واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: تر و خشك كردن «پو» نوستالژي كودكان دهه هشتادي!
خاطرات هميشه بخش مهمي از زندگي هر آدمي را تشكيل ميدهد، خواه اين خاطرات خوب باشد يا بد هميشه جزئي از زندگي افراد است.
نویسنده : مهدي ارجمند
خاطرات هميشه بخش مهمي از زندگي هر آدمي را تشكيل ميدهد، خواه اين خاطرات خوب باشد يا بد هميشه جزئي از زندگي افراد است. در اين ميان اما خاطرات خوب كودكي هيچگاه از ياد آدمها نميرود و فرد هر وقت ياد دوران كودكي و بازيهاي جذاب و سرگرميهاي مفرح خود ميافتد قند توي دلش آب ميشود و به جرئت ميتوان گفت هيچ كسي را نميتوان پيدا كرد كه آرزوي برگشتن به دوران كودكي را نداشته باشد. همه ما دوست داريم حتي اگر شده به مدت يك روز فقط يك روز نه اصلاً چند ساعت و حتي چند دقيقه به دوران كودكي خود باز گرديم و يك بار فقط يك بار ديگر خاطرات و بازيهاي نوستالژيهاي كودكي خود را تجربه كنيم.
يادش بخير بازيهاي زيباي دوران كودكي، خاطرات خوب و اتفاقات شيريني كه سبك زندگي آن روزها براي ما به ارمغان ميآورد. خانوادههايي بيآلايش، زندگيهاي دوستداشتني و پدر و مادرهاي زحمتكش، ساده و صميمي و خواهر و برادرهايي بهتر از هر فردي روي زمين و دوستاني كه لنگهشان روي زمين پيدا نميشد. اينها نعمتهايي بود كه بچههاي دهه 60 و50 داشتند و كلي هم با اين نعمتهاي خدادادي خاطرات نوستالژيك دارند، حتي گاه اخم پدر و جيغ و داد مادر هم الان ميشود براي ما نوستالژي دوران كودكي. حالا بازيهاي خاطرهانگيز، سريالهاي دوستداشتني، كارتونهاي ماندگار، فيلمهاي سينمايي لذتبخش و از همه مهمتر وسايل اسباببازي و لوازمالتحريرهاي قشنگ و دوستداشتني همه و همه جزئي از خاطرات نوستالژيك كودكان دهه 60 و50 است كه شايد ديگر نمونه آن هرگز پيدا نميشود. اما به راستي نوستالژي كودكانه نوجوانان و جوانان امروزي چيست؟
تغيير بازيهاي نوستالژيك كودكي
اين روزها اما شرايط به كلي فرق كرده است. دلخوشيهاي بچههاي امروز ديگر بازي ليلي، الاكلنگ، گل كوچك، الك دولك و حتي خالهبازي و فاميلبازي نيست. اين روزها تمام دنياي كودكان دهه هشتادي و تا حد زيادي كودكان دهه 70 در يك تبلت يا يك كامپيوتر خلاصه شده است. با بازيهايي كه به نظر حتي جنبه سرگرمي هم نداشته باشد و كودك بيچاره فقط و فقط از سر اجبار و براي اينكه وقت خود را بيهوده تلف نكند، اين بازيها را انجام ميدهد.
كافي است نگاهي به بازيهاي كودكان دهه 70و80 داشته باشيم آن وقت بازيهايي را ميبينيم كه اصلاً جنبه تفريحي و سرگرمكننده بودن ندارند. در بازيهاي اين روزهاي كودكان نشاني از آماده شدن او براي زندگي آينده و فرداي سخت پيش رو نميبينيم.
ديگر نه حتي از آتاري خبري است و نه از سگا و دستگاههاي دوستداشتني قديمي. سرگرمي اين روزهاي كودكان شده است بازيهاي رايانهاي با تبلت، كامپيوتر، پلياستيشن و... واقعاً نميدانم كودكان اين دوره و زمانه فردا وقتي بزرگ شدند و خواستند براي هم از نوستالژيهاي دوران كودكي خود بگويند و خاطرات خوش دوران كودكي را براي هم تعريف كنند از چه حرف ميزنند.
آيا از غذا دادن به پو صحبت ميكنند يا بازيهاي خشن رايانهاي. فكرش را بكنيد غذا دادن به پو ميشود نوستالژي بچههاي فردا.
نوستالژيهاي كودكان دهه 60
اما همانطور كه گفتيم به طور حتم بازيهاي دوران كودكي كودكان دهه 60و50 شايد بهترين، شيرينترين و ماندگارترين بازيهايي باشد كه هر فردي ميتواند تجربه كرده باشد.
از سريالهاي زيباي تلويزيوني مثل دنياي شيرين دريا و زيزيگولو گرفته تا قصههاي مجيد و مدرسه موشها تا كارتونها و انيميشنهاي خاطره انگيز دوران كودكي مانند حنا دختري در مزرعه، فوتباليستها، اي كي يو سان، بل و سباستين، خاله ريزه و قاشق سحرآميز، گوريل انگوري و بيگلي بيگلي، گاليور، ميشا، بارباپاپا عوض ميشه، بينوايان، خانواده دكتر ارنست و... همه و همه هنوز هم خاطرات نوستالژيك زيبايي است كه خيلي از افراد با شيريني خاصي از آنها ياد ميكنند.
در اين ميان اما بازيهاي كودكانه هم لذت ديگري داشت، بچههاي دهه 50و60 بيشتر وقتشان توي كوچه ميگذشت. براي سرگرم شدن نه نيازي به رايانه و تبلت بود نه نيازي به پلياستيشن و گوشيهاي مدرن امروزي، فقط يك توپ پلاستيكي دولايه لازم داشتيم همراه با دو سه تا از بچههاي باصفاي محله. آن وقت بود كه كوچه پر ميشد از سر و صدا و هياهوي بازيهاي كودكانه.
دختر خانمها هم آن روزها براي خودشان دنيايي داشتند از خالهبازي گرفته تا خط بازي و بازي با عروسكهاي نازشان كه با آنها عالمي داشتند. يادش بخير هيچ وقت از بازي كردن سير نميشديم. هيچ تفريحي بالاتر از بازي و جستوخيز در كوچه و خيابان نبود. فوتبال گل كوچك پاي ثابت همه بازيهاي ما بود در كنار ساير بازيهاي پرشور و هيجان دوران كودكي كه هيچ وقت لذت و شيريني اين بازيها را از ياد نخواهيم برد. زمستانها هم حال و هواي خاص خودش را داشت از برفبازي و سرسربازي گرفته تا درست كردن آدم برفي، اينها تنها بخشي از بازيها و سرگرميهاي دوران كودكي بچههاي دهه 50 و60 بود.
فرقي هم نميكرد تهران بوديم يا شهرستان. جنوب بوديم يا شمال، غرب بوديم يا شرق نه هيچ فرقي نداشت. وضعيت فرهنگي و اجتماعي در دهه 50 و 60 تقريباً در تمام كشور يكسان بود و بازيها و سرگرميهاي دوران كودكي زمين تا آسمان با بازيهاي اين دوران تفاوت داشت، حتي بچههايي كه در شهرهاي مناطق جنگي هم زندگي ميكردند هيچ وقت طعم خوش بازيهاي دوران كودكي را فراموش نميكنند كه گاه جيغ و داد آنها با صداي وحشتآفرين آژير خطر و احتمال حمله هوايي دشمن همراه بود. شيرينبازيهاي دوران كودكي در دهه 60 حتي گاه به درون پناهگاهها هم كشيده ميشد.
وقتي هم كه توي مدرسه بوديم باز آنچه سختگيريهاي آن روز معلمان دلسوز و دوستداشتني را برايمان شيرين ميكرد همين بازيهاي شيرين دوران كودكي بود.
زنگ تفريح كه ميشد حياط مدرسه را روي سرمان ميگذاشتيم. زنگهاي ورزش هم ما بوديم و توپ بيچارهاي كه مدام لگد ميخورد و از اين طرف حياط به آن طرف حياط ميرفت.
همين كه زنگ آخر را ميزدند دوباره كوچه و خيابان پر ميشد از بچههاي قد و نيم قد از دختر گرفته تا پسر، كيف و كتابها را از همان جلوي در تحويل يكي از اعضاي خانواده ميداديم و ميدويديم توي كوچه و تا غروب بازي ميكرديم. تازه غروب كه ميشد يادمان ميآمد كه درس و مشق داريم و تازه آنجا بود كه باز خاطرات نوستالژيك مشق نوشتن و درس خواندن آغاز ميشد. واقعاً يادش بخير.
كوچههاي سوت و كور اين روزها
آن روزها اما فضا به كلي تغيير كرده. وضعيت از اين رو به اين رو شده و شكل بازي كردن بچهها به كلي تغيير يافته است. اين روزها ديگر خبري از بچههاي پر شر و شور توي كوچه و خيابان نيست. سكوت هيچ كوچهاي را اين روزها صداي بازي كودكان نميشكند. هيچ توپي به شيشه هيچ خانهاي نميخورد و آئينه هيچ ماشيني با شوت محكم يكي از بچهها نميشكند!
اين روزها هيچ توپي توي خانه همسايه بداخلاق نميافتد تا چند دقيقه بعد با چاقويي در دست توپ پارهپاره را به ما تحويل دهد و تهديد كند اگر بازهم اين اتفاق تكرار شود همين بلا را سر توپ بيچاره ميآورد.
نه اين روزها حتي از عروسكبازي دختر خانمها و درست كردن خانه با چادر نماز مادر در گوشهاي از كوچه خبري نيست. اصلاً بگذاريد راحتتان كنم ديگر در بازيهاي كودكانه امروز نه پايي ضرب ميبيند و نه زخمي به گوشه بدن يكي از بچهها ميافتد. ديگر اين روزها هيچ وقت كودكاني را نميبيني كه يكي از دوستان مجروح و ضربخورده خود را دوره كنند و به او بگويند كه «بازي اشكنك داره، سرشكستنك داره». نه اين روزها اصلاً از اين خبرها نيست. در هيچ كوچهاي ديگر از اين اتفاقات رخ نميدهد. شكل بازي كردن بچهها خيلي فرق كرده است، اين روزها بچههاي آرامي را ميبينيد كه تمام دلخوشيشان به تبلتي است كه بزرگترها براي تولدشان خريدهاند و چنان در اين دنياي مجازي غرق شدهاند كه انگار نه انگار كه همين ديروز و پريروز اين كوچه پر بود از بچههاي پر شر و شور كه كوچه را روي سرشان ميگذاشتند.
اين روزها بچهها سرشان مدام توي گوشي و تبلت و غرق در بازيهاي دنياي مجازي هستند، از ماشين بازي گرفته تا موتورسواري در دنياي مجازي و غذا دادن به پو. از هيجان و تحرك و نشاط بچهها خبري نيست و چاقي و افسردگي و انواع بيماريها آنان را تهديد ميكند.
پو براي آنها يك دوست مجازي دوستداشتني است كه حس ترحم خاصي به او دارند، برايش غذا درست ميكنند، حمامش ميكنند، لباسش را عوض ميكنند و حتي اگر مريض باشد به او دارو ميدهند بين خودمان باشد وقتي هم كه خرابكاري ميكند سريع پوشك او را عوض ميكنند. اين شده است تمام دلخوشي بچههاي دهه هشتادي ما!
خيلي دلم ميخواهد دوباره به كوچهاي پا بگذارم كه آن كوچه در تصرف بچههاي بازيگوش باشد؛ كوچهاي كه هيچ بزرگتري حق اعتراض ندارد و كودكان با دنيايي از بازيهاي شاد خودشان در آن كوچه سالاري ميكنند.
اما مثل اينكه چارهاي نداريم تا وضعيت اين روزهاي كودكان و بازيهاي كسلكننده و راحت آنها را بپذيريم. آن هم در حالي كه روانشناسان، معلمان، كارشناسان تعليم و تربيت، اساتيد دانشگاه و خلاصه همه دلسوزان نسبت به تغيير شيوه بازي كودكان در اين دهه هشدار ميدهند و اعتقاد دارند اين تغيير نوع بازي ميتواند منجر به تغيير سبك زندگي و روي آوردن كودكان به سبك غلطي از زندگي باشد.
بازي تمرين زندگي است
به اعتقاد كارشناسان حوزه كودك، بازيهاي دوران كودكي در حقيقت تمريني براي زندگي آينده و فرا گرفتن مهارتهاي زندگي است.
هرچقدر سطح بازيهاي دوران كودكي بالاتر باشد و شكل و شيوه آن نزديكتر به زندگي واقعي آدمها، كودك در آينده بهتر ميتواند مهارتهاي زندگي را فراگيرد.
در اين ميان كاملاً مسلم است كه بازيهاي دنياي مجازي هيچگاه نميتواند راهكار مناسبي براي فراگيري مهارتهاي زندگي باشد و كودك دنياي مجازي در دنياي واقعي فردا شايد با مشكلات جدي روبهرو شود.
غذا دادن به پو و حمام بردن او و ناز و نوازش كردن اين موجود خيالي هيچگاه نميتواند به كودكان امروزي مهارت زندگي كردن را بياموزد و او را براي دنياي فردا آماده كند.
حال سؤال هشداري و مهم براي مسئولان و برنامهريزان و براي پدر و مادرها این است كه با اين تفاصيل آيا نبايد فكري براي محدود كردن اين بازيها شود؟ آيا واقعاً تبديل شدن موضوع غذا دادن به پو به نوستالژي كودكان دهه 80 خطرناك نيست؟ واقعاً ما داريم كجا ميرويم؟
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۷ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۹:۰۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]