تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):از دنیای شما سه چیز محبوب من است: 1- تلاوت قرآن 2- نگاه به چهره ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814777633




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

غسل و کفن شهید مدافع حرم توسط مادر


واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
غسل و کفن شهید مدافع حرم توسط مادر
غسل و کفن شهید مدافع حرم توسط مادر پس از شهادت «حسن خلیل ملک» در سوریه، اهالی «بیت لیف» در جنوب لبنان شاهد و روایتگر داستانی غم انگیز از وداع مادر این شهید مدافع حرم با فرزندش بودند.


به گزارش فرهنگ نیوز،«حسن خلیل محی الدین ملک» از رزمندگان جوان حزب الله لبنان در حالی که تنها بیست بهار از زندگی اش گذشته بود، در راه دفاع از حریم اهل بیت (ع) به شهادت رسید.

پس از شهادت این فرزند حزب الله، اهالی «بیت لیف» در جنوب لبنان شاهد و روایتگر داستانی غم انگیز از وداع مادر این شهید مدافع حرم با فرزندش بودند. آنها داستان مادر شهیدی را نقل می‌کنند که صبورانه فرزندش را همچون نوزادی تازه متولد شده در آغوش گرفت، خاک از چهره اش زدود و پیکر پاک او را با غمی بی پایان در دل خاک سپرد.

می‌گویند: مادر «حسن» آرام و ساکت در کنار پیکر فرزند شهیدش درون اتاقی که همه جمع بودند نشسته بود. سکوت راه گلویش را بسته بود. حرفی نمی زد؛ تنها می خواست چهره آرام عزیزی را که ماه ها بود او را ندیده بود یک دل سیر بنگرد.

سرش را بر روی سر پسرش گذاشت. قلبش با او سخن می گفت: «ای آرام قلبم! الان آسوده خاطر شدی؟ چگونه بدون آنکه در آغوشم باشی از میان ما رفتی؟ دلبندم! خاک سخت و خشن را بالش زیر سرت نهادی. فرزندم! برایت بسیار خوشحالم و خیالم راحت است، چرا که لبخندی بر چهره ات نقش بسته که پیشتر به مانند آن ندیده ام. تو با صبرت پیروز شدی و به آنچه که در دل آرزو داشتی رسیدی.»

در میان نجوای درونی مادر و فرزند، صدایی سکوت حاکم بر اتاق را شکست: «وقتش رسید... از اینجا خارج شوید، باید غسل و کفن را شروع کنیم».

با این کلمات، مادر نیزسکوتش را شکست و گفت: «من او را غسل می‌دهم. او بخشی از وجود من است؛ پس من او را می‌شویم؛ لباس بر تنش می‌کنم و مرهم بر زخمانش می‌گذارم. به من اجازه دهید تا آخرین کسی باشم که لباس سفید بر تنش می‌کنم، همان گونه که من اولین کسی بودم که او را در لباس نوزادی پوشاندم. بگذارید من او را برای خانه جدیدش آماده کنم...».

مادر دست «حسن» را محکم گرفت و خواست تا یکی از افراد حاضر در آن اتاق او را در غسل و کفن فرزندش یاری کند.

همانند زمانی که «حسن» کودکی نا توان و کوچک بود، آب بر پیکرش می‌ریخت. او را محکم  گرفت تا مبادا از میان دستانش سر بخورد و رها شود. صدای خنده‌های کودکانه اش در گوش مادر پیچیده بود. مادر آرام آرام آب را بر پاهایی که در اثر بازی زخمی شده اند می‌ریزد... اما ... نه ... اینگونه نیست؛ اینها آثار گلوله اند.

سردی آب به روحش رخنه می‌کند؛ جز اشک‌ های گرم مادر همه چیز در اتاق سرد سرد است.

رائحه کافور در فضا پیچید. لباس سفید را آوردند. مادر لباس جدید «حسن» را خوب به دورش پیچاند؛ نشست و با دقت به چهره‌ آرامش نگاه کرد؛ گویی راحت خوابیده است. مادر از اتاق خارج شد، به اطرافیانش نگاهی کرد و گفت: «قهرمان را برایتان آماده کردم»

سپس، این مادر صبور با در دست داشتن پرچمی که فرزندش برای همیشه برافراشته ماندن آن به شهادت رسید، در صف اول تشییع کنندگان به راه افتاد در حالی که فریاد می‌زد: «لبیک یا زینب».

منبع: مهر


95/8/22 - 11:19 - 2016-11-12 11:19:01





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن