واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:

پدر شهید مدافع حرم محمدحسن (رسول) خلیل:
سنگ مزار رسول هدیهای از جانب اباعبدالله است سنگ مزار رسول که شبیه سنگ مزار قبلی اباعبدالله الحسین (ع) بود که با تعویض ضریح امام عوض شد. شاید باید گفت سنگ مزار رسول هدیه از جانب اربابش حسین (ع) بود. ما سنگ را شش ضلعی طراحی و نصب کردیم.
به گزارش فرهنگ نیوز، اولین سالگرد شهادت محمدحسن (رسول) خلیلی بهانهای میشود تا به سراغ پدرش رمضانعلی خلیلی برویم. رمضانعلی متولد 1339 است و با وجود فاصله 36 ساله سنی از پسرش رسول که متولد 1365 بود، هر دو در دو دوره متفاوت اما برای یک هدف مشترک رخت رزمندگی به تن کردهاند. پدر در دوران دفاع مقدس جانباز شده و پسر در جبهه دفاع از حرم قدمی فراتر نهاده و به شهادت رسیده است. پدر شهید خلیلی در گفتوگو با ما علاوه بر فرزند شهیدش، از شباهت رزمندههای دفاع مقدس و مدافع حرم میگوید.
آقای خلیلی کمی از خودتان و فعالیتهایی که انجام دادهاید بگویید.
در سال 1358 به عضویت سپاه پاسداران درآمدم و مدتی هم در بیت امام (ره) خدمت میکردم. غائله کردستان که شروع شد، به آنجا رفتم. بعد از آن هم افتخار حضور در جبهههای جنوب نصیبم شد. من بعد از مجروحیت در عملیات فتحالمبین، ازدواج کردم و ثمره این ازدواج دو فرزند پسر به نامهای رسول و روحا... است. رسول متولد 1365 بود و روحا... متولد 1361 است. اکنون جانباز هستم و یادگاریهای عملیات فتحالمبین، عاشورای3 و والفجر8 همچنان با من هستند.
به نظر شما چه عاملی باعث حضور پررنگ نوجوانان و جوانان در دفاع مقدس میشد؟
آن زمانی که خودم راهی میدان نبرد شدم هنوز خدمت سربازی نرفته بودم. یکی از علل حضور نوجوانان و جوانان در میدان جنگ تابعیت از رهبری امام خمینی (ره) بود، رزمندگانی که سر از پا نمیشناختند و همین ولایتمداری و ارادت به رهبری، باعث جذب اقشار مختلف به جبههها میشد. خوب یادم است در گیر و دار یکی از عملیاتهای جنوب، یکی از رزمندههای جوان درگیر امتحان بود. نمیدانست برود یا بماند که یکی از دوستان به ایشان گفت: عملیات مهم است، میشود بعداً امتحان داد اما عملیات که قابل تکرار نیست.
موقع حضورتان در مناطق عملیاتی خانواده کنارتان بودند؟
بله، زمان جنگ من خانه و زندگی را به دزفول برده بودم و شهید خلیلی دوران کودکیاش را در مناطق جنگی گذراند. کلاً بنده 76 ماه سابقه حضور در مناطق عملیاتی را دارم و بعد از قطعنامه به تهران برگشتیم. بعد از آن در بخشهای مختلف مثل واحد تخریب، راهیان نور و... مشغول بودم. امروز هم که با شما صحبت میکنم 10 سالی است که بازنشسته شدهام و در عرصه راهیان نور و روایتگری فعالیت دارم. رسول در محیطی بزرگ شد که همیشه یاد و نام شهدا و جبههها در آن جاری بود.
جوان نسل سومی مثل رسول چطور آمادگی حضور در جبهه دفاع از حرم را در خود ایجاد کرده بود؟
اساس و شاکله شخصیت رسول، از جبهه و دفاع مقدس شکل گرفته بود. همان طور که قبلاً گفتم رسول دوران کودکیاش را در مناطق جنگی و پشت جبههها گذرانده بود. حتی گاهی رسول پا به پای من میآمد و تا آنجا که میتوانستم او را تا نزدیکی جبههها میبردم. در حیاط خانه با خاک و گل، تانک و اسلحه و سرباز درست میکرد. بعدها من رسول را با خودم به راهیان نور میبردم. در شرایطی که سن ورود به برخی از فعالیتهای بسیج 15 سالگی بود، رسول از 13 سالگی وارد شد. بسیار هم فعال بود و خوش درخشید. آموزشهای نظامی و راپل و... را دید و همه اینها زمینهساز ورودش به سپاه پاسداران شد. رسول دانشآموخته دانشگاه امام حسین(ع) بود و کارشناسی ارشد داشت. او شش سال در واحد تخریب فعالیت کرد و توانمندی خود را در این زمینه ارتقا داد. روحیهاش با جهاد و جبهه عجین بود و همیشه به حال شهدا غبطه میخورد. دفترچهای از رسول پیدا کردیم که در آن دلنوشتهای دارد مربوط به 9 سال پیش. رسول در آن دلنوشته به شهادت اشاره کرده و نوشته است: «وقتی وصیتنامه شهدا را مرور میکنم یا تصاویر آنها را میبینم به حال و روزشان به شجاعتشان و به مردانگیشان غبطه میخورم. من به همت بالای شهید همت غبطه میخورم. خدایا کجایند مردان بیادعا که شهادت برازنده آنها بود. من دوست دارم مانند شهدا باشم. اخلاق و رفتار آنها را داشته باشم. خدایا کمک کن که در این کار موفق باشم، هم خود را نجات دهم و هم دیگران را نجات دهم. رسول در قسمتی از وصیتنامه خود نوشته است: الهـــی کمکم کن به جایی برسم که خودم از نظر تقـوا، دیـن، تدین و شجاعت مثل شهـدا باشم... !»
پس الگوهایش را از شهدا انتخاب کرده بود؟
الگوی رسول در زندگی برگرفته از سیر و سلوک شهدا بود. رسول شبهای جمعه میرفت بهشت زهرا و سنگ مزار شهدا را آب و جارو میکرد و با قلم و رنگ آنها را مرمت میکرد. وسایل رسول در گوشهای از خانه به یادگار مانده است. سبک زندگیاش شهدایی بود. عکسهای شهدای جبهه مقاومت اسلامی و حزبالله لبنان و آثار آنها را در خانه جمع میکرد. روی زندگی شهدا مطالعه داشت. رسول هیچ کاری را بدون تحقیق و اطمینان انجام نمیداد.
شهید یک فرد نظامی بود اما حضور در جبهه جنگ امروز هیچ الزامی ندارد و نیروهای سپاه هم داوطلبانه راهی میشوند. شما با رفتن فرزندان مخالفتی نداشتید؟
خیر، نه تنها ما مخالفت نمیکردیم بلکه بدرقهاش هم کردیم. از زیر قرآن ردش کردیم و برای رسول دعای عاقبت به خیری کردیم. رسول چهار مرتبه رفته بود و هر دو ماه و نیم یک بار به مرخصی میآمد. آخرین بار هم مقدمات شهادتش را آماده کرده بود. کفنی که از کربلا خریده بود. عکسی که خودش طراحی کرده و روی آن و نوشته بود خدایا عاقبت ما را به شهادت ختم به خیر کن. همهاش نشان میداد که آماده شهادت است. رسول قبل رفتن یک ماشین هم خرید و سند زد و سوئیچ را به مادرش تحویل داد و گفت این ماشین خدمت شما باشد هر زمان دلتنگ شدید برادرم روحا... با این ماشین شما را به بهشت زهرا (س) خواهد آورد. محل مزارش را هم از قبل مشخص کرده بود. سنگ مزار شهید هم که شبیه سنگ مزار قبلی اباعبدالله الحسین (ع) بود که با تعویض ضریح امام عوض شد. شاید باید گفت سنگ مزار رسول هدیه از جانب اربابش حسین (ع) بود. ما سنگ را شش ضلعی طراحی و نصب کردیم.
با توجه به اینکه در دوران 10 ساله دفاع مقدس حضور داشته و با رزمندگان و شهدای آن دوران همرزم و همسنگر بودید به نظر شما چه شباهتهایی بین رزمندگان دفاع مقدس و رزمندگان دفاع از حرم وجود دارد؟
شباهتهای زیادی بین رزمندگان دیروز و مجاهدان امروز مدافع حرم وجود دارد. وقتی که وصیتنامه شهدا را مرور میکنیم متوجه این شباهتها میشویم. اصل همه این وصیت و سفارش شهدا هم در یک کلمه خلاصه میشود که «ولایتپذیری» است. توکل به خدا، توسل به ائمه معصومین، دعا و نیایش از دیگر شباهتهای این دو جبهه مقاومت اسلامی است که به فاصله 30، 35 سال از هم اتفاق میافتد. رزمندگان و شهدای امروز مدافع حرم عاشقتر هستند. به قول آقای پناهیان در برخی مواقع رزمندگان دوران دفاع مقدس به حال شهدا و رزمندگان مدافع حرم غبطه میخورند که شما برای دفاع از اسلام کجا رفتید و جهاد کردید و شهید شدید و ما کجا رفتیم. شما را شقیترین اشقیا به شهادت رساندند. غربتی هم که این جبهه داراست جای بسی تأمل دارد که به فرموده امام خامنهای شهدای مدافع حرم اجر دو شهید را میبرند.
اگر از شما خواسته شود حاضرید در جبهه دفاع از حرم حضور یابید؟
من هم خدمت مقام معظم رهبری اعلام آمادگی کردم و از ایشان اذن جهاد خواستم اما خب حقیقت این است که رسول گوی سبقت را ربود. ما دنبال باب شهادت بودیم و خداوند بهترین نقشه را طراحی کرد که ما جانباز دفاع مقدس بمانیم و رسول را در شرایط شبیخون فرهنگی و ناتوی فرهنگی اینگونه تربیت کرده و پرورش دهیم که در نهایت شهید مدافع حرم شود. من راضی هستم به آنچه خداوند برای ما صلاح دانسته و چه عزتی بالاتر از اینکه بعضی وقتها از خدا کمک میخواهم من و خانواده و اهل خانه شهید بتوانند در این مسیر گام بردارند و رهرو واقعی شهید و شهدای مدافع حرم باشند. امروز من در سنگر روایتگری با توکل به خدا و توسل به شهدا ادامه دهنده راه رسول خواهم بود. امروز 27 آبان 1395 سومین سالگرد شهید رسول خلیلی است. امیدوارم اسلحه رسول زمین نماند و جبهه مقاومت اسلامی مقدمهساز ظهور مهدی (عج) باشد.

95/8/27 - 20:49 - 2016-11-17 20:49:21
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 101]