تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):آن‏كه خدا را شناخت ، از او ترسيد و آن كس كه از خدا ترسيد ، ترس از خدا او را به عم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829502155




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دزد نامـرئی چگونه به دام افتاد


واضح آرشیو وب فارسی:الف: دزد نامـرئی چگونه به دام افتاد

تاریخ انتشار : پنجشنبه ۸ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۱۶:۵۹
 زن هراسان وارد اداره آگاهی شد. مستأصل و آشفته به بخش سرقت وارد شد و با راهنمایی ما روی صندلی نشست. آنقدر نگران به نظر می‌رسید که نمی‌دانست چطور جریان را تعریف کند. کمی آب خورد و نگاهی به من انداخت و گفت: «چند روز قبل برای انجام کاری خودروی سمند سفیدم را از پارکینگ خارج کردم. خیابان شلوغ نبود و من بدون اینکه خودرو را خاموش کنم پیاده شدم تا در را ببندم. راستش وقتی داشتم از ماشین پیاده می‌شدم مرد مشکوکی را دیدم اما به خودم نهیب زدم که اشتباه کرده‌ام و نباید درباره دیگران، بد قضاوت کنم. به همین خاطربه طرف در پارکینگ رفتم. داشتم قفل بالای در را می‌انداختم که ناگهان همان مرد به سمت خودرو دوید و در یک چشم به هم زدن و قبل از اینکه حتی بتوانم فریاد بزنم با یک حرکت پشت فرمان نشست و خودرو را به سمت خیابان چرخاند و با سرعت زیاد درمقابل چشمانم دور شد. خیلی شوک زده بودم و هیچ کاری نتوانستم انجام دهم.»اما این سرقت یک ماشین دزدی ساده نبود. این را می‌شد از حرف‌های صاحب خودرو فهمید. به نظر می‌رسید این پرونده با بقیه فرق داشته باشد. زن مالباخته ادامه داد: «آن روز متأسفانه همه مدارکم در داشبورد ماشین بود و سارق از این طریق شماره‌ام را پیدا کرده است. او در این تماس یک شماره کارت به من داد و گفت: برای گرفتن مدارک، ۳ میلیون تومان واریز کنم. اما من به حرفش اعتماد نکردم و حالا هم از شما تقاضای کمک دارم.»کشف سرنخاسم و مشخصات صاحب کارت عابربانک استعلام شد و مأموران با آدرس اعلام شده به مردی به نام «احمد» رسیدند. وقتی مرد جوان، پلیس را در برابر خانه‌اش دید یکه خورد و با دیدن شماره کارتش ماجرای این پرونده را جالب و پیچیده‌تر کرد. او گفت: «مدتی پیش «ارسلان» که از دوستان قدیمی‌ام است پیش من آمد و با ادعای اینکه پولش در تهران تمام شده و خانواده‌اش باید پول را برایش کارت به کارت کنند، عابر بانک مرا گرفت و رفت. اما دیگر خبری از او ندارم و چون کارتم خالی بود پیگیرش هم نشدم.»با این تحقیقات حالا تنها یک نام در دست ما بود. اما هیچ ردی از او وجود نداشت. چند روزی گذشت تا اینکه مأموران گشت در یکی از کوچه‌های فرعی به سمند پارک شده‌ای مشکوک شدند و پلاک آن از مرکز استعلام شد. گزارش اعلامی مشخص کرد این پلاک متعلق به یک پژو ۲۰۶ سرقتی دیگر است. اما مشخصات سمند نشان می‌داد که این خودرو متعلق به زن میانسال شاکی بود. هر لحظه جریان سرقت پیچیده‌تر و ردپای سارق محوتر می‌شد.مأموران در حال بررسی سمند سرقتی بودند که گزارش سرقت یک پژو پارس در محدوده محل کشف سمند اعلام شد. شیوه سرقت مانند دزدی سمند «غفلت و فرار» بود.مرد مالباخته گفت: «ارسلان بچه محل قدیمی‌مان بود که او را خیلی اتفاقی در اطراف جاجرود دیدم و سوارش کردم که‌ ای کاش این کار را نکرده بودم. مدت زیادی بود همدیگر را ندیده بودیم. در بین مسیر برای خرید خوردنی توقف کردم. مثلاً می‌خواستم بعد از سال‌ها دیدارمان خشک و خالی نباشد. در حال خرید بودم که ناگهان ارسلان سوار خودرو شد و تا من بخواهم به خودم بجنبم پایش را روی گاز گذاشت و متواری شد. ما سال‌ها همدیگر را ندیده بودیم و متأسفانه هیچ نشانی هم از محل زندگی‌اش ندارم.»قرار ملاقات با سارقتعداد شاکی‌ها هر لحظه بیشتر می‌شد و هنوز هیچ سرنخی بجز نام سارق دست ما نبود. باید از طریقی غافلگیرش می‌کردیم. به فکرم رسید با یک پیشنهاد چشمگیر مالی او را سر قراری بکشانم. با یکی از مالباخته‌ها هماهنگ کردم تا او با سارق تماس بگیرد و اعلام کند به مدارکش احتیاج دارد و حاضر است هر مبلغی را برای پس گرفتن آن پرداخت کند.به نظر می‌رسید ارسلان وسوسه شده بود چون با طرح یک مبلغ سنگین سر قرار حاضر شد. منطقه کاملاً در محاصره ما بود و هیچ راه فراری برای سارق وجود نداشت. ارسلان سر ساعت مقرر پیدایش شد. اما با دیدن ما انگار تازه فهمید چه کلاه بزرگی سرش رفته است. پیش‌بینی هر واکنشی را از او کرده بودم. با اینکه هیچ راه فراری نبود اما او انگار حاضر نبود تسلیم شود و پا به فرار گذاشت. نمی‌خواستم این سارق گریزپا از دستم فرار کند. چند بار به او دستور ایست دادم و دست آخر چند تیر هوایی شلیک کردم. ارسلان که صدای تیر را شنید شوکه شد و بالاخره ایستاد.وقتی متهم را به آگاهی منتقل کردیم ابتدا همه اتهاماتش را انکار می‌کرد اما وقتی مالباخته‌ها یکی یکی شناسایی‌اش کردند مجبور به اعتراف شد. با تکمیل تحقیقات پرونده را در اختیار مراجع قضایی گذاشتیم و این پرونده پیچیده بسته شد.منبع: روزنامه ایران







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 121]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن