واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: گفت و گو با نویسنده برگزیده جایزه جلال آل احمد / بومی نویسی بدون مرز بجنورد - با این که سال ها در حوزه ادبیات کودک و نوجوان قلم فرسایی کرده است اما با نوشتن رمان «شاه بی شین» در حوزه ادبیات بزرگسال خوش درخشید و کارنامه درخشانی را از خود بر جای گذاشت تا جایی که با اثر فوق موفق شد برگزیده هفتمین دوره جایزه جلال آل احمد شود.
حضور «محمد کاظم مزینانی» نویسنده معاصر به عنوان میهمان در دومین فصل کتاب استان و کارگاه تخصصی داستان نویسی با موضوع ادبیات بومی فرصت مغتنمی بود تا با او از هر دری در حوزه ادبیات داستانی سخن بگوییم. فعالیت تان را در حوزه ادبیات با ادبیات کودک و نوجوان شروع کردید و شما را بیشتر به عنوان شاعر کودک و نوجوان می شناسند، چطور شد که به سمت ادبیات بزرگسال رفتید؟هر چند فعالیت در حوزه کودک و نوجوان آسان نیست و با این که آثار متعددی در این حوزه دارم اما مرا قانع نمی کرد و احساس می کردم حرف هایی دارم که نمی توانم در قالب کودک و نوجوان بیان کنم؛ حرف هایی از تاریخ معاصر و زندگی معاصر امروزی همچون اثر«شاه بی شین» و «آه باشین». بنابراین به سراغ کار بزرگسال رفتم. به طور حتم باید چند کار چاپ می کردم تا پخته می شدم و این پختگی شاید از دنیای کودک و نوجوان شروع شد.نخستین تجربه هایتان در حوزه داستان بزرگسال را با ادبیات انقلاب شروع کردید، داستان انقلاب چه ویژگی هایی داشت که به سمت آن گرایش پیدا کردید؟ کارهایم در حوزه انقلاب صرفا سیاسی نیست بلکه کارهایی است که فضای قدیمی دامغان را با بهره گیری از واژگان بومی به تصویر کشیده است. ضمن این که تنها نگاهم در آثار نگاه سیاسی و انقلابی صرف نیست بلکه در درجه اول یک رمان است و برایم مهم بود که درباره محمد رضا پهلوی رمان بنویسم نه رمان تاریخی بلکه با تخیلم با سوژه سیاسی برخورد کنم و از آن جایی که معتقدم ایرانی ها بیشترین حرف را در زمینه تاریخ معاصر دارند اگر بخواهیم رمان بنویسیم تاریخ معاصرمان پر از سوژه است زیرا تاریخ معاصر مخاطب بیشتری دارد تا داستان های آپارتمانی.ایده اولیه نوشتن رمان «شاه بی شین » به چه زمانی برمی گردد؟ ما انقلاب کردیم بدون این که بدانیم چرا . این سوالی بود که شاید پدران ما کم تر به آن پرداختند اما دهه های 40، 50 و 60 درگیر این چرایی بودند و این چراها موجب شد تا رمان «شاه بی شین» را بنویسم، ضمن این که مطالعاتم در این زمینه و حتی دوران قاجار فراوان بود، فیلم ها، خاطرات و فضاهایی را که شاه در آن زندگی می کرد به دلیل علاقه شخصی ام دیده و مطالعه کرده بودم.همان طور که گفتم فکر می کردم این سوال، سوال نسل من است بنابراین به نوشتن این رمان اقدام کردم هر چند رمان به دنبال جواب دادن نیست بلکه به دنبال چگونگی هاست اما می توان با سرک کشیدن به تاریخ معاصر آن را ریشه یابی کرد. معتقدم رمان نویس امروز ایران حرف های زیادی برای گفتن دارد، بنابراین انگیزه و مطالعات شخصی ام از مهم ترین دلایلم برای نوشتن رمان بود.آیا هنوز هم برای کودک و نوجوان می نویسید.چرا؟از آن جایی که حرف تازه زدن برای کودک و نوجوان مهم است کمتر می نویسم و با این که می توانم آثار متعددی را در این حوزه منتشر کنم و به لحاظ مادی درآمدزایی خوبی داشته باشم اما نیاز شخصی در این زمینه نمی بینم. از چه فاکتورهایی باید در داستان های بومی استفاده کنیم تا مخاطب متوجه شود داستان هایمان بومی است؟ ضمن این که چه باید کرد تا یک خواننده وقتی یک داستان را با لهجه می خواند بتواند با آن ارتباط برقرار کند؟عناصر بومی، لهجه، جغرافیا، اقلیم خاص، اساطیر و تاریخ منطقه. من در شاه بی شین دوست داشتم شاه را بومی ببینم و یک سری واژه های ناب دامغانی را ارائه کردم.به نظرم برای این که داستان از سطح منطقه ای و بومی خارج شود، باید تخیل داشته باشد و اگر تخیل با عناصر بومی گره بخورد به طور قطع یک اروپایی هم با این اثر ارتباط برقرار می کند همان طور که ما با آثار «مارکز »ارتباط برقرار می کنیم.ضمن این که داستان نویس با همه ابزارهایی که دارد باید مطالعه هم داشته باشد و بعد با آن زندگی کند. به اعتقاد من تمام داستان های موفق عالم داستان هایی است که نویسندگان آن ها افرادی بودند که اطلاعات درونی و مصادره شده داشتند و این بسیار مهم است.برای این که یک نویسنده بومی مخاطب ملی و جهانی داشته باشد به چه نکاتی باید توجه داشته باشد.آیا صرف پرداختن به لهجه در داستان می تواند کافی باشد؟ لهجه به هیچ وجه کافی نیست و نمی توانیم بگوییم یک داستان نویس که در آثارش لهجه را در نظر می گیرد ثروتمند است، در حالی که لهجه یک عنصر و ابزار است و به تنهایی کافی نیست و به نظرم تمرکز روی بومی نویسی هم موجب می شود تا زیباترین سوژه ها با نگاه بومی و محلی از دست برود. به اعتقاد من داستان نویسان شهرستان ها تجربه های محدود و مطالعه کمی در حوزه داستان نویسی دارند و نسل جدید که با تلگرام و اینترنت سر و کار دارند آن قدر اطلاعات مختلف را ذخیره می کنند که جایی برای کتاب باقی نمی ماند و متاسفانه فقر مطالعه دارند و تجربه های زیستی شان بسیار تنک و کوچک است.با توجه به این که خراسان شمالی قومیت های مختلفی دارد و می تواند در بومی سازی پررنگ وارد شود داستان نویسان چگونه باید عمل کنند تا داستان های خوب و موفقی ارائه دهند؟در ابتدا نویسنده باید توانایی ارتباط برقرار کردن با سطح بزرگ تر را به دست آورد و حتی آثاری را منتشر کند و بعد به بومی نویسی روی بیاورد. مطمئن نیستم که داستان نویسی که با بومی نویسی شروع می کند به سطح ملی می رسد بلکه این حرکت از نگاه من برعکس است، یعنی یک نویسنده باید در ابتدا خودش را پرورش و تجربه های خود را افزایش دهد و بعد به بومی نویسی روی آورد. در واقع باید به سطحی از تخصص و توانایی برسد و بعد به سراغ اساطیر، سوژه ها و بن مایه های محلی و بومی برود.در صحبت هایتان به مشخص نبودن مرز داستان های استان های مختلف اشاره کردید، به نظر شما این امر آسیب جدی برای حوزه ادبیات داستانی نیست و برای برون رفت از این آسیب چه باید کرد؟ این یک آسیب جدی است. هر چند داستان های اقلیمی و بومی جذابی را در این حوزه شاهد هستیم و داستان های جنوبی ها فوق العاده زیباست و در سطح ملی جا افتاده و حتی در سطح ملی و جهانی ترجمه شده است که می توان به داستان های «دولت آبادی» هم اشاره کرد که از فضای بومی بهره مند است، اما این بدان معنا نیست که بگوییم داستان نویس ها بومی ننویسند به واسطه این که مخاطبشان کم است بلکه به نظرم اگر فرد خلاقیت داشته باشد کارهای بومی او نیز ملی و جهانی خواهد شد. اما نباید فراموش کرد که انگیزه داستان نویسان متفاوت است و این که سقف آرزوهای نویسنده و جاه طلبی داستان نویس تا چه اندازه است هم در نوع نگارش داستان موثر است. گاهی اوقات داستان نویسان دوست دارند با بهره گیری از لهجه همان منطقه بنویسند و تنها مردم منطقه برایشان مهم است و نمی خواهند فراتر از منطقه بروند. با این همه آموزش های داستان نویسی به شکل مدرن بسیار موثر است، زیرا بیشتر علاقه مندان در شهرستان ها به شکل غریزی داستان می نویسند. هر چند این شیوه نوشتن تا حدی خوب است اما این شیوه نوشتن در شهرستان ها موجب هدر رفتن استعدادها می شود. زیرا افرادی که وارد این کار می شوند وقت چندانی را برای مطالعه نمی گذارند به گونه ای که وقتی در یک کارگاه آموزشی از علاقه مندان سوال می شود که تا چه اندازه آثار خوب و درجه یک حوزه داستان نویسی را مطالعه کردند تعدادشان انگشت شمار است، در حالی که یک داستان نویس باید آثار خوب و برتر جهان را مطالعه کرده باشد در حالی که علاقه مندان به داستان خود را بی نیاز می بینند و افق دید و سقف پرواز خود را کوتاه می گیرند و این آن ها را راضی می کند. در حالی که این اصلا خوب نیست زیرا تجربه های کم تری به دست می آورند.ظرفیت های خراسان شمالی در حوزه داستان را چگونه ارزیابی می کنید؟کارهای زیادی از خراسان شمالی مطالعه نکردم و از نحوه سوالات علاقه مندان به داستان در کارگاه نقد داستان فهمیدم که دغدغه نوشتن وجود دارد و دوست دارند تجربه هایشان را گسترش و آثارشان را در سطح ملی ارائه دهند. امیدوارم با مطالعه بیشتر بتوانند جدی تر وارد این عرصه شوند.1744 ** انتشاردهنده : علی اصغرافتاده
14/09/1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]