واضح آرشیو وب فارسی:تراز: تراز: حضرت على عليه السلام در نامه اى به عثمان بن حنیف فرماندار بصره با تندی به نهی از منکر او پرداختند، نه به سبب دزدی و قتل بلکه به دلیل حضورش در سر سفره اشراف!
پایگاه خبری تحلیلی تراز: در آيات 5 و 6 سوره مرسلات، خداوند به كسانى سوگند ياد می كند كه ذكر خدا را به ديگران القا می كنند، چه براى اتمام حجّت، چه براى تأثير و هشدار. «فَالْمُلْقِياتِ ذِكْراً عُذْراً أَوْ نُذْراً»
بنى اسرائيل سه گروه بودند: يك دسته قانون شكن، دسته ديگر دلسوزان نصيحت گر و دسته سوم گروه بی تفاوت. بی تفاوت ها به نصيحت گران می گفتند: خود را خسته نكنيد، چون حرف هايتان در فاسقان اثر ندارد و آنها به هر حال جهنّمى هستند. ولى ناهيان از منكر می گفتند: كار ما بی اثر نيست، حداقل آنكه ما نزد خدا معذوريم. و چه بسا آنها به واسطه سخن ما دست بردارند و تقوا پيشه كنند.
در آیه 164 سوره اعراف می خوانیم:
«و (به ياد آور) زمانى كه گروهى از آنان (بنى اسرائيل، به گروه ديگر كه نهى از منكر می كردند) گفتند: چرا شما قومى را موعظه می كنيد كه خدا هلاك كننده ايشان است، يا عذاب كننده آنان بر عذابى سخت است؟ گفتند: براى آنكه عذرى باشد نزد پروردگارتان و شايد آنها نيز تقوا پيشه كنند.»
***
سه نكته:
* چرا فریاد اذان مستحب است؟
گاهى امر و نهى ما امروز اثر نمی كند، ولى در تاريخ، فطرت و قضاوت ديگران اثر دارد. چنانكه امام حسين عليه السلام در راه امر به معروف و نهى از منكر شهيد شد تا و جدان مردم در طول تاريخ بيدار شود.
گاهى امر و نهى، فضا را براى ديگران حفظ مى كند. چنان كه فرياد اذان مستحبّ است، گرچه شنونده اى نباشد، ايستادن به هنگام قرمز شدن چراغ راهنمايى لازم است، گرچه ماشينى نباشد. زيرا حفظ قانون و فضاى احترام به قانون، لازم است.
** چرا امیرالمومنین (ع) با تندی به فرماندار بصره نامه نوشتند؟
حضرت على عليه السلام در نامه اى به عثمان بن حنیف فرماندار بصره با تندی به نهی از منکر او پرداختند، نه به سبب دزدی و قتل بلکه به دلیل حضورش در سر سفره اشراف! یعنی حضرت با شدت تمام به مقابله با اشرافی گری علی الخصوص در بین مسئولان پرداختند.
حضرت به او نوشتند: «اما بعد، اى پسر حنيف، به من خبر رسيده كه مردى از جوانان اهل بصره تو را به مهمانى خوانده و تو هم به آن مهمانى شتافته اى، با غذاهاى رنگارنگ، و ظرفهايى پر از طعام كه به سويت آورده مى شده پذيراييت كرده اند؛ خيال نمى كردم مهمان شدن به سفره قومى را قبول كنى كه محتاجشان را به جفا مى رانند، و توانگرشان را به مهمانى مى خوانند! به لقمه اى كه بر آن دندان مى گذارى دقت كن، لقمه اى را كه حلال و حرامش بر تو روشن نيست بيرون افكن، و آنچه را مى دانى از راه هاى حلال به دست آمده بخور.» (نهج البلاغه، نامه 45)
*** امام شما به جامه کهنه ای اکتفا کرده!
حضرت در بخش دیگری از این نامه به ساده زیستی خود اشاره نمودند:
«آگاه باش امام شما از تمام دنيايش به دو جامه كهنه، و از خوراكش به دو قرص نان قناعت نموده. معلومتان باد كه شما تن دادن به چنين روشى را قدرت نداريد، ولى مرا با ورع و كوشش در عبادت، و پاكدامنى و درستى يارى كنيد. به خدا قسم من از دنياى شما طلايى نيندوخته، و از غنائم فراوان آن ذخيره اى برنداشته، و عوض اين جامه كهنه ام جامه كهنه ديگرى آماده نكرده ام!»
زمانبندی انتشار: 27 مهر 1395 - 05:43
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تراز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]