واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: قاتل: برادرمتهمت ميزد
مرد افغان كه برادرش را به خاطر حرفزدن پشتسر همسرش به قتل رسانده بود، محاكمه شد.
به گزارش خبرنگار ما، هجدهم آبانماه سال 93، مأموران پليس ملارد از قتل مرد جواني در يكي از محلههاي شهر با خبر و در محل حاضر شدند. جسد متعلق به مردي 40 ساله تبعه افغان بود كه با ضربات چاقو كشته شده بود. همسر مقتول به مأموران گفت: شوهرم از چند سال قبل با برادرش كه فاروق نام دارد، اختلاف داشت. شب گذشته فاروق تماس گرفت و قرار شد امروز همراه عمويش كه فاتح نام دارد براي حرف زدن درباره اختلافشان به خانه ما بيايد. لحظاتي قبل زنگ خانه را زدند و شوهرم مقابل در رفت. از حرف زدنشان فهميدم كه فاروق و فاتح هستند. در حالي كه منتظر بودم، وارد خانه شوند ناگهان صداي مشاجره بلند شد. وقتي خودم را رساندم، شوهرم خونين روي زمين افتاده بود. فاتح و فاروق هم فرار كردند.
بعد از انتقال جسد به پزشكي قانوني، فاروق به دستور بازپرس بازداشت شد. او در بازجوييها به قتل برادرش اعتراف كرد و گفت: من هشت سال قبل ازدواج كردم و براي زندگي به ايران آمدم. برادرم از همان ابتدا در افغانستان و ايران شايع كرده بود كه با همسرم رابطه دارد. من به همسرم اعتماد داشتم به خاطر همين بارها به برادرم هشدار دادم كه توجه نكرد. روز حادثه همراه عمويم به عنوان بزرگتر به منزل برادرم رفتم. او وقتي مقابل درآمد، چاقو به دست داشت به همين دليل با هم درگير شديم و او يك ضربه به پهلويم زد. چاقو را از دستش گرفتم و چند ضربه به او زدم. فاتح، عموي متهم نيز بعد از بازداشت حرفهاي برادرزادهاش را تأييد كرد. بعد از اقرارهاي دو متهم، فاروق 35 ساله به اتهام قتل و عموي 67 ساله وي به اتهام معاونت در قتل مجرم شناخته شده و كيفرخواست عليه آنها صادر شد.
روز گذشته جلسه رسيدگي به پرونده در شعبه 10 دادگاه كيفري يك استان تهران به رياست قاضي قربانزاده تشكيل شد. بعد از قرائت كيفرخواست، به دليل صغير بودن اولياي دم كه فرزندان مقتول بودند، معاون قوه قضائيه از متهم اعلام گذشت و براي فرزندان مقتول درخواست ديه كرده بود. در ادامه فاروق در جايگاه ايستاد و در شرح ماجرا گفت: در افغانستان بودم كه ازدواج كردم. مدتي كه گذشت برادرم به من گفت كه با همسرم رابطه دارد.
داوود اين موضوع را به چند نفر از اقوام هم گفته بود. من به همسرم اعتماد داشتم و ميدانستم برادرم شايعه پراكني ميكند، ولي علت كارش را نفهميدم. بعد از چند سال همراه همسر و دو فرزندي كه داشتم براي ادامه زندگي و كار، راهي ايران شدم. دوباره اين شايعات را از آشنايان و دوستان در افغانستان و ايران شنيدم. متهم در خصوص قتل گفت: شب حادثه با برادرم داوود تماس گرفتم و خواستم فردا منزل باشد تا با هم صحبت كنيم. صبح به عمويم زنگ زدم و از او خواستم به عنوان بزرگتر همراهم باشد. وقتي به منزل برادرم رسيدم او با چاقو جلوي در آمد. انتظار نداشتم به همين دليل با هم درگير شديم. او يك ضربه به من زد و من چاقو را از دستش گرفتم و دنبالش كردم و يك ضربه به پايش زدم و چند ضربه ديگر به پشتش زدم. بعد از توضيحات متهم به دستور رئيس شعبه، فاتح عموي متهم به اتهام معاونت در قتل در جايگاه ايستاد. قاضي قربانزاده گفت: طبق اظهارات شاهدان حادثه در پرونده كه گفته بودند با متهم مقتول را دنبال كرديد و با پتك چند ضربه به سر او زديد.
همچنين متهم را تحريك كرديد كه مقتول را با چاقو بكشد، چه دفاعي داريد؟ متهم جرمش را قبول نكرد و گفت: من با مقتول هيچ دشمني نداشتم و هر وقت داوود مرا در مجلسي ميديد، طبق رسوم دستم را ميبوسيد. روز حادثه فاروق از من خواست تا به عنوان بزرگتر همراهش باشم. با خودم گفتم، شايد بتوانم اين كدورت چندساله را حل كنم، اما وقتي داوود جلوي در آمد همراهش چاقو بود كه با برادرش درگير شد. به خاطر سن بالا و درد پاهايم اصلاً نميتوانستم دنبالشان كنم چطور بتوانم با پتك به سرش بزنم. از طرفي داوود چهار بچه صغير داشت دلم نميآمد، او را بكشم. هيئت قضايي بعد از ختم جلسه وارد شور شدند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۸ آبان ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]