واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: ماهنامه خط خطی - علیرضا کاردار: توی سرویس، یکی از بچه ها با کاغذ آمد کنارم نشست. گفت: «یک نامه برای باجناقم می نویسی؟» پرسیدم: «رفته سفر، دلت براش تنگش شده؟» گفت: «نه بابا، همسایه مونه!». تعجبم را که دید گفت: «از بس پیش خانواده زنم خودشیرینی کرده، می خوام سر به تنش نباشه! می خوام یک نامه مودبانه براش بنویسی.»
گفتم: «طبیعتا این جور وقت ها باید بری یک گوشه ای گیرش بیاری یا بزنی اش یا حرف رو به ش بزنی!» گفت: «ساده ای؟ اون جوری که من آدم بده می شم! نمی خوام خودش بخونه. می خوام توی نامه، خیلی باکلاس، حرف هام رو مودبانه بنویسم، بعد، یک جوری اتفاقی برسونم دست پدرخانمم تا با مادرخانمم بخوننش. این جوری پیش اونا عزیز می شم و باجناقه رو هم خراب می کنم!» همین ناقلاهای فرصت طلب کاربرد نامه نگاری را هم تغییر داده اند!
***
روی تابلوی اعلانات زده بودند: «از این پس، ارائه هر گونه آمار درباره تعداد و نحوه فوت اموات ممنوع است.» علتش را که پرسیدیم، گفتند آمار به اندازه کافی بیان شد است و دردی را دوا نمی کند. درست است که به این شغل عادت کرده ایم و کارمان برایمان طبیعی شده است، ولی طوری نیست که وقتی مهمانی می رویم مثلا بنشینیم به بقیه فامیل بگوییم که امروز بیست تا میت آورده بودند که نصفشان تصادف کرده بودند، چندتایی خودکشی داشتیم و بقیه به مگر طبیعی مرده بودند. خودمان مراعات می کنیم.
خواستیم برویم سر کار که دیدیم همان لحظه برگه جدیدی آوردند و چسباندند که یکی از مسئولان پزشکی قانونی گفته است: «سالانه، حدود 100 فوت ناشی از مصرف مشروبات الکلی داریم.» نفهمیدیم آمار دادن فقط برای بعضی ها ممنوع است، یا به همین زودی پشیمان شدند و فهمیدند گاهی آمار دادن دردی را دوا می کند.
***
مشغول شست و شو بودیم که دیدم دو سه نفر شیک پوش به همراه مدیر مجموعه وارد سالن شدند. از نحوه برخورد مدیر، لبخندهایش و سر و وضع مهمانان معلوم بود بازرس یا شخص ترسناکی نیستند. از منشی مدیر جریان را پرسیدم. گفت که از یک شرکت طراحی لباس آمده اند. خوشحال شدم و تا خواستم به بچه ها خبر بدهم که قرار است برایمان لباس کار جدید طراحی کنند، منشی صدایم زد که: «نه! برای شما نیومدن، برای طراحی کفن های جدیدن!»
که این طور. وقتی کسانی که برایشان لباس جدید طراحی شده است دستشان از این دنیا و شبکه های اجتماعی کوتاه است و نمی توانند درباره آن نظر دهند، فحش دهند، بلاک شوند و درخواست تغییر رنگ و طرحش را کامنت بگذارند، این کار فایده و مزه ای ندارد!
***
حالا درست است که ما صبح تا شب با جناز طرفیم، ولی دلیل نمی شود عاشق دیدن روی سفید اموات باشیم. چند شب پیش، خسته، پای تلویزیون دراز کشیده بودم و منتظر بودم سریالش شروع شود تا چرت بزنم که دیدیم اخبار مصاحبه ای نشان می دهد که پشت سر مصاحبه شونده چند جنازه در حال تاب خوردن روی چوبه دار بودند. هم حالم به هم خورد، هم تعجب کردم که چطور ممکن است تلویزیون چنین چیزی را نشان دهد.
نشان دادن لحظه شکار شدن یک خرگوش به دست روباه بدتر است که تلویزیون در برنامه های مستندش سانسور می کند، یا جنازه انسان؟ تا فردا حالم خراب بود که اخبار فرداشبش به خاطر پخش آن صحنه عذرخواهی کرد. انصافا تعجب از این عذرخواهی را دیگر نمی توانستم هضم کنم!
۱۶ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۴:۰۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 65]