واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: وبسایت کافه سینما: بهمن كيارستمي، فرزند عباس کیارستمی، پس از اتفاقات و حواشی اخیر میان اهالی سینما و پزشکان، هنگام درگذشت فیلمساز نامآور، در یادداشتی نوشته است:
ما دیگه وکیل گرفتیم و بنده باید کمی زبون به دهن بگیرم تا مباحث فقط از مجاری قانونی و رسمی برن جلو (اگه بتونم). ولی تا کلام در مجاری قانونی جاری نشده دو چیکه حرف دارم بزنم و برم پی کارم.
چیکه یکم: دکتر میر دستیار جوانی داره به اسم دکتر ناصری که یکی دو سال از بنده کوچیک تره. کاری با تجربه اش ندارم و نمیتونم راجع به حذاقتش اظهار نظر کنم اما واقعا پسر گلیه و در غیبت دکتر میر کم نذاشت. تا اونجایی هم که بنده شنیدم گرفتاریها از عمل اول و دوم بوده و عمل سوم و چهارم رو که او انجام داده، عملهای درستی بودن. یادم نمیره روزی رو که قرار شد بعد از یک ماه و نیم بستری بودن بریم لواسون تا ابوی یک دوری بزنه و یک هوایی بخوره. غروب که شد و میخواستیم برگردیم بیمارستان پاش رو تو یه کفش کرد که برنمیگرده و میخواد یک شب تو خونش بخوابه، طوری که ما همه بریده بودیم. این آقای دکتر ناصری گفت من راضیش میکنم و در عین ناباوری ما تونست راضیش کنه. حذاقتش به کنار، جمله سازی بلده و حرف که میزنه تو چشمت نگاه میکنه. وقتی خوشحاله موسیقی که دوست داره رو با موبایلش برات میذاره و وقتی از چیزی خوشحال نیست بهت میگه. خدا حفظش کنه و از بلای تبختر پزشکی مصونش نگه داره.
چیکه دوم: از خودتون پرسیدین "امید روحانی" یا به قول ابوی "امید خالی بند" این روزها کجاست و چرا اصلا پیداش نیست و صدایی ازش در نمیاد؟ لازمه بگم که کولونسکوپی و تشخیص پولیپ در بیمارستان آراد انجام شده بود و قرار بود عمل هم همونجا انجام بشه اما به توصیه و اصرار امید که حتما با حذاقت دکتر میر آشنا بود، عمل در بیمارستان جم انجام شد. (اگر بعدا روایتی جز این گفت که حتما میگه، همین روزها که روی از همه پوشانده میتونین صحت و سقم این موضوع رو با دوروبری های صادق و مطلع چک کنین.)
پریشب که از جلسه نظام پزشکی برگشتم و کارد میزدی خونم در نمیومد برای دومین بار در این چهل روز زنگ زدم به امید روحانی. میدونستم در جلسات حضور داره و فکر کردم شاید بتونه بگه تو اون نظام پزشکی چه خبره. دیدم داره حرفهای عجیبی میزنه و اصلا انگار داره از روی یک دستور العملی، چیزی میخونه. یعنی عین همون حرفهایی رو که این روزها درباره تصمیم غلط فرانسه رفتن از پزشکهای نظام پزشکی میشنوی، امید هم میگفت. پرسیدم امید حاضری با من مصاحبه کنی همین ها رو بگی گفت نه نمیتونم. بهم گفتن صحبت نکن. و ادامه داد که: تو هم به جای این که الان انقدر هوچی بازی دربیاری بهتر بود به حرف ما گوش میکردی و بابات رو نمیفرستادی پاریس.
امید روحانی رو بعد از تنها باری که اومد خونه عیادت و ابوی با صدای بی صدایی و دست لرزون بیرونش کرد - و البته کم و بیش قبلش هم - اصلا کسی جدی نمیگرفت. در آن چهار ماه اما گاهی خودش دو سه هفته یک بار زنگی میزد و احوالی میپرسید یعنی مام اون پشت مشتها هستیم. شب پاریس رفتن ابوی هم به من زنگ زد و گفت آقا چه کار خوبی کردین. من که مدتهاست نظرم اینه که بفرستیمش بره. نشون به اون نشون که گفت ما امشب داریم میریم مهمونی فلان سفارت و اگه اجازه بدی این خبر رو من اعلام کنم. گفتم خیرش رو ببینی.
دکتر امید روحانی در عین حال که پزشک بیهوشی بیمارستان جم و عضو سازمان نظام پزشکیه، سالهاست عضو خانواده سینما هم هست. حالا در این دعوا امید کجا ایستاده؟ امید ناایستاده، بلکه توی خونش یه گوشه نشسته و آسه میره، آسه میاد تا گربه حوصلش سر بره. امید منتظره که آبها از آسیاب بیفته تا به قول خودش دوباره بتونه هم روپوش دکتر جکیل رو تنش کنه و هم کت آقای هاید رو. او بعد از پایان دعوای این دو صنف آروم آروم زندگیش رو در هر دو حرفه از سر میگیره، حقوق بازنشستگیش قطع نمیشه و پاش هم از بازی در فیلم و سریال و هیئت های انتخاب و داوری جشنواره ها بریده نمیشه.
آقای روحانی به سلامتیت...
۲۷ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۶:۰۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 114]