تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 18 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كسى، به هدايتى راهنمايى كند، پاداشى را كه براى پيروان هدايت وجود دارد، براى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827282752




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ماجرای مخالفت امام خمینی با حضور در اتاقک شیشه‌ای ضدگلوله و خانه ضدبمب


واضح آرشیو وب فارسی:الف: ماجرای مخالفت امام خمینی با حضور در اتاقک شیشه‌ای ضدگلوله و خانه ضدبمب

تاریخ انتشار : چهارشنبه ۷ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۵۰
سردار فتح‌الله جعفری، مسئول تیم حفاظت بیت امام خمینی (ره) در آغاز انقلاب و پایه‌گذار یگان زرهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.به گزارش شرق، وی در گفتگویی خاطرات جالبی از دوران فعالیتش در بیت امام (ره) نقل شده که بخش‌هایی از آن در ادامه می‌آید. ‌از سال ٥٨ مسئولیت بیت امام (ره) را بر عهده گرفتم و تا اوایل حضور ایشان در جماران، این مسئولیت را بر عهده داشتم؛ یعنی در قم، بیمارستان قلب تهران، دربند و جماران به مدت ١٠ ماه، مسئولیت حفاظت از بیت امام (ره) بر عهده من و تیم تحت امر من بود. من در دو مقطع، حضور در جوار امام (ره) را تجربه کردم؛ یک مقطع قبل از آغاز جنگ تحمیلی، در مسئولیت سپاه حفاظت بیت امام (ره) که ١٠ ماه شد و دیگری در زمان دفاع مقدس، در قالب دیدار فرماندهان جنگ، به دیدار امام (ره) آمدم. شاید جالب باشد که در تمام زمانی که به عنوان مسئول سپاه بیت امام (ره)، مشغول به انجام وظیفه بودم، هیچ‌گاه برای به‌اصطلاح دیده‌شدن، خودم را به آن شخصیت بزرگوار نمی‌چسباندم. در هیچ دیداری هم عکس مرا نخواهید دید؛ وظیفه من عکس‌گرفتن با امام(ره) و تلاش برای نشان‌داده‌شدن در فیلم، نبوده؛ بلکه وظیفه من تنها حفاظت از امام (ره) بود.‌سپاه حفاظت بیت امام (ره) از ١٠٠ تا ٢٥٠ نفر بودند. اگر قرار بود من دست امام (ره) را ببوسم، بقیه تیم حفاظت نظم را رعایت نمی‌کردند و می‌خواستند به امام(ره) نزدیک شوند. من تنها در زمانی بر دست امام(ره) بوسه زدم که در قالب فرماندهان جنگ برای دیدار با امام (ره) به جماران آمدم.‌هنگامی‌که مردم به دیدار امام (ره) می‌آمدند، پلاکاردهایی را با خودشان به همراه می‌آوردند که نشان بدهد آنها جزء کدام قشر از مردم هستند؛ مثلا کشاورزان ورامین، اصناف مشهد، بازاریان قم، شیرینی‌فروشان یزد و ... . به دلیل آنکه این تابلوها بزرگ بودند، مانع نگریستن به امام (ره) از سوی برخی از دیدارکنندگان می‌شدند؛ ما هم به این دلیل گفتیم پلاکاردها جمع‌آوری شوند؛ اما امام (ره) به ما گفتند این کار را نکنیم. امام (ره) فرمودند: «این تابلوها را دم در جمع نکنید؛ این مردم زحمت کشیده‌اند و این پلاکاردها را به اینجا آورده‌‌اند تا ما آنها را ببینیم». از‌آن‌پس، ما دیگر پلاکاردهای مردمی را از آنها نمی‌گرفتیم.‌این ما بودیم که به دنبال حفاظت از امام (ره) بودیم؛ اگر به خود ایشان بود، هیچ‌گاه محافظ نمی‌خواستند. محافظان امام (ره) عاشق ایشان بودند و هرکاری که از دستشان بر می‌آمد برای امام (ره) انجام می‌دادند. یادم می‌آید در‌زمانی‌که امام (ره) در قم ساکن بودند، در زمستانی سرد و برفی، ایشان به پشت بام می‌آمدند تا با مردم دیدار کنند. آن‌زمان تازه شهید مطهری و شهید مفتح به‌دست منافقین کوردل ترور شده بودند؛ ما تصمیم گرفته بودیم روی پشت بام، اتاقکی شیشه‌ای و ضدگلوله برای دیدارهای امام (ره) تعبیه کنیم. یک روز که ایشان مشغول ارائه تفسیر سوره حمد بودند، ما قصد کردیم آن اتاقک شیشه‌ای ضدگلوله را بالای پشت بام بسازیم؛ مرحوم حاج‌احمد آقا در همان هنگام که ما تازه کارمان را آغاز کرده بودیم و وسایل را جابه‌جا می‌کردیم، ما را دیدند. جویا شدند که چه کار می‌کنیم؛ ما هم پاسخ را به او گفتیم؛ بلافاصله حاج‌احمد آقا به ما گفتند: «امام (ره) قبول نمی‌کند». ما هم گفتیم این اتاقک را می‌سازیم و امام (ره) را در عمل انجام‌شده قرار می‌دهیم. گذشت تا صبح فردا؛ امام (ره) مانند سایر روزها برای انجام دیدار به پشت بام آمدند، تا آهن‌ها را دیدند، بلافاصله پرسیدند که این آهن‌ها چیست؛ ما هم اصلا جرئت نکردیم حرفی بزنیم، فقط گفتیم می‌خواهیم برای نگهبان اتاقکی بسازیم تا در این زمستان، سردش نشود.در زمان جنگ و وقتی امام (ره) در جماران بودند نیز، حاضر نشدند در ساختمان ضد‌بمبی که سپاه برای ایشان ساخته بود، بروند. ایشان گفتند من همان کاری را انجام می‌دهم که مردم عادی انجام می‌دهند.‌بعد از مرخصی امام (ره) از بیمارستان قلب و قبل از آنکه ایشان در جماران ساکن شوند، دو، سه‌ماهی را در خانه‌ای در منطقه دربند زندگی کردند. آن‌زمان شهید عباس کروندی، فرمانده پایگاه قدر سپاه تهران در نیروی هوایی، جزء نیروهای حفاظت ما در بیت امام (ره) بود. یک بار شهید کروندی زمانی‌که پست حفاظت را تحویل گرفت، به دلیل آنکه حواسش نبود سلاح، مسلح است، انگشتش روی ماشه چکیده و تیر اسلحه ژ٣ درست در منطقه پشت در اتاق امام (ره) شلیک شد. صدای شلیک را که شنیدیم بلافاصله همه در آن محوطه جمع شدیم؛ خود امام (ره) هم آمدند، ایشان بلافاصله پس از رسیدن رو به شهید عباس کروندی کردند و گفتند خودت مشکلی پیدا نکرده‌ای؟ اصلا انگار‌نه‌انگار اتفاقی افتاده است. امام (ره) همین یک سؤال را پرسیدند و رفتند؛ ما هم هیچ نگرانی را در چهره ایشان ندیدیم.یادم می‌آید، یک بار که مشغول سرکشی از بیت امام (ره) بودم، از پشت در اتاق، بوی آبگوشت را حس کردم و گفتم: «به‌به چه بوی آبگوشتی». این را آرام گفتم و رفتم. نیم ساعت بعد یکی از بستگان امام (ره) از داخل بیت ایشان آمدند و به من گفتند از بیت شما را می‌خواهند؛ در را که باز کردم به داخل آشپزخانه رفتم و یک کاسه چینی آبگوشت دیدم که برای من گذاشته‌ بودند؛ گفتند امام (ره) این غذا را برای شما گذاشته‌‌اند؛ بعدا فهمیدم وقتی‌که پشت در گفته بودم چه بوی آبگوشتی، امام (ره) غذا را نخوردند و آن را برای من گذاشتند.‌امام (ره) به جز اعضای خانواده، معمولا کسی را به اسم صدا نمی‌زد. منتها یک بار یکی از اعضای دفتر به ما گفتند امام (ره) تک‌تک افرادی را که اینجا هستند، به اسم می‌شناسند. هیچ‌گاه امام (ره) ما را به اسم صدا نمی‌زدند. گاهی اوقات برخی از نقل‌قول‌ها را می‌شنوم که مثلا فردی می‌گوید امام (ره) من را به اسم صدا زد و فلان موضوع را به من گفت؛ من اینها را باور نمی‌کنم.







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اقتصادی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن