تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 1 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):از به زبان آوردن سخنان زشت بر حذر باش. زیرا فرومایگان را گرد تو جمع می کند و گرانم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817519106




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ماجراي تحول «شاهرخ ضرغام» از زبان همرزمش


واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
ماجراي تحول «شاهرخ ضرغام» از زبان همرزمش
ماجراي تحول «شاهرخ ضرغام» از زبان همرزمش شروع برگشتن شاهرخ از كاباره و دعوا و اين‌ها برمي‌گردد به هيئت جوادالائمه عليه السلام در ميدان قيام تهران.


به گزارش فرهنگ نیوز، وقتي پاي حرف‌هاي امام خميني(ره) بنشينيد، مي‌بينيد پير جماران چطور جوانان انقلاب را توصيف مي‌كند؛ «اشخاصي بعد از زحمت‌هاي فراوان پنجاه ساله به يك مقامي مي‌رسند و اين جوان‌ها را خداي تبارك و تعالي آن‌طور در ظرف يك مدت بسيار كم، متحول كرد به يك مقامي كه آن‌هايي كه پنجاه سال زحمت كشيده‌اند، نرسيده‌اند به اين مقام؛ نرسيده‌اند به آن‌جا كه غير از خدا اصلا هيچي نخواهند، شهادت را اين‌طور طالب باشند. اين‌طور غير شهادت را در برگيرند. اين يك مسئله‌ي مهمي است. ما هميشه بايد در نظر داشته باشيم كه اين مسئله، مسئله‌ي عادي نيست». جنگ ما از اين غيرعادي‌ها زياد به خود ديده است كه يكي از آن‌ها شاهرخ ضرغام است. جوانمردي كه در سال‌هاي انقلاب از خلافكاري توبه كرد و در آخر جام شهادت را نوشيد. سراغ يكي از دوستان قديمي او يعني قاسم صادقي رفتيم تا برايمان از زندگي اين بزرگمرد بگويد. 
 
  چطور مي‌شود يك نفر با آن روحيه داش‌مشتي‌گري يكباره برگردد و دست آخر هم شهيد شود؟
 
هميشه با خودم فكر مي‌كردم كه زندگي شاهرخ به درك منتهي مي‌شود؛ شاهرخ بدن ورزيده‌اي داشت و حسابي در دعوا سريع بود. كسي جرئت نمي‌كرد با او سرشاخ شود. خيلي روزها با هم به كاباره مي‌رفتيم و با كمال شرمساري عرق مي‌خورديم. اما نفس امام خميني(ره) كه به شاهرخ خورد، او را كلا عوض كرد. يعني مسير زندگي‌اش به كل عوض شد. سال 57 بود وقتي در تلويزيون صحبت‌هاي حضرت امام پخش مي‌شد، با احترام مي‌نشست، اشك مي‌ريخت و با دل و جان گوش مي‌كرد. مي‌گفت عظمت را اگر خدا بدهد، مي‌شود خميني؛ با يك عبا و عمامه آمد اما عظمت پوشالي شاه را از بين بُرد. 
 
اصلا براي همين هم بود كه روي سينه‌اش خالكوبي كرد زنده باد خميني. يادم هست چند نفر از رفقاي قبل از انقلاب را جذب كميته كرده بود. آخر شب جلوي مسجد مشغول صحبت بودند. يكي از آن‌ها پرسيد: «شاهرخ، اين‌كه مي‌گن همه بايد مطيع امام(ره) باشن، يا همين ولايت فقيه، تو اينو قبول داري!؟ آخه مگه مي‌شه يه پيرمردِ هشتاد ساله كشور رو اداره كنه!؟» شاهرخ كمي فكر كرد و با همان زبان عاميانه خودش گفت: «ببين، ما قبل از انقلاب هر جا مي‌رفتيم، هر كاري مي‌خواستيم بكنيم، چون من رو قبول داشتيد، روي حرف من حرفي نمي‌زديد، درسته؟» آن‌ها هم با تكان دادن سر تاييد كردند. بعد ادامه داد: «هرجايي احتياج داره يه نفر حرف آخر رو بزنه، كسي هم روي حرف اون حرفي نزنه. حالا اين حرف آخر رو، تو مملكت ما كسي مي‌زنه كه عالم دينه، بنده‌ي واقعي خداست، خدا هم پشت و پناه ايشونه.» بعد مكثي كرد و گفت: «به نظرت، غير از خدا كسي مي‌تونست شاه رو از مملكت بيرون كنه؟ پس همين نشون مي‌ده كه خدا پشتيبان ولايت فقيه هست.»
 
  يعني فقط صحبت‌هاي امام(ره) بود كه شاهرخ ضرغام را برگرداند؟
 
شروع برگشتن شاهرخ از كاباره و دعوا و اين‌ها برمي‌گردد به هيئت جوادالائمه عليه السلام در ميدان قيام تهران. در عاشوراي سال 57، ساواك به بسياري از هيئت‌ها اجازه حركت در خيابان را نمي‌داد اما با صحبت‌هاي شاهرخ، دسته‌ي هيئت جوادالائمه مجوز گرفت. صبح عاشورا دسته حركت كرد. ظهر هم به حسينيه برگشت. شاهرخ مياندار دسته بود. محكم و با دو دست سينه مي‌زد. نمي‌دانم چرا اما آن‌روز حال و هواي شاهرخ با سال‌هاي قبل بسيار متفاوت بود. موقع ناهار، حاج آقا سيدعلي نقي تهراني كنار شاهرخ نشسته بود. بعد از صرف غذا، مردم به خانه‌هايشان رفتند. حاج‌آقا با شاهرخ شروع به صحبت كرد. ما چند نفر هم آمديم و كنار حاج آقا نشستيم. صحبت‌هاي او به‌قدري زيبا بود كه گذر زمان را حس نمي‌كرديم. اين صحبت‌ها تا اذان مغرب طول كشيد. بسيار هم اثر‌بخش بود. من شك ندارم، نخستين جرقه‌هاي هدايت ما در همان عصر عاشورا زده شد.
 
* همشهری پایداری - شماره 163 
 
 









95/9/3 - 18:06 - 2016-11-23 18:06:30





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 124]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن