تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان می‌شوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستوران‌ها و کافه‌ها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837646907
از فرماندهی در قلاویزان تا حفر سنگر برای نیروها
واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
از فرماندهی در قلاویزان تا حفر سنگر برای نیروها محمدرضا در آغاز عملیات همراه نیروهای خط‌شکن بود و در هدایت نیروها و شکستن خط اول دشمن، نقش مهمی را ایفا کرد، هرگز از کار کردن خسته نمی‌شد، در کندن سنگر دفاعی همیشه پیشقدم می‌شد.
به گزارش فرهنگ نیوز، امروز که حدود چهار دهه از آغاز جنگ تحمیلی می‌گذرد، هنوز مؤلفه مهم مقاومت در رگ و خون مردم ایران‌زمین جریان دارد و با تقدیم زیباترین گل‌ها در دفاع از حریم اهل بیت (ع) در محور مقاومت به شیوایی این نهضت ناب عاشورایی تفسیر شد.
یکی از مهم‌ترین راه‌های اشاعه فرهنگ مقاومت نگاهی عالمانه به رویدادهای روزهای دفاع و احوالات و مناسک شهداست؛ از این روز خبرگزاری فارس در مازندران طی روالی ثابت گزارش‌هایی را در همین زمینه با نشستن پای صحبت‌های اهالی دفاع مقدس و خانواده‌های شهدا تولید می‌کند که در ادامه نسخه‌ای دیگر از این میراث ماندگار که شرحی بر دلاورمردی‌های سردار شهید محمدرضا عسکری جانشین لشکر ویژه 25 کربلا است، از نظرتان می‌گذرد.
* سنگ محک
سردار مرتضی قربانی فرمانده لشکر ویژه 25 کربلا در دوران دفاع مقدس بیان می‌کند: یکی از کارهایی را که برای محک زدن نیروها انجام دادیم، شناسایی منطقه بود، او هم یکی از آن فرماندهانی بود که به اتفاق آقای صادق‌لی این مأموریت را پیدا کرد که به شناسایی منطقه برود.
می‌بایست از ارتفاعات تا دشت سندال و تپه رمل‌هایی که چمن‌زار بود عبور می‌کردند و به شناسایی می‌رفتند و با دوربین، وضعیت منطقه و استحکامات دشمن را رصد می‌کردند، روش این بود که اطلاعات و عملیات گردان‌ها، راه‌ها و مسیرها را شناسایی می‌کردند تا به هنگام عملیات، اشراف لازم را نسبت به منطقه داشته باشند و راه را گم نکنند.
محمدرضا عسکری را برای سنجش میزان توانایی، شجاعت و اطاعت‌پذیری به شناسایی فرستادم، البته بعد از شناسایی آنان، خودم هم می‌رفتم تا صحت و سقم گزارش‌های آنان را بفهمم، این کارها برای این بود که فرماندهان را آزمایش کنم، چون قرار بود تعدادی نیرو را در اختیار یک فرمانده قرار دهم و به آنان بگویم: «این‌ها را بردار و به جلو برو!»
آقای عسکری در این مأموریت، استعدادهای نهفته خود را نشان داد و یکی از برجسته‌ترین فرماندهان گردان‌های ما به حساب می‌آمد، او رفت و مأموریت خود را به خوبی انجام داد و اما و اگری هم نیاورد، علی‌رغم سختی کار که می‌بایست به طرف دشمن می‌رفت و تن به خطر می‌داد، اعتراضی نکرد، اگر نمی‌رفت و ابا می‌کرد، هیچ‌گاه به عنوان فرمانده گردان قبولش نمی‌کردم، البته امتحان می‌توانست ساده‌تر و در خطوط پدافندی و شرایط آسان‌تری هم باشد ولی خواستیم فرماندهان را در شرایط سخت‌تری آزمایش کنیم، در شرایط عادی و معمولی که فرصت در اختیار است، می‌توان فرماندهان را از ساده به مشکل آزمود ولی چون زمان محدود بود و ما فرصت تعلل نداشتیم؛ علاوه بر این آنان می‌بایست در منطقه دشمن دست به فعالیت بزنند طوری که دشمن از استعدادهای فکری و فیزیکی‌شان مطلع نشود و این خواسته جز با واگذاری مأموریتی که شرح آن به اختصار آمد، مقدور نمی‌شد.
اصولاً فرمانده و عوامل ویژه‌اش، باید از منطقه و اطلاعات مربوط به منطقه‌ای که می‌خواهد در آن عملیات صورت پذیرد، مطلع باشند تا در صحنه نبرد ضرورت را مشخص کنند که چه باید کرد و از کدام راه باید رفت؟ علت امتحان اولیه فرماندهان هم، در همین ضرورت‌ها نهفته بود، من فرماندهان گردان زیادی داشتم، بعضی از آنها که امروز فرمانده نیرو هم هستند، من همین امتحان را از آنها هم گرفتم چون با کسی تعارف نداشتم، بچه‌های مردم به امانت نزد ما بودند و فرماندهان در مقابل جان‌های آنها، نزد خداوند متعال می‌باید پاسخگو می‌بودند.
* شجاع و پیش‌قراول
غلامرضا عسکری برادر سردار شهید محمدرضا عسکری اظهار می‌کند: قبل از عملیات کربلای یک، محمدرضا جهت استراحتی کوتاه در شهرستان گرگان به‌سر می‌برد، چند روزی در آنجا ماند، تمام مدت، به سرکشی از خانواده‌های شهدا، جانبازان، اسرا و رزمندگان منطقه مشغول بود.
اواخر خرداد ماه سال 1365 بعد از استراحت خواست دوباره به جبهه برگردد، همیشه خانواده خود را همراه می‌برد ولی در این مرحله بدون خانواده، به سمت منطقه حرکت کرد، این‌بار، رفتار، کردار، برخوردها و سفارش‌های او به جوانان و بسیجیان با دفعات قبل خیلی فرق می‌کرد، انگار می‌دانست رفتن او دیگر برگشتی ندارد.
در سفارش به مادر، گفت: «اگر برایم حادثه‌ای پیش آمد، همچون فاطمه (س) صبور باش». انگار که صحبت و سفارش او به خانواده‌اش، آخرین سفارش‌ها بود و آگاه شده بود که دیگر برگشتی در کار نیست، به هر کس می‌رسید وداع می‌کرد، وداعش رنگ آخرین دیدار را داشت، حدود یک هفته قبل از عملیات کربلای یک در منطقه مهران، از شهرستان گرگان به سمت اهواز حرکت کرد.
پادگان لشکر ویژه 25 کربلا در هفت‌تپه بود، بعد از رسیدن به پادگان و استراحت 24 ساعته، برای هماهنگی و طرح‌ریزی عملیات کربلای یک به سمت مهران حرکت کرد، در عملیات مهران به عنوان مسؤول محور عملیاتی لشکر ویژه 25 کربلا انتخاب شد، از این رو در استقرار نیروهای لشکر و طرح‌ریزی و شناسایی محورهای عملیاتی نقش بسزایی داشت.
منطقه مهران و ارتفاعات قلاویزان توسط منافقین تصرف شد و منطقه مملو از نیروهای منافقین و عراقی‌ها بود، شهر مهران هم برای ایران و هم برای عراق بسیار مهم و حساس بود، مأموریت لشکر ویژه 25 کربلا تصرف ارتفاعات قلاویزان بود، فرمانده سپاه اعلام کرد: «هر لشکری که طبق زمان‌بندی به موقع به ارتفاعات برسد، تشویق می‌شود».
لشکر ویژه 25 کربلا، همه نیروهایی را که قرار بود در عملیات شرکت کنند، از پادگان هفت‌تپه به نزدیکی شهر و حدود 10 کیلومتری مهران فرستاد، بعد از شناسایی و طرح‌ریزی و حضور نیروها، در ساعت 22:30 دقیقه 10 تیر ماه 1365 عملیات با رمز «یا ابوالفضل‌العباس (ع)» آغاز شد، لشکر ما از قسمت جنوب شرقی شهر مهران پیشروی و عملیات خود را آغاز کرد.
محمدرضا در آغاز عملیات، همراه نیروهای خط‌شکن بود و در هدایت نیروها و شکستن خط اول دشمن نقش مهمی را ایفا کرد، زمانی که نیروها حمله را آغاز کردند، در همان دقایق اولیه، خط دشمن شکسته شد، سپس پاک‌سازی شروع شد و تا اهداف ازپیش تعیین شده ادامه داشت.
صبح روز بعد، نیروها روی تپه ماهورهای موجود در منطقه، مستقر و سنگرهای دفاعی را احداث کردند تا جلوی پاتک دشمن گرفته شود.
هرگز از کار کردن خسته نمی‌شد، در کندن سنگر دفاعی، همیشه پیشقدم می‌شد، غروب شد؛ نیروها آماده شدند تا مرحله بعدی عملیات را آغاز کنند، سلاح‌های سنگین دشمن، مثل باران آتش می‌ریخت و نیروها را در پیشروی با مشکل مواجه می‌کرد، مرحله دوم عملیات، تصرف کامل ارتفاعات قلاویزان بود، طبق زمان‌بندی قرار بود تا اهداف در 3 مرحله تصرف شود ولی در عمل، این ارتفاعات در دو مرحله به تصرف نیروهای لشکر ویژه 25 کربلا درآمد.
ساعت از نیمه شب گذشته بود که توپخانه و کاتیوشای دشمن به‌شدت بر روی نیروها گلوله می‌ریخت، ساعت حدود 2 یا 3 نیمه شب بود، دشمن از اینکه ضربه سنگینی خورد و مجبور به عقب‌نشینی شده بود، روحیه‌اش را از دست داده بود، توپخانه‌ها حدود 3 تا 4 کیلومتر با خط فاصله داشت، از آنجا که شعله‌های آتشِ لوله‌های توپ و کاتیوشا مشخص بود، عسکری به‌خاطر برقراری امنیت نیروهای خط و عقبه برای زدن ضربه نهایی بر پیکر دشمن، از تپه ماهورها عبور کرد و خود را به محل استقرار توپ‌ها و کاتیوشای دشمن رساند و توانست بخش اصلی توان دشمن و تسلیحات‌شان را نابود کند، ادامه این مأموریت تا صبح طول کشید.
محمدرضا بعد از این اقدام شجاعانه در حال بازگشت با نیروهای خط اول دشمن مواجه شد، درگیری آغاز شد، از طرفی دشمن فکر کرد، نیروهای اسلام آنها را محاصره کرده‌اند و حدود 28 نفر از نیروهای دشمن تسلیم شدند، از این‌رو سلاح‌های خود را زمین گذاشتند و دست‌ها را بالا بردند، عسکری هم از این موقعیت استفاده کرد و آنان را به اسارت درآورد و به طرف نیروهای خودی آمد.
وقتی نیروهای خط می‌بینند فرمانده به تنهایی این مأموریت بزرگ را انجام داده و در حین برگشت هم تعداد زیادی از نیروهای دشمن را اسیر گرفته است، بسیار خوشحال شدند و در پی این ماجرا طنین «الله اکبر» را حدود 10 دقیقه زمزمه کردند.
* مهربانی به هم
سردار مرتضی قربانی فرمانده لشکر ویژه 25 کربلا در دوران دفاع مقدس در خاطره‌ای دیگر می‌گوید: نیروها عسکری را دوست داشتند و عسکری هم با آنان صمیمی و دوست بود، می‌توان گفت که کشش دوطرفه بود، عسکری دلشوره بچه‌ها را داشت، می‌گفت: «برویم به بچه‌های گروهان فلان، سر بزنیم». می‌رفتیم و گپ می‌زدیم؛ نماز می‌خواندیم، غذا می‌خوردیم و ... با همه به مهربانی رفتار می‌کرد و دست مهربانی بر سر آنان می‌کشید.
در عملیات والفجر مقدماتی در رقابیه، فرمانده تیپ 2 لشکر 25 کربلا شد، ولی این لشکر به دلایلی در عملیات مذکور شرکت نکرد و در عملیات والفجر 4 شرکت کردیم.
قبل از عملیات کربلای 4 گردان‌های تیپ 2 را از طریق کرمانشاه به کامیاران بردیم و در مرغداری‌های نیمه‌ساخته اسکان دادیم تا از دید مستقیم دشمن در امان باشند، نزدیک عملیات، از کامیاران به سمت مریوان حرکت کردیم، گردان عمل‌کننده را در تپه ایمان و تیپ را در سه راه حزب‌الله مستقر کردیم، تیپ یک صدماتی را در میدان مین متحمل شده بود و قرار شد تا تیپ 2 وارد عملیات شود، در آنجا خاطره شیرینی از عسکری دارم.
زمان زیادی به وقت نماز صبح مانده بود، عسکری بیدار شد و وضو گرفت و به نماز ایستاد، ما که بیدار شدیم، خیال کردیم صبح شده، آقای رضی، من و دیگران به این خیال که صبح شده است، نماز خواندیم، عسکری برگشت به عقب نگاه کرد و گفت: «وقت نماز صبح نیست! صبح نشده، هر کس می‌خواهد نماز شب بخواند، بسم‌الله!»
بعد از نماز صبح، لباسش را درآورد و پتوی مشکی‌اش را به دور خود پیچید و سطل آبی را برداشت و به طرف تانکر آب رفت تا غسل شهادت کند، گفت: «خبر آمده که باید در عملیات شرکت کنیم، هوا سرد است و برای بچه‌ها مقدور نیست ولی ما می‌توانیم غسل کنیم».
منبع: فارس
95/6/26 - 12:24 - 2016-9-16 12:24:31
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 77]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها