واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: کیهان نوشت: بنگاههای اقتصادی خانوادگی در ایران، از دیرباز محلی برای رونق بوده اما آنها که به تنهایی کسب و کار خود را شروع کردهاند یا موفق نشدهاند یا با مشکلات بسیار به سر منزل مقصود خود رسیدهاند. مردم در حالت عادی تنها راه اشتغال را در استخدام دولتی و غیردولتی میبینند اما وقتی با آنها از شکلگیری کسب و کارهای خانوادگی سخن به میان میآید انگار تلنگرهای اساسی به حافظه تاریخیشان میخورد و یادشان میآید که در اطراف و اکناف خودشان، کسانی را میشناسند که با راهاندازی یک شرکت یا سوپرمارکت یا تولیدی مواد غذایی و پوشاکی و... به مدد مشارکت خانوادگی در یک فعالیت اقتصادی از فقر و فکر کردن به استخدام نجات یافتهاند. بنگاههای اقتصادی خانوادگی حتی در دوران سخت رکود کنونی هم از نفس نیفتادهاند. یک گشت و گذار در شهر و همکلام شدن با کسبه موفق نشان میدهد که اکثریت آنها دارای کسب و کار خانوادگیاند. بعضی مغازه و مکان تجاری دارند و برخی در خانه خود مشغولند.
یک تولیدکننده کاغذ که زمانی تریکوباف بوده میگوید: قبلا تریکوباف بودم اما با ورود پوشاک چینی به مرز ورشکستگی رسیدم. اگر برادرم که در کار کاغذ است نبود به زندان میافتادم اما با کمک او به تولید کاغذ رو آوردم و الان در همین وضعیت رکود درآمدمان بد نیست.
او میافزاید: راستش حالا که خوب فکر میکنم، دلیل اصلی زمین خوردن تریکوبافیام، ورود کالاهای چینی نبود بلکه این بود که کسی را نداشتم که در کارها کمکم کند. خودم باید دنبال همه چیز از مواد اولیه تا پاس کردن چکها میرفتم به همین دلیل زمین خوردم اما به مدد برادرم که از من هم به لحاظ سنی کوچکتر است وضعم دوباره خوب شد.
صاحب یک مغازه لبنیاتفروشی میگوید: وقتی اوایل انقلاب آمدم تهران خودم بودم و لباسهایم. رفتم بازار برای کارگری. بعد برادرم هم آمد. یک دبه ماست آورده بود. صاحبکارم مقداری از ماستها را خرید و پولش را داد. از همان موقع به فکر راه انداختن یک لبنیاتی افتادم تا الان که تولیدکننده لبنیات هم هستم. سه برادریم و هر سه از این تولیدی و دو فروشگاهمان نان میخوریم. بعد به شوخی میگوید اگر زنهایمان بگذارند با هم خوبیم و با اینکه رکود سنگینی حاکم است اما به کمک هم، نمیگذاریم کار به جاهای باریک برسد.
با توجه به تاکیدات مکرر رهبر معظم انقلاب بر سبک زندگی ایرانی اسلامی و اقتصاد مقاومتی، بنگاههای اقتصادی خانوادگی که اکثرا اشتغالهای کوچک محسوب میشوند، مهمترین راه برای تلفیق این دو امر مهم با یکدیگر و رفع معضل بیکاری است به شرط اینکه دولت و متولیان مالیات، نفس آنها را به نفع انحصارگران به شماره نیاندازند.
یک راننده تاکسی میگوید: قبلا در کار تولید مصالح ساختمانی بودم. رکود مسکن و مالیات کمر ما را شکست. اگر خواهرم نبود الان شغلی نداشتم. این تاکسی مال شوهر خواهرم است و شراکتی روی آن کار میکنیم. البته تصمیم دارم بروم در کار تولید مواد غذایی. من از بچگی تولیدکننده بار آمدهام و نمیتوانم فقط فروشنده باشم یا مسافرکش.
قراردادهای قانونی - عاطفی برای بنگاههای اقتصادی خانوادگی
او از بالا رفتن مالیات در زمان رکود بسیار گله میکند. نظیر سخنان این راننده تاکسی در صحبتهای صاحب یک خشکشویی هم مطرح میشود. او میگوید که تولیدکننده قطعات فولادی بوده اما رکود سنگین، کاهش قیمت محصولات فولادی و مالیات موجب شد که تولیدیام را تعطیل کنم و این خشکشویی را اجاره کنم.
این صاحب خشکشویی هم با اشاره به پررونق بودن بنگاههای اقتصادی خانوادگی میافزاید: من دو برادر دارم که از اول شر بودند و نتوانستم با آنها کار کنم. اگر بتوانم تولیدیام را راه بیندازم با آنها شراکت نمیکنم اما چند پسر عموی خیلی خوب دارم که بیکارند و حتما با آنها فعالیتم را شروع میکنم.
اختلافاتی که بین برادران یا اعضای یک بنگاه اقتصادی خانوادگی رخ میدهد و تضییع حق و حقوقها یکی از موانع شکلگیری بنگاههای اقتصادی خانوادگی است اما این مسئله هم راهحل دارد. در متون دینی ما هم تصریح شده که در معامله باید مثل غریبهها عمل کنیم. انعقاد قراردادهای کسب و کار بین اعضای یک کسب و کار خانوادگی راهحل جلوگیری از اختلافات و جداییهای بعدی است.
یک تولیدکننده مواد غذایی میگوید: سالها با سه برادرم کار تولید مواد غذایی انجام میدادیم. بعدا بر سر تقسیم سود و درآمد به اختلاف برخورد کردیم و از هم جدا شدیم. قرارداد ما عاطفی و دلی بود. بعدها با انعقاد قرارداد شراکت کارمان را شروع کردیم اما روابط عاطفیمان سرد شد. مدتی است به این نتیجه رسیدهایم که قرارداد جای خود و عواطف برادری هم جای خود، بنابراین حالا در حق هم گذشت هم میکنیم و اینجوری نیست که به همدیگر سخت بگیریم.
دولت؛ حامی یا مانع؟!
به گفته کارشناسان حدود 90 درصد بنگاههای اقتصادی در ایران خانوادگی هستند، اما اینکه چند درصد مردم ایران در این نوع بنگاهها مشغول به فعالیت هستند مشخص نیست. از طرفی به جز دولت قبل، بقیه دولتها نه تنها یار کسب و کار خانوادگی نبودهاند بلکه با تشویق راهاندازی کارخانههای بزرگ صنایع دستی و فروشگاههای زنجیرهای دولتی سفره این نوع بنگاهها را کوچکتر کردهاند و همین به افزایش بیکاری دامن زده است.
صاحب یک سوپرمارکت کوچک که همراه پسرش آن را اداره میکند میگوید: دولت نباید سوپرمارکتداری کند. من در دهاتمان به همراه خانوادهام قالی میبافتیم. کارخانههای بزرگ فرشبافی که راه افتاد از نان خوردن افتادیم و آمدیم شهر. حالا شنیدهام که میخواهند فروشگاههای زنجیرهای دولتی را زیاد کنند. حتی در شهرهای کوچک با حمایت دولت دارند فروشگاههای زنجیرهای ایجاد میکنند در حالی که دولت باید هواپیما و خودرو و صنایع پیشرفته را تولید کند نه فرش و مواد غذایی.
رهبر معظم انقلاب بارها بر مردمی شدن اقتصاد تاکید کردهاند و با توجه به وجود فرهنگ خانوادهمدار در ایران، بهترین نوع اشتغالزایی، ایجاد اشتغال برای خانواده است اما برخی مردم را برای کارگری در کارخانههای بزرگ انحصاری با حقوق ماهیانه 800 هزار تومان میخواهند. آن هم برای تولید کالاهایی که نه تنها دانشبنیان نیست بلکه به راحتی در هر روستایی قابل تولید است و نام آن را میگذارند صنعتی شدن و توسعه. حال آن که حتی ساخت برخی قطعات صنعت هستهای ایران هم به وسیله مردم عادی و در کارگاههای خانوادگی انجام شده است.
نگاهی به تجربه بنگاههای اقتصادی خانوادگی در جهان هم نشان میدهد ثروتمندترین افراد آنهایی هستند که ابتدا کسب و کار خانوادگی راه انداختهاند و بعد بنگاههای بزرگ را شکل دادهاند.
نامهای آشنایی چون راکفلر، برلوسکنی، آنیلی و حتی برادران آمبانی در هند که جزو ثروتمندترین افراد جهان هستند از کسب و کارهای خانوادگی و تشکیل بنگاههای اقتصادی خانوادگی به موفقیت رسیدهاند.
بنابراین دولت به جای حمایت از انحصاری کردن اقتصاد به دست یک عده خاص باید به مردمی شدن آن کمک کند و برنامه داشته باشد. بانکها باید برای حمایت از مشاغل خانوادگی و تشکیل این نوع بنگاهها، ردیفهای اعتباری سهلالوصول اختصاص بدهند نه اینکه برای مدیران خود شرکت تاسیس کنند یا به یک عده خاص وامهای کلان بدهند.
۱۸ آبان ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]