تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مؤمن كم خوراك است و منافق پرخور.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834572579




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

برای خرید حلقه نامزدی، خودم را زیر پورشه انداختم


واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: مرد میانسال وقتی برای خرید حلقه نامزدی دخترش با مشکل مالی روبه‌رو شد از دوستش کمک خواست. اما درکمال ناباوری با پیشنهاد عجیبی روبه‌رو شد. بعد هم به پیشنهاد دوستش، خود را زیر خودرو پورشه‌ای انداخت.
 

به گزارش ایران، جمشید که دریکی ازخیابان‌های شمال شهر منتظرفرصت طلایی بود با دیدن پورشه به دوستش حجت که آن طرف خیابان ایستاده بود اشاره کرد. اما انگار زانوهای مرد میانسال به زمین قفل شده وتوان حرکت نداشتند. به همین خاطر بدون هیچ حرکتی فقط نظاره‌گر خودرو گرانقیمت شد. چند باری این اتفاق افتاد و حجت همان‌طور از سر جایش تکان نخورد. جمشید که از رفتارهای دوستش بشدت عصبانی شده بود، با خشم به طرفش رفت و گفت: «مرد حسابی مگر پول نمی‌خواهی؟ فردا که دخترت برای خرید عروسی می‌رود، پول حلقه نامزدی و سایرمخارج را چه کسی باید بدهد؟و...»
 

حجت که ازشنیدن حرف‌های مسعود به خودش آمده بود قول داد که با دیدن نخستین خودرو مدل بالا نقشه را اجرا کند. چند لحظه بعد خودرو پورشه‌ای به آنها نزدیک شد و حجت با حرکت دست مسعود خودش را به جلو ماشین انداخت. چند باری این کار را به صورت تمرینی انجام داده بودند، برای همین می‌دانست چطور خودش را جلو ماشین بیندازد که آسیب جدی نبیند.
 

لحظاتی بعد حجت که مقابل خودرو پورشه افتاده بود آه و ناله راه انداخت. راننده جوان بلافاصله از ماشین پیاده شد و خودش را به حجت رساند. نگرانی و اضطراب در چهره‌اش موج می‌زد. همان موقع مسعود با سروصدا وشیون وارد معرکه شد ودرحالی که فریاد می‌زد: «دوستم را کشتی»، «بدبخت شدیم» و... از راننده خواست خیلی سریع کمک کند تا مرد مجروح را به بیمارستان برسانند.
 

 همه چیزطبق نقشه پیش می‌رفت تااینکه نوبت به اجرای بخش پایانی سناریو رسید. همان موقع مسعود روبه راننده جوان پورشه گفت: این رفیق ما که وضعش وخیمه. اگر بخواهی من خودم می‌برمش به بیمارستان. تو هم بیخود درگیر ماجرا نشو و...
 

راننده جوان که با شنیدن حرف‌های مسعود خوشحال شده بود باعجله به طرف داشبورد رفت و700 هزارتومان پول نقد برداشت وبرگشت.
 

همان موقع حجت که تا آن لحظه ناله می‌کرد با شنیدن اسم آمبولانس و اورژانس ترسید و از روی زمین بلند شد. راننده پورشه که تازه متوجه ماجرا شده بود، دست حجت را گرفت تا از فرارش جلوگیری کند. بعد هم از چند نفری که اطراف‌شان ایستاده بودند خواست تا دیگرهمدست مصدوم ساختگی را بگیرند اما او قبل از اینکه حقیقت تصادف ساختگی برملا شود گریخت. بدین ترتیب باحضور مأموران درمحل حادثه، حجت دستگیر شد و برای تحقیقات به شعبه 4 دادیاری دادسرای جنایی تهران منتقل شد.
 
مرد نگون بخت زمانی که مقابل دادیار «سیدامین میروکیلی» ایستاد، گفت: دخترم به تازگی نامزد کرده و قراراست با نامزدش برای خرید حلقه بروند. اما من توانایی پرداخت این پول را نداشتم و از چند نفر نیز درخواست پول کردم ولی بی‌فایده بود. من نقاش ساختمان هستم. یکی از روزها که مشغول کار بودم موضوع را به مسعود که در همان ساختمان کار می‌کرد، گفتم. اوهم موضوع تصادف ساختگی را پیشنهاد کرد.بعد هم به من یاد داد که چطور خودم را جلو ماشین بیندازم و وانمود کنم که صدمه دیده‌ام و این‌طوری از راننده پول بگیرم. من نقشه را اجرا کردم ولی او پول را برداشت و فرار کرد.
 

باتوجه به اظهارات مرد نقاش، دادیار شعبه 4 دادسرای ویژه جرایم سرقت، دستور بازداشت همدست وی و تحقیقات بیشتردراین باره را صادر کرد.



۲۷ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۳





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن