واضح آرشیو وب فارسی:وارث: مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: خداوند هم از ما طلب قرض کرده است. مَن ذی الذی یُقرضُ اللهَ قَرضاً حسناً یعنی کیست که قرض بدهد و قصد گرفتن نکند؟ غنیِّ مطلق از ما قرض می خواهد: مالی، بدنی. همین که عملی انجام دهد و نمازی بخواند.وارث: مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: مَن طَلَبَ وَجَدَ. هر کس طلبکاری کند آخر سر واجد می شود، اما معنی اش این نیست که به راستی ما چیزی از او طلبکاریم. ما هیچ طلبی از او نداریم. سرهمین صحبت هاست که کم کم یک حسابی باز می شود. خداوند هم مرتّباً میدان می دهد و مدارا می کند، تا اینکه می نشیند و می گوید بیا حسابت را روشن کن. وقتی بزرگ به کوچک چنین می گوید یعنی بیا اگر طلبی داری بدهم. بزرگ، هیچوقت طلبکار نمی شود. هرچه عطا می کند طلبکاری نمی کند. بزرگ، نیازی به وصول طلب ندارد. خداوند به شما هم عطا کند که وقتی به کسی قرض الحسنه دادی مطالبه نکنی و اگر خودش آورد به او بگویی اگر لازم داری، من لازم ندارم. قرض الحسنه که هجده برابر عطای عادی ثواب دارد، یعنی همین. زیرا عزّت گیرنده، محفوظ است. منتهی یک مقداری از حسن بودنِ آن به این است که دهنده در باطنِ خود می گوید من پس نمی گیرم. مدَّت هم تعیین می کنند. اما دهنده در باطن می گوید کارش را راه انداختم رفت، تا برود خودش باشد. شخص بزرگ، قصد گرفتن ندارد. خداوند هم از ما طلب قرض کرده است. مَن ذی الذی یُقرضُ اللهَ قَرضاً حسناً یعنی کیست که قرض بدهد و قصد گرفتن نکند؟ غنیِّ مطلق از ما قرض می خواهد: مالی، بدنی. همین که عملی انجام دهد و نمازی بخواند اینها همه قرض الحسنه است و هجده برابر ثواب دارد. البته همه می دانید که خداوند، فقیر نیست و احتیاج ندارد. می خواهد ما را راه بیاندازد. هجده برابر هم ریح می دهد. بزرگ می تواند به کوچک ریح بدهد، مثل پدر به بچه، گناه ندارد. بزرگان هم این طورند. ریح رد ریح می شود و کار، بالا می گیرد. هجده برابر ریح را دوباره به او قرض می دهیم، دوباره هجده برابر می دهد. چند دفعه که گذشت یک سرمایه دار بزرگ می شویم. امیدوارم که ما به خاطر کارهایمان منّت بر خدا نگذاریم. زیرا او می خواهد ما را کاسب کند و نزدیک ببرد. فرمود هر کس یک شِبر(شبر به معنای وَجَب است. لغت نامه دهخدا جلد9 ص 12456) به سوی من بیاید من ده شبر به سویش می روم. هر که یک قدم بیاید من ده قدم به سویش می روم و هر که ده قدم بیاید من هرولِه کنان به طرفش می روم. این ها صفات خدا و اولیاء خداست. آیا اینها راست است؟ در عرب مرسوم است که هر سک به زائری یا عزیزی که از مسافرت آمده است خیلی علاقه و ولع داشته باشد بیست قدم که به او مانده دیگر نمی داند چگونه برود و هروله می کند. همچون مادری که بچه اش گمشده بود و حالا پیدا شده است، حالیش نیست که چگونه به سوی او می رود. این ها را در حدیث مثل زده اند برای نسبت تقرب بنده ها به خداوند و آمدن خداوند به سوی بنده. کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 92 مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی
سه شنبه ، ۱۶آذر۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: وارث]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]