واضح آرشیو وب فارسی:ایلنا: روایتی مدرن از شاهنامه؛ اسطورهزدایی از «زال» در اتاق بیمارستان

نویسنده و کارگردان نمایش «خاندان مرگ» با بیان اینکه در نمایش «خاندان مرگ» هم از شخصیت و هم از سوژه اسطورهشکنی کرده است، گفت: قطعا اگر سراغ شخصیت شاهنامهای زال رفتم فقط مسالهام خود اسطوره زال نبوده، بخش اسطورهشکنی هم مهم بوده است. به گزارش خبرنگار ایلنا، نمایش «خاندان مرگ» براساس اقتباسی از شاهنامه به نویسندگی و کارگردانی «مهرا نوری» در تماشاخانه پالیز روی صحنه رفته است که به داستان زال و رودابه و سه پری که زال از سیمرغ گرفته است؛ در فضایی مدرن و امروزی میپردازد. مهراو نوری، کارگردان نمایش «خاندان مرگ» در گفتگو با خبرنگار ایلنا، با بیان اینکه «جرقه کار برای من از سرنوشت «پَر سوم» زال شکل گرفت» گفت: سیمرغ هربار که از زال جدا میشود یک پر به او میدهد؛ پر اول اسطوره پزشکی است، به لحاظ مفهوم پشتش که برای زایش رستم استفاده میشود و به آن رستمزاد میگویند. پر دوم اسطوره رویین تن را برای ما رونمایی میکند که برای نبرد رستم و اسفندیار به کار میآید. او خاطرنشان کرد: اما پر سومی که به زال داده میشود هیچگاه استفاده نمیشود و هیچ سخنی از آن به میان نمیآید ولی میتوانست برای مرگ رستم، سهراب، سیاوش و خیلی جاهای دیگر و اتفاقات دیگر استفاده شود. نوری با بیان اینکه استفاده از پر برای نجات رستم یا سهراب از نظر او نیازی به حضور زال در آن مکان نداشته است، گفت: در شاهنامه حضور به معنای حضور فیزیکی در لحظه و در آن مکان نیست. فردوسی خیلی راحت با یک جامبکات دو زمان و دو مکان مختلف را بهم وصل میکند و خیلی هم تصویری است. چون مفاهیم و رمزها خیلی مهمتر است. کارگردان نمایش «خاندان مرگ» با گفتن اینکه «زال میتوانست از پر برای نجات سهراب و رستم استفاده کند و به نظر من فردوسی به تعمد سرنوشت پر سوم را پنهان میگذارد» ادامه داد: ما هیچوقت مرگ زال و رودابه در شاهنامه نمیبینیم. این دو مرگ همه عزیزانشان را میبینند، ناپدید میشوند. از یکجایی به بعد دیگری صحبتی درباره آنها نمیشود اما مشخصا مرگشان را اینجا نمیبینیم. نوری با تاکید بر اینکه «برای من این مساله پر سوم به لحاظ رمزگشایی شاهنامهای خیلی مهم بوده» گفت: اما قطعا اگر سراغ زال رفتم فقط مسالهام خود اسطوره زال نبوده است، بخش اسطورهشکنی هم مهم بوده است. چون حرفم، حرف روز است و با جهان امروزم خیلی سر و کار دارم. اعتقاد دارم ارتباط تنگاتنگی بین اسطوره و حال حاضر و آینده وجود دارد. گذشته، حال و آینده وجه مشترکی بینشان دارند. او با تاکید بر اینکه «قبول ندارم که ما امروز در جهان بیاسطورهای هستیم» گفت: اسطوره فقط در سوژه و شخصیتها نیست؛ هم در سوژه است و هم در موضوع. ما خود زال، رستم و شخصیتهای مختلف را به عنوان اساطیر داریم. ولی اینها ۵۰ درصد اسطوره هستند و مابقی به موضوع برمیگردد، موضوعهایی که همیشه بوده، هست و خواهد بود. نوری ادامه داد: مثل این دو عنصری که من در این نمایش با آنها سر و کار داشتم: زمان و مرگ. مرگ همیشه برای ما پرسشی بوده و الانم هست و کشف نشده و در آینده هم احتمالا خواهد بود. مثلا ما اسطورههای اولیهمان ترس است که برای هر کودکی هم در هر زمان و مکانی میتواند اتفاق بیفتد. این ترس و مرگ و زمان خودشان اسطوره هستند. برای همین نمیتوانیم اسطوره را رد کنیم و از آن خلاص شویم. نویسنده و کارگردان نمایش «خاندان مرگ» با بیان اینکه «البته اصلا از اسطوره دفاع و ستایش نمیکنم» گفت: فقط میگویم نمیتوانیم از آن رد شویم چون مساله بنیادینی است که بین فلسفه و اسطوره و علم و حتی شاید مذهب مشترک است؛ مثلِ شعرگونه «از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود...» به همین میپردازد که ما که و چه هستیم و سرنوشتمان چه میشود؛ فکر میکنم پرسشی بنیادین و محوری بین همه این موضوعات وجود دارد. نوری با بیان اینکه در نمایش «خاندان مرگ» هم از شخصیت و هم از سوژه اسطورهشکنی کرده است، گفت: از طرف رودابه این پرسش خطاب به زال مطرح میشود که پر سوم چه شد؟ و زبان من بخشیاش میشود رودابه و چون جواب درستی داده نمیشود رودابه، زال را تا اینجا زیر سوال میبرد که از کجا معلوم پری وجود داشته باشد؟ چون فقط خودت آن را دیدهای و از کجا معلوم اصلا سیمرغ وجود دارد؟ اینها به روز است و سرنوشت پر سوم و شاهنامهای ماجرا را هم شکل میدهد و بهم پیوند میدهد. این نویسنده و کارگردان تئاتر یادآور شد: ما چون تمام آن روایت را با رفتار امروزی بیمارستانی به یک فضای مدرن آوردهایم همه چیز به شکل کابوسهای زال دیده میشود؛ حتی موی رودابه و موی زال که برای زال و رودابه کاراکتر داشتند و سرنوشت هردو با مویشان شکل میگیرد. اسطورهشکنی هم برای خود زال شده است و زال ما از یک جایی حس قدرت طلبی میکند؛ از آنجایی که به او پیشنهاداتی داده میشود. نوری با بیان اینکه «در مضامین مرگ و زمان هم اسطورهشکنی را در تمام سرو شکل کار داریم.» گفت: شیوه اجرایی مدرن، انتخاب من بوده چون فکر میکنم شیوه کلاسیک پس زده میشود؛ یکی از اهدافم این بوده که بتوانم بین نسل جدید با شاهنامه ارتباط برقرار کنم. او ادامه داد: اینجا پایان نمایش همان نقطه آغاز است و درام ما دوار و حلقهای و دایرهای است. نمیدانم چرا وقتی غربیها از ما تعریف میکنند ستایش میکنیم و استقبال میکنیم اما وقتی خودمان چیزی داریم یا با تنبلی سراغش نمیرویم یا اگر میرویم نقد میشود. یا خیلی کهنه است و ریخت و فرم و ساختار خوبی ندارد. من سعی کردم همه اینها را در نمایش دورهم جمع کنم. کارگردان نمایش «خاندان مرگ»، پر را در این نمایش یک تیغ جراحی خواند که با همان تیغ پهلوی رودابه شکافته میشود و اسطوره پزشکی رخ میدهد و گفت: کل فضای کار اتاق عمل است و پشت همان در که به معناری تاریخ است هم زایش اتفاق میافتد و هم مرگ (مثل اتفاقی که برای اسفندیار میافتد.) این را سعی کردم از فضای ذهنی به فضای عینی بکشانم و بنابراین تیغ را به صورت المانی به جای پرنشاندیم. خیلیها نمایش را دیدند و تشبیه کردند به فضای نقدآمیز امروزی به پزشکان و بازخوردهای جالب دیگری هم داشتم. نوری با اشاره به تغییر کاراکتر زال در نمایش گفت: همه دیکتاتورهای جهان از یکجایی قدرتطلبی در آنها بیدار شده است و شاید آدمهای خیلی معمولی بودند یا هنرمند و افراد فعال و مثبت و تاثیرگذار هم بینشان داشتهایم. روند تبدیل قهرمان به قدرت طلب یا وجه خاموش اهریمنی و اهورایی در همه ما وجود دارد که کدام لحظه کدام بیدار باشد و درواقع داستانی نیست که من به وجود آورده باشم؛ قصهای است که برای همه درامها و تراژدیهای دنیا وجود دارد و از روانشناسی شخصیتها جدا نیست اما اینجا هیچ حکم قطعی برای زال وجود ندارد اما در لحظه مرگ از کاری که با رودابه کرده احساس پشیمانی میکند. نوری با تاکید بر اینکه «وجه پنهان» یکی از انتخابهای او در اجرای نمایش بوده است، گفت: چون اجرا نه کلاسیک و نه پست مدرن بلکه اجرایی مدرن است؛ سرنوشت زال و رودابه مبهم است و مرگشان را ندیدهایم و با پوشش امروزی آمدهاند. در دل این دنیای مدرن. من تکنیکی را انتخاب کردهام به نام آتونومی که به پنهان بودن هرچیز در درام و اثر هنری کمک میکند و از موسیقی و نقاشی و ادبیات و تئاتر را میتواند شامل شود. حسام منظور، رویا بختیارى، الهام شکیب، آرش اشاداد، ثمینه حسینی، بهاره آقاجری و سهى بانو ذوالقدر بازیگران «خاندان مرگ» هستند که به نیوسندگی و کارگردانی مهراو نوری و با تهیهکنندگی محمدرضا دیبایی در تماشاخانه پالیز روی صحنه رفته و تا ۱۵ آبان ساعت ۱۸ اجرا میشود.
۱۳۹۵/۰۸/۰۳ ۰۹:۴۳:۴۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایلنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 88]