تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 17 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):به کوچکی گناه نگاه نکنید بلکه به چیزی [نافرمانی خدا] که برآن جرات یافته اید بنگ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1851304529




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

یادداشت کامران پارسی‌نژاد برای زنوزی جلالی آقای نویسنده می‌گیری چی می‌گم؟


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادداشت کامران پارسی‌نژاد برای زنوزی جلالیآقای نویسنده می‌گیری چی می‌گم؟
خبرگزاری فارس: آقای نویسنده می‌گیری چی می‌گم؟
کامران پارسی‌نژاد در یادداشتی برای فیروز زنوزی جلالی نوشت: حالا که باورهای خودت را مرور می‌کنی می‌بینی می توانی در تقابل با طوفان دریا پیروز میدان باشی و سالم بلمت را به ساحل هدایت کنی.

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، کامران پارسی‌نژاد یادداشتی برای فیروز زنوزی جلالی با نام «برج زندگی» نوشت:   برج زندگی   آقای نویسنده، می‌گیری چی می گم؟ می‌گیری؟ آقای نویسنده وقتی آمده‌ای تا برای آدم‌هایی که می‌شناسی دلسوز باشی و دل‌نگرانشان باشی آن‌وقت دل‌نگران می‌شوی مبادا به کنه مطلبت پی نبرده باشند. آن‌وقت به چشمانشان خیره می‌شوی، لبخند بر لب می‌زنی و با صدای گیرا و پرطنینت می‌گویی:" می‌گیری چی می گم؟" و بعد که از آدم‌ها و انواع نقاب‌هایی که بر چهره مدام عوض می‌کنند خسته می‌شوی. وقتی از روزگار و قاعده نابسامان بازی‌ها دچار شگفتی می‌شوی سری تکان می‌دهی و می‌گویی:"مرغ پخته تو دیگ می خنده " آقای نویسنده یا علی گفتنت حکایت دیگری دارد. یا علی گفتنت زمان و وقت مشخصی ندارد. آدم نمی‌فهمد کجا و چه زمان دلت هوای مولا کرده است. اما چیزی که می‌شود فهمید این است که حکایت تو حکایت اویی است که یا علی می‌گوید و عشق آغاز می‌شود. شاید هم این عشق است که ابتدا آغاز می‌شود و بعد یا علی بر زبان می‌آید. درهرحال حکایت، حکایت عاشقی کردن است و یا علی گفتن. و این عشق زمانی به نقطه اوج خود می‌رسد که بنای ماندگار رمان برج 110 خود را پی‌ریزی می‌کنی. برجی که از آن علی است و برای علی. و نشانه و رمز مقبول افتادن اثر نزد مولا می‌شود نصب ناگاه پلاک 110 شهرداری بر سر در خانه‌ات درحالی‌که سایر پلاک‌های اطراف چیز دیگری است. و این نشانه، نشانه دل است. پای صحبت اصغر سیاه هم که می‌نشینی می‌گوید حساب دل است داور. حساب دل که باشد پیر و جوان و علیل و سالم و روباه و کفتار ندارد. مورچه هم دل دارد. مگر ندارد؟ حالا که اصغر سیاه آمده است تا از دل بگوید می‌دانم نگاهت دور می‌زند حوالی داستان‌ها و شخصیت‌هایی که برای تو حکم مخلوق رادارند. آقای نویسنده می‌گیری چی می گم؟ حالا داری یک‌عمر زندگی آدم‌های داستان‌هایت را ورق به ورق در ذهنت مرور می‌کنی. بی‌آنکه حتی بخواهی رج بزنی، چند صفحه را رد کنی و یا سرسری بخوانی. عبور آرام و گاه تند لحظه‌ها. مات ماندن به‌قاعده بازی، تماشای سیاه بمبکی که کنار خور زیر ابرش سرشو آورده بالای آب. حالا فتاح، میرزا، مولود، ریحانه، مریم، آقای سهیل، آقای ناظری، سرگرد یعقوب، امیرارسلان، داورعلت خواه، شمسی ... دوره‌ات کرده‌اند. انگاری هرکدام برای خود حرفی و حدیثی دارند. حالا این داور است که به سمتت می آبد. دستانت را می‌گیرد. نگاه کن اشک به چشم دارد داور. - عالمی دارد که آدم ناگاه بداند که خودش هم می‌تواند شکار باشد و هم شکارچی. بداند که به‌جز آن دودسته آدم‌های شکار یا شکارچی آدم‌هایی هم هستند که نه این‌اند و نه آن. فکر می‌کنند شکارچی‌اند ولی شکار می‌شوند. دانستن همین خوب است. شکارچی‌ای که هر آن ممکن است خودش شکار بشود. فتاح تیغه کارد را بین دندان‌هایش می‌گذارد، لبه آستین پیراهنش را تامی زند شانه بالا می‌اندازد و بریده‌بریده می‌گوید - چی بگم والله لحظه‌ای بعد این مولود است که کنار میز می‌رود و از سر صبر ته سیگارش را در زیرسیگاری خاموش می‌کند. - شما باید قدر دقایق و لحظات را بدانید. همین دقایق و لحظات هستند که به هم گره می‌خورند می‌شوند ساعت. می‌شوند روز. می‌شوند هفته. می‌شوند ماه و سال. و مجموع سال‌هاست که بالاخره می‌شوند کل عمر من و شما. - آقای سهیل سر از روی شانه آقای افشار برمی‌دارد و می‌گوید - می‌دانید اخیر بسیار ظریف و آسیب‌پذیر شده‌ام نمی‌دانم منظورم را می‌فهمید یا نه احساس می‌کنم که روحم از پشت اندام شیشه‌ایم به‌راحتی دیده می‌شود آقای افشار می‌گوید: به خودتان تلقین نکنید زندگی همین است. همی ما همواره درگیر این حالات هستیم اینکه بپذیرید مغلوب شده‌اید یعنی سقوط. به خودتان بگوید که می‌توانید. اولین گام برای پیروزی همین است. آقای نویسنده می‌گیری چیزمی گم؟ به این روزهای غریب و آدم‌های پیچیده و پررمزورازش دقت کنی می‌بینی مرغ پخته به‌راستی توی دیگ می خنده. خودت در داستانت گفتی صیادی که به دریا ... نه اجازه بده به‌جای صیاد بگویم ناخدا ......ناخدایی که به دریا می‌زند در بن استخوان‌هایش حس نبرد با طوفان را قبلا تجربه کرده است. و اما طوفان محکوم‌به آرامش است. و آرزوی ادامه آن امری است محال. چرا نباید به آرامش فکر کرد؟ من در پس این طوفان آرامش مطبوعی را می‌بینم آقا. تصور کن نور ماه بر پیکره موجهای مرده و باقیمانده از طوفان می‌تابد و ناخدا بلمش را به ساحل می‌کشد. او طوفان را شکست داده و تجربه دیگری آموخته. حالا که به‌تمامی آدم‌های داستان‌هایت که دوره‌ات کرده‌اند نگاه می‌کنی و باورهایشان را رصد می‌کنی می‌بینی خیلی از خیلی چیزها را می‌دانی. و می‌دانی قاعده بازی در زندگی را. و از خیلی از بایدها و نبایدها مطلع هستی و می‌دانی مخلوقی که تو باید باشی کیست و در رویارویی بازندگی و مصائب زندگی چگونه باید باشد. حالا که باورهای خودت را مرور می‌کنی می‌بینی می‌توانی در تقابل با طوفان دریا پیروز میدان باشی و سالم بلمت را به ساحل هدایت کنی. حالا که همه‌چیز را می‌دانی دلت قرص می‌شود و می‌دانی راز ماندگار بودنت در چیست. بودن فتاح و داور و تمامی آنانی که در جای‌جای داستان‌هایت نقش‌آفرینی کردن راز ماندگاری تو خواهند بود. سری تکان می‌دهی. حالا دیگر افکار مختلفی که پیش‌ازاین تو ذهنت صف می‌کشیدند و هی می‌خواستند بی‌نوبت بیرون بیایند آرام‌گرفته‌اند. حالا به چهره تک‌تک آدم‌های داستانت خیره می‌شوی. سری تکان می‌دهی و زیر لب می‌گویی: " یا علی" انتهای پیام/و

95/04/20 :: 10:04





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن