مخارج استخراج نفت ليبي خيلي پائين است، يعني در حد يك دلار براي هر بشكه، اين موضوع را يك متخصص تجاري نفت به شكل خيلي سرپوشيده مطرح كرده است : "با 110 دلار براي هر بشكه در بازار جهاني، و با يك حساب ساده براي ليبي 109 دلار باقي مي ماند ". *منافع نفتي خارجي ها در ليبي شركت هاي خارجي كه پيش از شورش در زمينه صنايع نفتي ليبي فعال بودند عبارتند ازنقش مركزي چين در صنايع نفتي ليبي معني دار است. تعداد كاركنان شركت ملي نفت چيني 400 نفر. كل كاركنان چيني در ليبي در حد 30 هزار نفراست. 11 در صد استخراج نفت در ليبي به چنين ارسال مي شود. ولي از ابعاد فعاليت هاي توليدي چين اطلاع دقيقي در دست نيست، ولي نشانه هايي وجود دارد كه گواه بر گسترده بودن آن است. به طور كلي، واشنگتن حضور چين در آفريقاي شمالي را به عنوان مداخله تلقي مي كند. از ديدگاه جغرافياي سياسي چين دست و پا گير است. در نتيجه يكي از اهداف اردوي نظامي عليه ليبي، حذف چين از آفريقاي شمالي است. نقش ايتاليا نيز پر اهميت است. شركت نفت ايتاليايي 244 هزار بشكه نفت و گاز توليد مي كند، يعني حجمي كه معادل 25 درصد كل صادرات ليبي را در بر مي گيرد. بين شركت هاي آمريكايي در ليبي، چورون و اكسيدانتال پتروليوم شش ماه پيش (اكتبر 2010) تصميم گرفتند كه مجوز تجسس نفت و گاز در ليبي را تمديد نكنند. ولي بر عكس، شركت نفتي آلمان توافق نامه بسيار مهمي با شركت ملي نفت ليبي به امضا رساند كه شامل تجسس و تقسيم توليد بود. *نفت يك غنيمت جنگي منافع مالي و "بخوانيد غنائم جنگي " خيلي پر اهميتي مطرح است. عمليات نظامي در پي تخريب نهادهاي مالي ليبي و به همين ترتيب توقيف و ضبط ميلياردها دلار سهامي است كه در بانك هاي غربي سپرده شده است. از سوي ديگر بايد دانست كه توان نظامي و سامانه پدافند هوايي ليبي ضعيف است. ليبي بزرگترين ذخاير نفتي آفريقا را در اختيار دارد. هدف مداخله ايالات متحده و ناتو استراتژيك ،خيلي ساده در دزديدن ثروت نفتي ليبي زير پوشش مداخله بشر دوستانه خلاصه مي شود. اين عمليات نظامي به هدف تأمين تسلط ايالات متحده در آفريقاي شمالي انجام مي گيرد كه از ديدگاه تاريخي همواره زير سلطه فرانسه و تا حدودي ايتاليا و اسپانيا بوده است. در مورد تونس، مراكش و الجزاير، طرح واشينگتن عبارت است از تضعيف روابط سياسي اين كشورها با فرانسه، و اعمال فشار براي ايجاد رژيم هاي جديدي كه وابسته به ايالات متحده باشند. تضعيف فرانسه از تمايلات امپرياليستي آمريكا سر چشمه گرفته و از ديدگاه تاريخي گواه بر روندي است كه از دوران جنگ هاي هندوچين آغاز شد. مداخله ايالات متحده و ناتو كه دير يا زود به تشكل رژيمي دست نشانده خواهد انجاميد، در عين حال در پي حذف چين از منطقه و ورشكسته ساختن شركت ملي نفت چين است. غول هاي نفتي انگليس و آمريكا كه با دولت قذافي در سال 2007 قرارداد نفتي بستند، كه بريتيش پتروليوم يكي از آنها مي باشد، مشخصا از عمليات نظامي ايالات متحده و ناتو سود خواهند برد. *نقشه جديد آمريكا براي ليبي به عبارت كلي تر، نقشه جغرافيايي جديدي براي آفريقا در نظر گرفته شده است : يعني روند ديگري در تقسيمات نئوكلونيال، اصلاحات مرزي در كنفرانس برلن در سال 1884 و تسخير آفريقا توسط ايالات متحده، هم پيمان با بريتانيا در عمليات نظامي توسط ايالات متحده و ناتو. ايالات متحده در كنفرانس برلن در سال 1884 نقش غير فعالي داشت. تقسيم جديد آفريقا در قرن بيست و يكم براساس كنترل نفت، گاز و موارد معدني (كوبالت، اورانيوم، كروم، منگنز و پلاتين) در سطح گسترده براساس منافع انگليس و آمريكا و تضمين سيطره آنها انجام مي گيرد. مداخله ايالات متحده در آفريقاي شمالي براي جغرافياي سياسي و تمامي منطقه تعيين كننده است و روي حضور چين و نفوذ اتحاديه اروپا سايه مي افكند. تقسيم بندي جديد قاره نه تنها نقش قدرت هاي استعماري در آفريقاي شمالي را كاهش مي دهد (فرانسه و ايتاليا)، بلكه جزء روندي است كه به حذف و تضعيف فرانسه (و بلژيك) در گستره آفريقا بايد بيانجامد. رژيم هاي دست نشانده ايالات متحده در برخي از كشورهايي كه پيش از اين زير نفوذ فرانسه (و بلژيك) بودند، مانند جمهوري دموكراتيك كنگو و روآندا و در آينده چند كشور ديگر در آفريقاي غربي (مانند ساحل عاج) به نمايندگان ايالات متحده تبديل خواهند شد. از سوي ديگر، اتحاديه اروپا به شكل گسترده به نفت ليبي نيازمند است، 85 درصد از نفت ليبي به كشورهاي اروپايي فروخته مي شود. در صورت جنگ با ليبي، مصرف نفت در اروپاي غربي دچار اخلال خواهد شد و فرانسهف ايتاليا و آلمان را متأثر خواهد ساخت. 30 درصد از نفت و 10 درصد گاز ايتاليا از ليبي وارد مي شود. گاز رساني ليبي از طريق لوله گاز "گرينستريم " در مديترانه انجام مي گيرد. * هيچ جنگي براي عدالت وجود ندارد با تحريف گسترده خبري، رسانه هاي حاكم در تباني با برنامه نظامي هستند كه در صورتي كه به اجرا گذاشته شود، نه تنها نتايج مخربي براي ليبي خواهد داشت، بلكه تأثيرات اجتماعي و اقتصادي آن به تمام جهان منتقل خواهد شد. در حال حاضر، سه جنگ در خاور ميانه و آسياي مركزي وجود دارد : فلسطين، افغانستان و عراق. در صورت حمله به ليبي، چهارمين جنگ با خطر گسترش يابنده آن در آفريقاي شمالي اغاز خواهد شد. افكار عمومي بايد به اهداف پنهاني كه در پشت اين به اصطلاح اقدام بشر دوستانه وجود دارد پي ببرند كه رهبران دولتها و دولت هاي كشورهاي عضو ناتو به عنوان "جنگ براي عدالت " اعلام كرده اند. نظريه جنگ براي عدالت، چه در تعبير كلاسيك و چه در تعبير معاصر، به معناي "جنگ بشردوستانه " است. "جنگ براي عدالت " بر اساس قاعده اي اخلاقي مداخله نظامي را عليه "دولت هاي شرور " و "تروريست هاي اسلام گرا " فرا مي خواند. چنين نظريه اي در زمينه جنگ براي عدالت است كه رژيم فذافي را چهره اي شيطاني جلوه داده و براي ايالات متحده و ناتو مجوز و مأموريت بشر دوستانه صادر مي كند. رهبران سياسي و دولت هاي عضو ناتو معماران جنگ و ويرانگري در عراق و در افغانستان هستند. در منطقي كاملا انحرافي، اين رهبران (و نمايندگان ويرانگري) به عنوان سخن گويان خرد و به عنوان نمايندگان جامع? بين المللي (كمونوته اينترناسيونال) معرفي مي شوند. واقعيت امّا، كاملا چيزي ديگري است. مداخله بشر دوستانه توسط جنايتكاران جنگي در بالاترين مقامات به اجرا گذاشته مي شود و گويي پاسداران بي چون و چراي نظريه جنگ براي عدالت هستند. *اخباري كه در روزنامه نشاني ديده نمي شود ابوغريب، گوآنتانامو، خسارات انساني بين شهروندان در شهرها و در روستاهاي پاكستان به دليل حملات پهپادهايي كه رئيس جمهور اوباما دستور ش را صادر مي كند، چنين خبرهاي در سطر اول روزنامه ها نوشته نمي شود. چيزي به نام "جنگ براي عدالت " وجود ندارد. براي درك چنين موضوعي بايد تاريخ امپرياليسم آمريكا را شناخت. ايالات متحده در نظر دارد كه هم زمان و به شكل پياپي چند صحنه جنگي در مناطق گوناگون جهان بر پا كند. استراتژي نوين ايالات متحده به روشني توضيح مي دهد كه چرا جنگ هاي پياپي براي حفظ امنيت آمريكا ضروري است. در اين گزارش، اقدامات بشردوستانه قيد نشده است. *بايد پرسيد كه هدف طرح نظامي ايالات متحده كدام است؟ اگر ليبي هدف گرفته شده به اين علت است كه جزء كشورهايي است كه زير نفوذ ايالات متحده نيست و از قبول درخواست هاي پنتاگون سرپيچي كرده است. ليبي كشوري است كه در چهار چوب طرح نظامي (استراتزي نوين نظامي) ايالات متحده انتخاب شده كه شامل يكي از "جنگ هاي پي در پي " را تشكيل مي دهد. در پنتاگون در ماه نوامبر 2001، يك افسر مركز فرماندهي در رده هاي بالا مي گويد. بله، ما به سوي جنگ با عراق مي رويم، ولي موضوع به اين همين جا خاتمه نمي يابد. زيرا در اردوي پنج ساله، هفت كشور مطرح است : عراق، سوريه، لبنان، ليبي، ايران، سومالي و سودان. 997
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 264]