واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: يک قطره دريا - ترجمه: فرشته آلعلي هر روز گريه ميکنم -------------------------------------------------------------------------------- آقاي آنتوني پولن همچنان براي همسرش ناراحت است و از اينکه او در سنين جواني چنان بيمار شده که زندگياش مختل گشته متاسف است. متاسفانه بيماري آلزايمر خيلي زود همسرش را چنان درگير کرد که زندگي او به شدت تحت تاثير قرار گرفت. آنتوني نگذاشت که همسرش را به آسايشگاه ببرند و از او در خانه مراقبت ميکند. او هر روز خودش به همسر بيمارش غذا ميدهد و ساعتها با او صحبت ميکند. همسرش نميتواند صحبت کرده و پاسخ دهد اما آنتوني همچنان با او حرف ميزند و تمام اتفاقات زندگي را برايش تعريف ميکند... خانم روث (همسر آنتوني) که در يک دفتر اداري مشغول به کار بود ناگهان دچار مشکلاتي شد به صورتي که اشتباهاتي فاحش در کار او ديده ميشد. اين ماجرا به تدريج بدتر شد طوري که به پزشک ارجاع داده شد و پس از آزمايشات متعدد متاسفانه مشخص شد که روث در سن 44 سالگي به آلزايمر مبتلا شده است. آنتوني ميگويد: «وقتي متخصصان گفتند هيچ کاري نميتوان براي او کرد کاملا درمانده شدم. باورم نميشد که روث زيبا و مهربان که براي من و فرزندانم مظهر خوبي و فداکاري بود به چنين سرنوشتي دچار شده باشد. من که بازپرس بازنشسته پليس بودم از تمام توان ماليام استفاده کردم تا شايد درماني پيدا کنم اما متاسفانه هيچ درماني وجود نداشت. روث به تدريج استقلالش را در تمام کارها از دست داد و کاملا به کمک ديگران وابسته شد. بدن او شبها حين خواب دچار لرزش شديدي ميشد و من ساعتها او را ماساژ داده و نوازش ميکردم تا بخوابد. تقريبا 10 سال به تنهايي از او مراقبت کردم و وقتي در 55 سالگي دچار تشنج شد از يک پرستار کمک گرفتم. وقتي به چهره او نگاه ميکردم و ميديدم که ظاهر جسمي کاملا سالمي دارد اما نميتواند هيچ چيز را به ياد آورد غم سنگيني بر قلبم فشار ميآورد اما من و فرزندانم خسته نشديم و همچنان با عشق و علاقه فراوان از او مراقبت کرديم حتي پسرم در روز عروسياش هم در کنار مادرش بود. روث به دليل بيماري و تشنج نتوانست به مراسم عروسي بيايد اما پسر و عروسم ساعاتي را در منزل و در کنار او گذراندند. هر دو پسرم حاميان بزرگي بودند که هيچوقت مرا در امر نگهداري از مادرشان تنها نگذاشتند. اينکه اين بيماري درمان ندارد هميشه مرا ناراحت و درمانده ميکند اما من همچنان با روث زندگي ميکنم، برايش حرف ميزنم، ميخندم، گريه ميکنم و با اينکه هيچ عکسالعملي از او نميبينم باز هم مطمئنم وجود نازنين او در خانه ما زندگي را گرم و صميمي نگه داشته است و به اين اميد زندهام که روزي راهکاري براي درمان روث وجود داشته باشد و تا آن روز در کنار همسر مهربانم صبر ميکنم چون هنوز در چشمان به ظاهر بيروح او برق زندگي را ميبينم زيرا او هميشه به آينده خوشبين و نسبت به زندگي اميدوار بود.» منبع: BBCNews
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 234]