واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: از پالايشگاه آبادان تا شرق حلب با شهيد همداني
كتاب «ساعت 16 به وقت حلب» حاوي خاطراتي از سردار شهيد حسين همداني است كه اخيراً توسط نشر صاعقه راهي بازار نشر شده است.
نویسنده : حسام آبنوس
كتاب «ساعت 16 به وقت حلب» حاوي خاطراتي از سردار شهيد حسين همداني است كه اخيراً توسط نشر صاعقه راهي بازار نشر شده است.
به درستي سيد شهيدان اهل قلم فرمود: «در عالم رازي نهفته است كه جز به بهاي خون فاش نميشود. آري، شهادت هنر مردان خداست» اين جملات در مقدمه كتاب را شايد بتوان كليدواژه اصلي همه كتاب دانست. سردار حسين همداني كه در نوجواني كشتي ميگرفت، كتاب مينوشت و جنگ را تدبير ميكرد و در انتها شهادت را به او هديه دادند، در اين كتاب بهخوبي معرفي ميشود.
در اين كتاب 65 خاطره از 65 نفر كه شامل خانواده، دوستان، همرزمان و همسنگران شهيد همداني بودهاند گردآوري شده كه به سير زندگي شهيد از طفوليت تا شهادت اشاره دارد. همچنين هر خاطره به يك تصوير مزين شده كه اكثر اين تصاوير مربوط به همان خاطره است.
به وقت عاشقي
آقاي گلعلي بابايي گردآورنده كتاب «ساعت 16 به وقت حلب» درباره شكلگيري اين كتاب ميگويد: شهيد همداني از سالهاي دور در جنگ تحميلي فعال بود و در سوريه هم تأثير بسزايي داشت؛ اين كتاب به شكلي نظرات و خاطرات ديگران از هنرمندان گرفته تا خانواده شهيد همداني درباره اين مرد ماندگار در تاريخ مقاومت است.
از پالايشگاه آبادان
تا شرق حلب!
وي درباره معضل شعارگويي در بعضي كتابهایي از اين جنس، تصريح ميكند: ما تمام تلاشمان را كردهايم كه اين كتاب به ورطه شعار نيفتد و چون كتاب براساس واقعيت و اتفاقهاي زندگي نوشته شده، بسيار مستند و ملموس براي مخاطب روايت ميشود. بابايي خاطرنشان كرد: در اين كتاب از آنجايي كه درباره مسائل روز هم بحث ميشود، بسيار ميتواند براي نسل آينده و در كل نسلي كه مفاهيم دفاع مقدس را نديده و حتي درك نكرده، مفيد باشد تا با روايتي روان و چند وجهي بتواند با مسائل و خاطرات كاربردي آن دوران آشنا شود.
روايت حاتميكيا
يكي از كساني كه به سردار همداني تعلق خاطر فراواني داشته و شهادت وي تأثير شگفتي رويش گذاشته، آقاي ابراهيم حاتميكياست. خالق «باديگارد» در اين كتاب روايتي از زمان شنيدن خبر شهادت سردار همداني را آورده كه خواندني است.
«صبح جمعه، وقتي خبر شهادت حاجحسين را از دوست عزيزم، حسين بهزاد شنيدم بهتزده شدم و ناگاه به هم ريختم. در حقيقت، بغض كردم. تا آن روز آنطور نشده بودم؛ حتي وقتي خبر شهادت حاج ابراهيم همت را شنيدم، كه خاطرات زيادي با ايشان داشتم. من فقط چندبار به مدت كوتاه حاج حسين را ديده بودم، ولي از شنيدن خبر شهادت ايشان بسيار ناراحت شدم. بايد كاري ميكردم كه از آن حالت خارج شوم. بغضم داشت ميتركيد. ناچار، دست به قلم بردم و اين جملات از عمق وجودم بر صفحه كاغذ جاري شد: «خبر آمد كه سردار حسين همداني رفت. لحظهاي كه خبر به جانم نشست، بيش از آنكه به سردار فكر كنم، از جاماندگي خودم حالم گرفت. سردار كه بايد ميرفت. سردار كه در صراط رفتن بود و مگر جز اين زيبنده سردار بود؟ اين ماييم كه در اين هندسه حضور حصاري به قد عادتمان به دور خويش كشيدهايم و سردار سربهدار اين هندسه را برهم زد و رفت. سردار سربهدار، حسين همداني، آن سيماي سفيد كرده در آسياب جهاد، سالهاست كه ميرفت و ما گمان كرديم كه در كنارمان است. او بازمانده قافلهاي بود كه سالارش حاج احمد متوسليان بود. گمانم، اكنون سردار سليماني غصهدار است. گمانم، اكنون مرغان دشت جهاد هوايي شدهاند. ولي شما مرغان وحشي كجا و ما اهليشدگان در قفس عادات كجا؟ آيا كسي صداي ما را ميشنود؟ آيا اميدي براي ما هم هست؟!»
آخرين ديدار
گلعلي بابايي، نويسنده كتاب، روايتي از آخرين ديدار سردار همداني و رهبر معظم انقلاب آورده است: «دوشنبه، 13 مهرماه 1394، با حضرت آقا قرار ملاقات داشتيم، قرار بود سردار همداني يكشنبه به سوريه برود. وقتي از ديدار با رهبر باخبر شد، سفرش را به تأخير انداخت. من نشنيدم؛ دوستان گفتند كه حاج حسين ميگفت: «بروم براي آخرينبار حضرت آقا را ببينم». روز دوشنبه با لباس نظامي به بيت آمد. رديف جلو، من و سردار كاظميني و سردار همداني و سردار محقق نشسته بوديم. حضرت آقا با لبخند به گرمي با ايشان و ديگر حاضران احوالپرسي كردند.
جلسه كه تمام شد، حضرت آقا به ديدن آثار نشر 27 - كه در پستويي روي ميزي چيده شده بود- رفتند. كتاب مهتاب خين را كه ديدند فرمودند: «اين چيست؟» گفتيم: «خاطرات آقاي همداني است.» سرشان را برگرداندند و گفتند: «آقاي همداني كو؟» سردار همداني جلو رفت و گفت: «اين خاطرات من است. من تعريف كردهام و آقاي حسين بهزاد نوشته است. » حضرت آقا پرسيدند: «تا آخر جنگ است؟» گفت: «نه، تا فتح خرمشهر است.» گفتند: «پس بقيهاش چه؟» حاج حسين گفت: «بقيهاش در حال تدوين است.»
گفتند: «پس حتماً ادامه بدهيد.» سردار همداني گفت: «حضرت آقا، اجازه بدهيد توضيحي هم درباره كتابهاي ترجمه شده بدهم؛ كتابهايي كه به سوريه برديم و بسيار تأثيرگذار بود.» و بعد از كتابهاي ترجمه شده آماري ارائه داد. در اين لحظه آقا فرمودند: «چه كسي اين كتابها را ترجمه كرده است؟» حاج حسين گفت: «يك مترجم مصري اين كار را كرد.» رهبر پاسخ دادند: «اين خوب است. چون ترجمه را بايد بوميها انجام بدهند. اگر ايرانيها ترجمه كنند، شايد براي آنها قابل فهم نباشد.» و توصيه كردند كه اين كار را ادامه بدهيد. سپس، سردار همداني حضرت آقا را بغل كرد و پيشاني ايشان را بوسيد... بعد از ظهر همان روز به سوريه رفت و سه روز بعد به شهادت رسيد.» به گزارش صبح نو، كتاب «ساعت 16 به وقت حلب» به قيمت 12 هزار تومان و توسط نشر صاعقه روانه بازار نشر شده است.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۵ - ۲۲:۳۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 151]