واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: محاكمه دوباره پس از قتل در نوجواني
پسر محكوم به قصاص كه 9 سال قبل در نوجواني مادر دختر مورد علاقهاش را به قتل رسانده بود، روز گذشته فرصت اين را پيدا كرد تا بار ديگر از اتهام خود دفاع كند.

به گزارش خبرنگار ما، هفتم اسفندماه 86 مردي مأموران پليس تهران را از قتل همسرش با خبر كرد. بررسيهاي پليس بعد از حضور در محل نشان داد كه جسد متعلق به زن 35 سالهاي به نام گيتي است كه بر اثر فشار بر عناصر حياتي گردن كشته شده است. شوهر وي در شرح ماجرا گفت: وقتي از سر كار به خانه آمدم با جسد همسرم در اتاق مواجه شدم و به پليس خبر دادم. يكي از همسايهها در جريان تحقيقات ميداني به پليس گفت: قبل از ظهر پسر نوجواني را كه ظاهري آراسته داشت، ديدم كه وارد خانه شاكي شد. ساعتي از ظهر گذشته بود كه او با ظاهري آشفته از ساختمان به بيرون دويد.
مريم، دختر مقتول هم وقتي در اين باره تحقيق شد، گفت كه آن پسر نوجوان سينا نام دارد. او گفت: مدتي قبل بود كه با او آشنا شدم و تصميم گرفتيم با هم ازدواج كنيم. البته او از بستگان دور ما بود و خانوادههايمان از ماجرا با خبر بودند. مادرم از من خواسته بود كه تنهايي با سينا حرف بزند و خودش از او تحقيق كند. سينا امروز براي همين به خانه ما آمد. من هم خانه را ترك كردم تا مادرم با او حرف بزند، اما وقتي برگشتم جسد مادرم را در اتاق ديدم و از سينا خبري نبود.
بعد از انتقال جسد به پزشكي قانوني پسر 17 ساله به عنوان مظنون تحت تعقيب قرار گرفت، اما او سه روز بعد از حادثه خودش را تسليم پليس كرد. او در بازجوييها به قتل اعتراف كرد و گفت: وقتي دختر مورد علاقهام گفت كه مادرش ميخواهد از من تحقيق كند، قبول كردم و به خانهشان رفتم. وقتي با او حرف زدم متوجه شدم كه دارد بهانه ميآورد به خاطر همين عصباني شدم و ناخواسته او را خفه كردم.
با كامل شدن بررسيها پسر نوجوان به اتهام قتل عمد مجرم شناخته شد و سينا بعد از محاكمه در شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران به قصاص محكوم شد. رأي دادگاه بعد از تأييد در ديوان عالي كشور در مرحله اجرا قرار گرفت. تلاش واحد اجراي احكام دادسراي امور جنايي براي نجات پسر نوجوان از مجازات قصاص به جريان افتاد تا اينكه با تصويب ماده 91 قانون مجازات اسلامي «در جرائم موجب حد يا قصاص هرگاه افراد بالغ كمتر از 18 سال ماهيت جرم انجامشده يا حرمت آن را درك نكنند يا در رشد و كمال عقل آنان شبهه وجود داشته باشد، حسب مورد با توجه به سن آنها به مجازاتهاي پيشبينيشده محكوم ميشود.» رأي دادگاه در ديوان عالي كشور نقض و پرونده براي رسيدگي دوباره به شعبه دهم دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد و سينا دیروز مقابل قاضي قربانزاده پاي ميز محاكمه ايستاد.
او در شرح ماجرا گفت: مدتي قبل از حادثه با مريم آشنا شدم و قرار بود تا با هم ازدواج كنيم. خانواده مريم از ارتباط ما باخبر بودند و گاهي به خانهشان ميرفتم. روز حادثه با تماس مادر مريم به خانهشان رفتم. گفته بود كه ميخواهد درباره شرايط ازدواج حرف بزند. سر اين موضوع با هم حرف زديم، اما عصباني شد. من هم كنترل خودم را از دست دادم و كراوات خودم را به دور گردنش انداختم و فشار دادم تا اينكه بيحال شد و روي زمين افتاد. بعد هم با حالتي پريشان خانه را ترك كردم.
متهم در ادامه گفت: فكر نميكردم با فشاري كه به گلويش وارد شد، مرده باشد تا اينكه سه روز بعد از حادثه متوجه فوت او شدم. با عمهام خيلي صميمي بودم. موضوع را به او گفتم و او مرا راهنمايي كرد كه وكيل بگير و خودت را معرفي كن. در ادامه جلسه، رئيس شعبه از شوهر مقتول سؤالاتي كرد.
آيا سينا را به خوبي ميشناختي؟
از آشناهاي دور ما بود.
مگر دختر جوان در منزل نداشتيد كه اجازه ميداديد پسر نوجوان به منزلتان رفت و آمد داشته باشد؟
متأسفانه به اينگونه مسائل در منزل ما توجهي نميشد و من به خاطر مشغله كاري كمتر در خانه بودم. فكر ميكردم وقتي در خانه هستم، سينا رفت وآمد دارد. همسرم به من نميگفت كه او در نبود من به خانه ميآيد.
آيا با همسرت در مورد بداخلاقيهايش صحبت نميكردي؟
بله. صحبت ميكردم. ولي هر وقت به او تذكري ميدادم ميگفت آخر و عاقبت كارهايم به خودم مربوط است.
چقدر همسرت را در اين حادثه مقصر ميداني؟
هر دو را مقصر ميدانم.
فكر نميكنيد به عنوان شوهر و پدر يك خانواده بايد بيشتر احساس مسئوليت ميكرديد؟
بله. ولي حيف كه دير متوجه شدم. از طرفي فكر نميكردم خانوادهام به اعتمادم خيانت كنند.
در آخر بعد از دفاعيات متهم هيئت قضايي به دليل حضور نيافتن ساير اولياي دم و بنا به درخواست وكيل متهم مبني بر احتمال رضايت از سوي اولياي دم، جلسه را به وقت مقرر موكول كرد.
گفت و گو با متهم
آيا از ارتباط با مريم هدفي داشتي؟
بله. ميخواستم با او ازدواج كنم.
فكر ميكني براي امر مهمي مثل ازدواج با آن سن و سال كم ميشد تصميم درست گرفت؟ چرا با خانوادهات مشورت نكردي و آنها را در جريان نگذاشتي؟
اشتباه كردم. فكر ميكردم اگر به خانوادهام بگويم آنها مرا سرزنش ميكنند. ولي كاش به آنها ميگفتم قيمت سرزنش و مخالفت آنها بهاي كمتري داشت و به صلاحم بود.
فكر ميكني حكم دادگاه قصاص است يا رضايت؟
هر چه باشد تسليم حكم دادگاهم چون اشتباه كردهام.
اگر آزاد شوي دوباره براي ازدواج نسنجيده تصميم ميگيري؟
نه. حتماً با بزرگترها و مشاوران مشورت ميكنم.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۸ آبان ۱۳۹۵ - ۲۲:۱۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 125]