واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: دوستم قاتل است!
پسر جواني كه متهم است يكي از دوستانش را به خاطر سرقت خودرواش با همدستي يكي از دوستانش به قتل رسانده است، در جلسه بازجويي قتل را به گردن همدستش انداخت.
به گزارش خبرنگار ما، اين پرونده روز گذشته در شعبه چهارم دادگاه كيفري استان تهران به رياست قاضي عبداللهي رسيدگي شد. پس از اعلام رسميت جلسه دادگاه، نماينده دادستان تهران در جايگاه قرار گرفت و در دفاع از كيفرخواست گفت: متهمان پرونده فردوس 23 ساله و سپهر 22 ساله نام دارند. دو متهم مردادماه سال 93 به اتهام قتل دوست 32 سالهشان آرش بازداشت شدند و به جرمشان اقرار كردند. متهمان اقرار كردند روز حادثه براي شركت در جشني راهي فيروزكوه بودند كه پس از شرب خمر و مصرف موادمخدر به قصد سرقت خودروی آرش، وي را با شليك گلوله و ضربات چاقو به قتل رساندند و پس از حادثه خودروي 206 مقتول را در جاده ساوه اوراق كردند و وسايل آن را فروختند. متهمان در ادامه با گوشي مقتول به صورت پيامكي از برادر مقتول رمز كارت آرش را سؤال ميكنند، اما موفق به خالي كردن حساب او نميشوند. نماينده دادستان ادامه داد: پس از اين حادثه برادر مقتول، در اداره پليس اعلام مفقودي ميكند كه پس از كشف جسد و شناسايي مقتول، مأموران با تحقيقات تخصصي به فردوس و سپهر مظنون ميشوند و آنها را دستگير ميكنند. وي در ادامه گفت: متهمان چند ماه قبل از حادثه قتل به جرم سرقت 10 هزار دلار در تعقيب پليس بودند كه به جرم قتل دستگير ميشوند و علاوه بر اعتراف به قتل به سرقت هم اقرار ميكنند.
در پايان نماينده دادستان براي فردوس به جرم مشاركت در قتل، سرقت 10 هزار دلار و شرب خمر و براي سپهر به جرم معاونت در قتل، سرقت 10 هزار دلار و شرب خمر درخواست اشد مجازات كرد.
پس از آن اولياي دم در جايگاه قرار گرفتند و براي متهمان درخواست قصاص كردند. در ادامه فردوس متهم رديف اول در جايگاه قرار گرفت و قتل را به گردن دوستش سپهر انداخت. فردوس توضيح داد: من و آرش پنج سال با هم دوست بوديم اما يكسالي ميشد از هم خبري نداشتم تا اينكه در فيسبوك دوباره يكديگر را پيدا كرديم و ارتباط دوستانه ما دوباره برقرار شد. روز حادثه آرش با من تماس گرفت و گفت قرار است براي مراسم جشني به فيروزكوه برود و به خاطر اينكه تنها بود، خواست من هم همراهش بروم. پس از اين من با دوستم سپهر تماس گرفتم و موضوع جشن را به او گفتم و از او خواستم همراه ما به فيروزكوه بيايد كه او هم قبول كرد. ما دو نفري به دنبال آرش رفتيم و هر سه با خودروي 206 آرش راهي فيروزكوه شديم. در ميانه راه خودرو را نگه داشتيم و سه نفري مشروب خورديم و بعد هم مواد مخدر مصرف كرديم و دوباره به راه افتاديم كه آرش شروع به بدگويي از دختر مورد علاقه من كرد. او به دختر مورد علاقهام تهمت زد كه خيلي عصباني شدم و به او اعتراض كردم، اما آرش به اعتراض من توجهي نكرد و به بدگوييهايش ادامه داد.
به همين دليل با هم درگير شديم كه آرش در نزديكي شهرك آبسرد دماوند خودرواش را نگه داشت و از خودرو بيرون آمد. در حالي كه به شدت عصباني بودم سپهر اسلحهاي كه از قبل داشتم از كيفم بيرون آورد و به من داد و آنقدر مرا تحريك كرد كه سه تير به سوي آرش شليك كردم. پس از اين سپهر چاقويي از كيفم بيرون آورد و به طرف آرش حمله كرد كه با دستم چاقويش را گرفتم تا مانعش شوم، اما انگشت دستم به شدت بريد و چاقو از دستم افتاد. در ادامه هر دو تلاش ميكرديم چاقو را برداريم كه سپهر چاقو را از روي زمين برداشت و يك ضربه به پشت گردن آرش زد. حالم اصلاً خوب نبود كه ديدم آرش با دستش گردنش را گرفته است خون از گردنش جاري بود كه فوت كرد. خيلي دوست داشتم كمكش كنم، اما كاري از دستم برنميآمد.
در ادامه متهم به سؤالات قاضي عبداللهي جواب داد.
شما در بازجوييها قتل را پذيرفته بودي چرا الان قتل را به گردن سپهر مياندازي؟
من به خاطر فشار و اصرار مأموران مجبور شدم قتل را قبول كنم. از طرفي فكر ميكردم در حق سپهر نامردي است كه همه چيز را گردن او بيندازم.
روز بازجويي گفته بودي انگيزهات از قتل به خاطر سرقت ماشين مقتول بوده است، اما امروز ميگويي مقتول به دختر مورد علاقهات تهمت زده است و به همين دليل درگير شدی.
روز بازجويي به خاطر مجروحيت دست راستم مجبور بودم با دست چپ بنويسم به همين دليل تمركز كافي نداشتم. از سوي ديگر مأموران مرا مجبور كردند كه موضوع سرقت را بگويم وگرنه من وضع ماليام خوب بود، نيازي به سرقت نداشتم. همچنين ميترسيدم با اعتراف من مأموران پليس دختر مورد علاقهام را دستگير كنند به همين دليل موضوع را جور ديگری تعريف كردم.
اسلحه را از كجا تهيه كرده بودي؟
از مرد ناشناسي كه يكي از دوستانم به من معرفي كرد، خريده بودم.
چاقو را چطور؟
دوستم به من هديه داده بود.
آيا ناسزا و بدگويي را بايد با قتل پاسخ داد؟
نه. اگر مشروب نخورده بودم و مواد نكشيده بودم در مقابل حرفهاي آرش رفتار منطقيتري نشان ميدادم.
سپس متهم رديف دوم در جايگاه ايستاد و گفت: من قاتل نيستم و فردوس، آرش را به قتل رساند. وي ادامه داد: من آرش را نميشناختم و فردوس از من خواست تا همراه دوستش به مهماني در فيروزكوه برويم. با ماشين خودم دنبال فردوس رفتم و با هم دنبال آرش رفتيم. ماشينم را داخل خياباني پارك كردم، سپس با خودروي آرش راهي فيروزكوه شديم. پس از خوردن مشروب در صندلي عقب سيگار ميكشيدم كه متوجه مشاجره آرش و فردوس شدم. فردوس، آرش را مجبور كرد تا ماشين را سر شهرك آبسرد دماوند متوقف كند. به خاطر اينكه مواد و مشروب همراهمان بود از آنها خواستم جايي با هم صحبت كنند كه مأمورها به ما مشكوك نشوند، اما فردوس قبول نكرد و آرش هم خودرو را متوقف كرد. در حالي كه درگيري آنها بالا گرفته بود، فردوس از داخل كيفش اسلحه را بيرون آورد و چند تير به سمت آرش زد.
با ديدن اين صحنه به شدت شوكه شده بودم، اما آرش هنوز زنده بود. فردوس مرا تهديد كرد كه داخل ماشين بروم و دخالت نكنم. وسايل كيف روي صندلي عقب پخش شده بود، چشمم به چاقو افتاد و خواستم پنهانش كنم كه فردوس آن را از دستم كشيد و آرش را با تهديد چاقو به ويلايي برد كه در آبسرد داشتند. متهم ادامه داد: لحظاتي بعد در تاريكي شب با نور تلفن همراه به سمت ويلا رفتم كه ديدم آرش خونين روي زمين افتاده است. هرچه التماس كردم او را به بيمارستان برسانيم، اما فردوس قبول نكرد و گفت كارش تمام شده است. او از من خواست تا براي مداواي دستش به بيمارستان برسانمش و من هم از ترس قبول كردم. او را سوار ماشين كردم و به كلينيكي در جنتآباد رساندم.
متهم در مورد ماشين مقتول گفت: بعد از مداواي دست فردوس ميخواستيم رد پايي از ما بر جاي نماند. به همين دليل خودروي مقتول را به جاده ساوه برديم و اوراق كرديم. پس از دفاعيات دو متهم به دليل حضور نداشتن شاكي سرقت 10 هزار دلاري، به دستور قاضي دادگاه ادامه رسيدگي به پرونده متهمان به جلسه بعد موكول شد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۵ آبان ۱۳۹۵ - ۲۲:۱۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]