تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 14 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):برترين [مرتبه] ايمان آن است كه بدانى هركجا باشى خدا با تو است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799312329




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مرحوم دولابی: در راه خدا صنعت کنید


واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
 مرحوم دولابی: در راه خدا صنعت کنید
مرحوم دولابی: در راه خدا صنعت کنید مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: مصنوعی هم هست بسازید. برای خودت، برای کارهای خوب. بعضی از شما را دیده‌ام که همیشه لبشان خندان است. اگر هم ندارید، صنعت کنید. عیب ندارد که آدمی در راه خدا اگر بلد باشد کمی هم صنعت کند.


به گزارش فرهنگ نیوز، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: مصنوعی هم هست بسازید. برای خودت، برای کارهای خوب. بعضی از شما را دیده‌ام که همیشه لبشان خندان است. اگر هم ندارید، صنعت کنید. عیب ندارد که آدمی در راه خدا اگر بلد باشد کمی هم صنعت کند. خدا این کارها را خیلی هم دوست دارد و به صاحبش کمک می‌کند.  باطن شما خدا و پیامبر و امام(ع) را می‌خواهد، منتهی یک کمی حوادث به ظاهرمان برخورد کرده است و رنگ و رویمان پریده است. آن ظاهر را هم مقابل باطن می‌گذاریم. باطن که راست است، خدا را می‌خواهیم، پیامبر(ص) را می‌خواهیم، امام(ع) را می‌خواهیم، منتهی این خواست آنقدر زیاد نیست که اعضاء و جوارح را تصرف کرده باشد و حوادث به آنها اثر نکند.وقتی گرفتاری برای انسان می‌آید اولینش را آخ می‌گوید دومی را هم آخ می‌گوید. سومی را هم آخ می‌گوید. دفعه‌ آخر می‌گوید چه کنم، حالا شده است دیگر. یک وقت نگاه می‌کنیم می‌بینی ته خزانه پیدا شد. ته خزانه با خدا ربط داشته است.اولین حادثه که به او برخورد، صدا زد و گفت آخ بدبخت شدم. دومی خرمنش را آب برد. این را هم آخ گفت اما کمی سست‌تر از اولی. سومی که رسید گفت چه کنم، رفت که رفت. بلکه خنده هم افتاد. این خنده در کجای او بود؟آن ته ها، در فطرتتان پاکی ها و نیت‌های خوبی که حرکتتان داده است و به خدا اقرار کرده‌اید چیزهای خوب هست. البته آنقدر قدرت ندارد که همه اعضاء و جوارح را در تصرف خود بیاورد، هنوز چنین نشده است. اما در زیر آنها هست. وقتی کمی صدمه می‌خورد رسوایی به بار می‌آورد، می‌گوید اخ بیایید به دادم برسید. حادثه‌ دوم بدتر از اول آمد. اما فرد به جای اینکه بلندتر هوار بزند آهسته‌تر شکایت کرد. دفعه سوم که زندگی به کلی به باد رفت می‌گوید چه کنم، هرچه بود رفت، راحت شدم. همه آمده‌اند برایش گریه کنند. این می گوید من راحت شدم. نگو در ته خزانه چیزی وجود داشته است.یک شب ماه رمضان، نزدیک عید در مسجد، پول جمع کردیم که در خانه بعضی‌ها که می‌دانستیم وضع‌شان خوب نیست، بدهیم تا شب عید سور و ساتی داشته باشند. از قضا کسی که قبول کرد پول‌ها را برساند، ضعیف البنیه بود. نفر اولی که بنا بود به او کمک شود فردی رشید و قوی بود. وقتی شنید برایش کمک آورد‌ه‌اند به به او برخورد. گفت من را که می‌بینی گوسفند دارم که برای زمستان پروار بسته‌ام، این قدر هم مزد پسرم را از فلانی طلبکارم. تو چه گفتی؟ دوباره بگو! دوباره که گفت زنجیر را از جیب در آورد و دنبالش کرد. کسی که بنا بود کمک ها را برساند فرار کرد آمد و با بدن لرزان، پول‌ها را در مسجد ریخت و گفت من اهلش نیستم و ما که نشسته بودیم کیف کردیم که در مومنین و متقین در امر دنیایشان چه‌ها خوابیده است.

کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 85
مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی
 

منبع: تسنیم


95/9/7 - 07:14 - 2016-11-27 07:14:05





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 86]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن