واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: شهروند نوشت:«شاید بقیه میخواستند بهرهبرداری کنند ولی من چنین تصمیمی نداشتم» دفاع عباس جدیدی از تصویر عجیبی که با انتشار در فضای مجازی موجی از دلخوری را به راه انداخت؛ هرچند این اعتراض برای برخی از عامه مردم در حد یک اخم بود، البته این آخرین تصویر برای رسیدن به شهرت به هر قیمت نخواهد بود، همانطور که اولین آنها نیز نبوده است، چون عکس عیادت یکی از فوتبالیستها در صفحه نخست یک روزنامه ورزشی به عیبجویی از این دست عیادتها دامن زد؛ فوتبالیستی که برای عیادت با خود عکاس برده بود. نمونهای از تصاویری که خیلی سریع در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشوند و حجمی از اخبار و فضای این شبکهها را به خود اختصاص میدهند و به فراخور حالوهوای خود بازتابهایی را در اجتماع به وجود میآورند.
بازتابهایی که گاهی پا را فراتر از یک سرتکان دادن میگذارند و واکنش افکار عمومی را در پی دارند. مانند سلفی عموپورنگ با جسد پدر مرحومش که با توجیهات بعدی او نیز نتوانست به سوال پاسخ قانعکنندهای بدهد که ضرورت این دست از عکسها چیست و به نفع چه کسی این تصاویر ثبت میشوند. اما اینبار سوژه جدید دوربینها برای مشهورکردن برخی که به اندازه کافی چهره شناختهشدهای هستند، حال وخیم مرحوم منصور پورحیدری بود تا در کنار تخت مرحوم بایستند و بیتوجه با حال وخیمش چشم به لنز بدوزند و عکسی به یادگار بگیرند. عکس یادگاریای برای شهرت بیشتر؛ بسیاری از افراد مشهور برای اینکه همیشه در رسانهها باشند، نیازمند رپرتاژهای خبری هستند. این رپرتاژها زمانی به ماکزیمم خود میرسند که افکار عمومی نسبت به موضوعی حساس شده و نظرها را به خود جلب کند و در آن هنگام این افراد مشهور در متن یا حاشیه آن موضوع دیده میشوند، البته این شهرتطلبی همیشه به عکس گرفتن معطوف نمیشود، نوشتن کتاب آن هم به قلم یک کشتیگیر سابق و عضو شورای شهر پایتخت نیز به نوبه خود جالب و جنجالی بود. اما واقعیت این است که ما اتفاقات عجیب کم نداریم، نمونه آخر اقدام عجیب یک برنامه تلویزیونی بود که سوال پیامکی خود را به مرحوم پورحیدری ارتباط داد و خیلیها این موضوع را کاسبیکردن از احساسات مردم دانستند.
ما را لطفا ببینید!
همه ما کموبیش قبول کردهایم که فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بخشی از زندگی امروزی هستند اما کشیدن پای شهرتطلبی به این فضا دردی است که چندصباحی است گرفتار آن شدهایم. دنیایی که گاهی قلمرو افراد شناختهشدهای میشود تا جوابی برای به اصطلاح «درد جدی گرفته نشدن یا کمتر دیدهشدن» بیابند. بازیگری که در حدواندازههای خود شهرتی کسب کرده و تقریبا همه او را در نقشهای شوخوشنگ دیدهاند به یکباره وارد عرصه برجام و معضل اجتماعی میشود و در این عرصهها اظهارنظر میکند، شاید برای اینکه چهره جدیدی به نمایش بگذارد یا جدی گرفته شود!
اما دیگری برای دیدهشدن وارد مسیر دیگری میشود و دربی پایتخت را بهانه میکند و برای اطمینان از پاسخ مثبت گرفتن دست به خود تخریبی میزند، البته جواب میگیرد و مطرح میشود و همین برایش کفایت میکند. اما در میان این شهرهجویان هستند کسانی که شهرت را برای شهرت میخواهند. موقعیت مالی مناسب بر موقعیت اجتماعی موردتوجه او صحه میگذارد اما اینها پاسخگوی نیاز او نیستند؛ او باید مشهور شود. شهرت خوانندهها بالاست و افراد زیادی آنها را میشناسند، پس موقعیت مالی اجازه میدهد که پشتیبان خوانندهای باشد و از این راه به رسانههای تصویری میرسد و بعد از آن برپایی گالری هنری. اما هستند کسانی که توان چنین سرمایهگذاری بلندمدتی را ندارند و به گرفتن عکس یادگاری با متوفیان بسنده میکنند، البته برای همین عکس گرفتن هم حسابوکتاب دارند و میسنجند که عکس با کدام متوفی مشهور به شهره آنها کمک میکند. در فاصله کوتاهی مولویشناس و محقق ادبیات عرفانی «مهدیه الهیقمشهای» و عکاس و فیلمساز فرهیختهای همچون عباس کیارستمی مسافر خانه ابدی میشوند اما شهرت خالق «زیر درختان زیتون» باعث میشود همه کسانی که او را میشناختند یا تنها نامش را شنیده بودند خود را به خاکسپاری برسانند تا عکسی به یادگار برای شهرهشدن داشته باشند. اما در کمال تأسف بهمن زرینپور در کمال آرامش و بدون علاقهمندان به سلفی گرفتن به خاک سپرده میشود.
تب همهگیر شهرت
فرهنگ شهرتطلبی چند سالی میشود که در جامعه ما جایی برای خود دستوپا کرده است، البته این مسأله همیشه وجود داشته، چون مردم شیفته آدمهای مشهور هستند و گاهی کنجکاوی آنها بهحدی پیش میرود که میخواهند از زندگی خصوصی این افراد هم سردربیارند، البته نه برای اینکه افراد مشهوری شوند نه! تنها برای جوابگویی به کنجکاویشان. واقعیت این است که شهرت با خود امنیت روانی را در پی دارد بسته به مطالبه افراد از شهرت، زیرشاخههای زیادی مییابد. یکی بهدنبال شهرت است تا به اعتبار برسد، دیگری از شهرت نفوذ اجتماعی میخواهد و عدهای نیز تنها شهرت را تنها برای شهرت، یعنی دیدهشدن میخواهند، اینکه دیگران آنها را ببینند و بشناسند.
درواقع تب شهرت در همه جوامع وجود دارد و میتوان گفت تب همهگیری است. تبی که بهخودیخود بد نیست، چون با توجه به مقتضیات زندگی اجتماعی، همه افراد در مقیاسهای متفاوت حس موردتوجه دیگران بودن را دارند اما زمانی که به روشهای عجیبوغریب و ناهنجار متوسل میشوند، چهره زشتی به خود میگیرد. بهعنوان مثال سیاستمداری با اظهارنظر جنجالی و غیرتخصصی به این شهرت میرسد و بازیگری یا ورزشکاری با نحوه لباس پوشیدن و خودروهای آنچنانی دستوپایی برای شهرت میزند و فرد عادی با زیرپا گذاشتن هنجارها مدتی سوژه و بهتبع آن دیده میشود.
واقعیت این است که با بها پیداکردن شهرت در جوامع، افراد مشهور امتیازاتی مییابند و شاید به همین دلیل است که شهرت برای افراد اهمیت مییابد. این ماجرا در جوامع مختلف متفاوت است و بستگی به نوع جامعه دارد. به اعتقاد امیرمحمود حریرچی، آسیبشناس اجتماعی راهکارهای مقابله با این پدیده این است که باید در جامعه جلوی مواردی را که از شهرت سوءاستفاده میشود، گرفت و فضایی را فراهم کرد که در آن شایستگی و لیاقت افراد مبنای رسیدن آنها به بسیاری از امتیازات اجتماعی باشد و نام نیک در جامعه تبدیل به ارزش شود. فردی که بهدنبال نام نیک است، رفتار نیکی دارد و به حقوق دیگران تعرض نمیکند و دنبال شهرت هم نمیگردد، بلکه شهرت خود به سراغ فرد میآید.
۲۲ آبان ۱۳۹۵ - ۰۷:۵۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 145]