واضح آرشیو وب فارسی:ایران مطلب: وحید هاشمیان مهاجم پیشین تیم ملی ایرانی و تیم های پاس، هامبورگ، بوخوم، بایرن مونیخ، هانوفر و پرسپولیس که حالا وارد عرصه مربیگری شده، چه حالا و چه زمان بازیگری اش در فوتبال انسانی کاملا جدی بوده است. او اکنون هم زندگی جدی اش را در هامبورگ آلمان سپری می کند. خنده هایش را هم با خانواده اش تقسیم می کند. اصلا می گویند شادی های خود را با هم تقسیم کنید. ما هم هنگام تقسیم شادی ها با آقا وحید مودب و خوش اخلاق فوتبال ایران تماس گرفتیم تا کمی از خاطرات خنده دارش برای ما بگوید. از خاطرات خنده دارتان می توانید برای ما بگویید؟ من خاطره خنده دار زیاد ندارم. یک خاطره خنده دار و البته ترسناک دارم. چرا ترسناک؟ ما برای بازی های مقدماتی جام جهانی 2006 به کره شمالی رفته بودیم. مترجم ما که چند سالی در این کشور زندگی کرده بود، قبل از بازی از فرهنگ مردم این کشور گفت و تاکید زیادی هم روی این مسئله داشت که مردم کره شمالی اصلا اهل دعوا و درگیری نیستند. بازی که تمام شد ما یک لحظه برگشتیم و دیدیم هزار نفر دنبال ما هستند و می خواهند کتکمان بزنند. حالا زدند یا نه؟ نه؛ ما سریع به داخل رختکن فرار کردیم و دو ساعت در رختکن ماندیم. در همین بین برق ورزشگاه را هم قطع کردند و ما در رختکن مانده بودیم و به اتفاقات فقط می خندیدیم. دیالوگ هایی که در رختکن داشتد و باعث خنده تان شد چه بود؟ دقایق آخر بازی بود که روی من خطا کرده بودند و زانوی من بدجور آسیب دید. خیلی درد داشتم و زمانی که در رختکن و در تاریکی بودیم، به دکتر تیم گفتم من را معاینه کند تا ببیند رباط صلیبی پاره کرده ام یا فقط ضرب خوردگی شدید است. همزمان با درخواست من یکی از بچه ها گفت «وحید بذار ببینیم از اینجا زنده می ریم بیرون یا نه بعد دنبال پات باش. زنده نریم پاتو می خوای چی کار؟» این را که گفت رختکن از خنده رفت روی هوا... احمقانه ترین سوالی که تاحالا از شما پرسیده اند چه سوالی بوده؟ از فوتبال چه خبر و نمی دانم منظورشان از این سوال چیست! خب از فوتبال چه خبر؟ (خنده شدید) من اصلا با این سوال نمی توانم کنار بیایم! لباس یا وسیله شانس دارید؟ نه؛ به این چیزها اعتقاد ندارم. اسم خودتان را گوگل کرده اید؟ بله؛ خیلی این کار را می کنم. هر چندوقت یکبار این کار را می کنید؟ خب گوگل یک بخشی برای اخبار دارد. هرازگاهی به فارسی، انگلیسی و آلمانی اسم خودم را گوگل می کنم تا اگر خبر جدیدی از خودم بود ببینم چیست و آیا واقعیت دارد یا نه. خبر عجیب هم از خودتان دیده اید؟ یک بار دیدم که برای من بازی خداحافظی گذاشتند و خودم هم خبر ندارم. بعد گفتم زمانی که من از تیم ملی خداحافظی کردم مجرد بودم و حالا ازدواج کرده و بچه هم دارم. مصاحبه هم کردم و گفتم آقایان می گذاشتند نوه ام به دنیا بیاید و بعد بازی خداحافظی بگذارند تا با نوه ام از فوتبال خداحافظی کنم. انرژی تان را در کودکی چطور خالی می کردید؟ همیشه دوست داشتم از بلندی پایین بپرم، اما تا جایی که یادم هست انرژی ام را در فوتبال خالی می کردم. پس باید خاطرات زیادی هم از دوران کودکی داشته باشید. بله؛ در کوچه و خیابان فوتبال بازی می کردیم و شلوار ورزشی ام همیشه پاره بود. از بس که زمین می خوردیم و بازی می کردیم یک لباسم را سالم نگذاشته بودم. پاهای من هم همیشه به خاطر این زمین خوردن ها خونی می شد. شما خیلی جدی هستید با کسی شوخی هم می کنید؟ زیاد چون اهل شوخی نیستم و به همین دلیل زیاد هم با من شوخی نمی کنند. خودم هم با کسانی که نمی شناسم و نمی دانم چه اخلاقی دارند، شوخی نمی کنم اما با دوستان نزدیکم شوخی می کنیم و به هم تیکه هم می اندازیم. اگر کسی با شما شوخی کند که خوشتان نیاید با او چه رفتاری می کنید؟ کم محلی می کنم. عصبانی هم می شوید؟ بستگی دارد. اگر آن فرد غریبه باشد بستگی به شرایط دارد و شاید بعضی وقت ها کنترل از دست خارج شود و کار به بحث و درگیری هم بکشد و در نهایت محیط را ترک می کنم. البته چون تاحالا ندیدم کسی با من به این شکل شوخی کند، این اتفاقات هم پیش نیامده. اتفاقات خنده دار در این مدت دیده اید؟ خوشبختانه اتفاقات فوتبال ما آنقدر خنده دار است که نیاز به اتفاقات دیگر نیست. البته باید به حال این مسائل فوتبال گریه کرد، اما در مجموع فوتبال ما خنده دار است. بدترین کاری که انجام می دهید چیست؟ کارهای خانه را خیلی بد انجام می دهم؛ البته خوشبختانه! عجیب ترین غذایی که خورده اید، چیست؟ «پایلا» که البته از نظر مواد غذایی عجیب نبود، اما یک غذای اسپانیایی عجیب است که از چند نوع غذا درست می شود. تاریخچه آن هم این است که کشور اسپانیا در جنگ بوده و در یک منطقه مانده بودند که مردم همه غذاهای خود را روی هم می ریختند و با هم می خوردند. مرغ، برنج، گوشت، سبزیجات و چند مواد غذایی دیگر در «پایلا» وجود دارد. اگر به یک جزیره تبعید شوید و فقط بتوانید پنج شی یا شخص را با خود ببرید، انتخاب تان چیست؟ صددرصد خانواده ام را با خودم نمی برم، چون ممکن است خطر وجود داشته باشد؛ تلفن با شارژ کافی، تفنگ با تیر کافی، لباس های به اندازه لازم و مناسب با آن منطقه، وسایل روشنایی و آتش زا برای گرما و چادر مناسب برای اسکان با خودم می برم. از چه کلمه ای بیشتر از همه استفاده می کنید؟ نمی دانم. تا حالا دقت نکردم و این را شاید طرف مقابل بهتر بداند. شما می دانید؟ «والا»... (خنده) دقت نکرده بودم؛ پس باید سعی کنم از این کلمه کمتر استفاده کنم. جالب ترین شایعه ای که در مورد خودتان شنیده اید چیست؟ یک بار شایعه شده بود می خواهم برای تیم ملی آلمان بازی کنم و این شایعه خیلی برایم عجیب بود. اصلا من برای تیم ملی ایران بازی کرده بودم و نمی توانستم برای آلمان بازی کنم. اگر تا آخر عمر فقط یک انتخاب برای غذا داشته باشید، چه غذایی را انتخاب می کنید؟ خیلی سخت است، چون هر غذایی را دوست داشته باشید بعد از یک مدت تکرار از چشم می افتد، اما قیمه را خیلی دوست دارم. تا حالا توی رودربایستی ماندید؟ بدترین نمونه اش چه بوده؟ معمولا چون رک هستم، خیلی کم رودربایستی می کنم، اما بعضی وقت ها برخی ها یک کارهایی می کنند و من را در عمل انجام شده قرار می دهند که مجبور می شوم رودربایستی کنم. اگر هم خیلی سه پیچ شوند، خیلی رک می گویم نه! چه فوبیایی دارید؟ فوبیای خاصی ندارم. معمولا هروقت برنامه ریزی ام عقب بیفتد، عصبی می شوم. چه کاری را بهتر از همه انجام می دهید؟ برنامه ریزی و نظم و انضباط بهترین کاری است که انجام می دهم و در انجام کارهای برنامه ریزی شده، نسبتا خوب هستم. پس باید در مدرسه هم نمره انضباط تان خوب شده باشد. در مدرسه همیشه مرتب بودم، سروقت می رفتم، اما نمرات را یادم نمی آید. البته نمره های انضباط همیشه سلیقه ای بود و مدیران و ناظم های مدرسه همه بچه ها را نمی شناختند. با سلفی یک جمله بسازید. ایران قهرمان سلفی جهان شد. منبع : روزنامه قانون
یکشنبه ، ۲۳آبان۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایران مطلب]
[مشاهده در: www.]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]