تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816682603




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

طنز؛ ای نامه که می روی تو روحش


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: ماهنامه خط خطی - علیرضا کاردار: توی سرویس، یکی از بچه ها با کاغذ آمد کنارم نشست. گفت: «یک نامه برای باجناقم می نویسی؟» پرسیدم: «رفته سفر، دلت براش تنگش شده؟» گفت: «نه بابا، همسایه مونه!». تعجبم را که دید گفت: «از بس پیش خانواده زنم خودشیرینی کرده، می خوام سر به تنش نباشه! می خوام یک نامه مودبانه براش بنویسی.»
 
گفتم: «طبیعتا این جور وقت ها باید بری یک گوشه ای گیرش بیاری یا بزنی اش یا حرف رو به ش بزنی!» گفت: «ساده ای؟ اون جوری که من آدم بده می شم! نمی خوام خودش بخونه. می خوام توی نامه، خیلی باکلاس، حرف هام رو مودبانه بنویسم، بعد، یک جوری اتفاقی برسونم دست پدرخانمم تا با مادرخانمم بخوننش. این جوری پیش اونا عزیز می شم و باجناقه رو هم خراب می کنم!» همین ناقلاهای فرصت طلب کاربرد نامه نگاری را هم تغییر داده اند!

***
روی تابلوی اعلانات زده بودند: «از این پس، ارائه هر گونه آمار درباره تعداد و نحوه فوت اموات ممنوع است.» علتش را که پرسیدیم، گفتند آمار به اندازه  کافی بیان شد است و دردی را دوا نمی کند. درست است که به این شغل عادت کرده ایم و کارمان برایمان طبیعی شده است، ولی طوری نیست که وقتی مهمانی می رویم مثلا بنشینیم به بقیه فامیل بگوییم که امروز بیست تا میت آورده بودند که نصفشان تصادف کرده بودند، چندتایی خودکشی داشتیم و بقیه به مگر طبیعی مرده بودند. خودمان مراعات می کنیم.

خواستیم برویم سر کار که دیدیم همان لحظه برگه جدیدی آوردند و چسباندند که یکی از مسئولان پزشکی قانونی گفته است: «سالانه، حدود 100 فوت ناشی از مصرف مشروبات الکلی داریم.» نفهمیدیم آمار دادن فقط برای بعضی ها ممنوع است، یا به همین زودی پشیمان شدند و فهمیدند گاهی آمار دادن دردی را دوا می کند.

***
مشغول شست و شو بودیم که دیدم دو سه نفر شیک پوش به همراه مدیر مجموعه وارد سالن شدند. از نحوه برخورد مدیر، لبخندهایش و سر و وضع مهمانان معلوم بود بازرس یا شخص ترسناکی نیستند. از منشی مدیر جریان را پرسیدم. گفت که از یک شرکت طراحی لباس آمده اند. خوشحال شدم و تا خواستم به بچه ها خبر بدهم که قرار است برایمان لباس کار جدید طراحی کنند، منشی صدایم زد که: «نه! برای شما نیومدن، برای طراحی کفن های جدیدن!»

که این طور. وقتی کسانی که برایشان لباس جدید طراحی شده است دستشان از این دنیا و شبکه های اجتماعی کوتاه است و نمی توانند درباره آن نظر دهند، فحش دهند، بلاک شوند و درخواست تغییر رنگ و طرحش را کامنت بگذارند، این کار فایده و مزه ای ندارد!

***
حالا درست است که ما صبح تا شب با جناز طرفیم، ولی دلیل نمی شود عاشق دیدن روی سفید اموات باشیم. چند شب پیش، خسته، پای تلویزیون دراز کشیده بودم و منتظر بودم سریالش شروع شود تا چرت بزنم که دیدیم اخبار مصاحبه ای نشان می دهد که پشت سر مصاحبه شونده چند جنازه در حال تاب خوردن روی چوبه دار بودند. هم حالم به هم خورد، هم تعجب کردم که چطور ممکن است تلویزیون چنین چیزی را نشان دهد.

نشان دادن لحظه شکار شدن یک خرگوش به دست روباه بدتر است که تلویزیون در برنامه های مستندش سانسور می کند، یا جنازه انسان؟ تا فردا حالم خراب بود که اخبار فرداشبش به خاطر پخش آن صحنه عذرخواهی کرد. انصافا تعجب از این عذرخواهی را دیگر نمی توانستم هضم کنم!





۱۶ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۴:۰۴





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 65]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن