واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: يادداشتهاي روزانه يك سرباز
بيگمان اين را شنيدهايم كه پس از هر جنگي با عقبنشيني سربازان، نويسندگان پيشقراول ميشوند و همچنين اينكه يكي از با اهميتترين و در عين حال انسانيترين وجوه جنگ، ادبيات اسارت است.
نویسنده : دكتر عليرضا روزبهاني
بيگمان اين را شنيدهايم كه پس از هر جنگي با عقبنشيني سربازان، نويسندگان پيشقراول ميشوند و همچنين اينكه يكي از با اهميتترين و در عين حال انسانيترين وجوه جنگ، ادبيات اسارت است. طي اين گفتار ما برآنيم تا به بازخواني ـ اگر چه موجز ـ دو كتاب بسيار ارزشمند درباره جنگ و اسارت بپردازيم. دو كتابي كه كليشههاي متداول و رايج را در هم ميشكند و با فضاسازي جديد در قالب چندين داستان كوتاه و البته مستند، قادر شده است مخاطبان زيادي را به دنبال خود بكشاند. كتاب «خرداد كه ميشود» و«جنگ را ما شروع كرديم» نوشته ناصر صارمي است كه دربردارنده خاطرات او از دوران سربازياش است. مردها معمولاً يك عمر از اين دوران خاطره نقل ميكنند و گاه خاطره ميبافند. اين خاطرهها از دهان همه سربازها كه سربازيشان در دوران صلح هم گذشته و با خوبي و آرامش به سر آمده، باز هم شنيدني است؛ تا چه رسد به خاطراتي كه در دوران جنگ باشد و يكي از تجربههاي نادر و كميابش. دو كتاب مورد بحث هريك حاوي مستند داستانهايي از ناصـر صـارمي، نويسنده و شاعر هستند كه در چند اردوگاه از اردوگاههاي اسيران جنگي در ايران در طول جنگ ثبت و ضبط شده و توسط انتشارات مؤسسه پيام آزادگان تهران در يك كتاب 110 و 230 صفحهاي چاپ و منتشر گرديده است. ناصر صارمي هم مثل خيلي از همقطارانش ميتوانست خاطرات آن سالها را يا به فراموشي بسپارد يا دستكم براي اطرافيانش تعريف كند اما او در اين سالها نشان داد كه دغدغه به اشتراك گذاشتن دارد. اشتراك احساسها و كاويدنهاي درون خويش كه گاه با شعر سربرميآورد و گاه با داستان و زماني با خاطره و زماني نيز با موسيقي و نغمه و آهنگ و چه بسا فرمهاي ديگر. اين را ميتوان از كتابهايش كه ديگر دارند از تعداد انگشتان دست بيشتر ميشوند، دانست.
ابتدا از «خرداد كه ميشود» ميگويم: خاطرات او از آن دوران، تنها نقل لحظههاي به ياد ماندني يا جالب توجه نيست، بلكه بيشتر حاصل تفكر او درباره وضعيت انسان و سرنوشت مبهم او است. تلاشي است براي درك چيستي و چگونگي ماجراها. يكي اين سوي قفل بزرگ و ديگري در آن سويش، هرچند هر دو گرفتار در موقعيت خويش. «پشت همين ديوار، چهارصد آدم آرزومند خوابيده كه بيهيچ گناهي بايد آرزوهايشان را به گور ببرند. اصلا كاري به جنگ و اينها ندارم.» (ص96)
نويسنده تلاش ميكند علاوه بر ارائه گزارش دقيق و داستانگونه از آن روزهاي سخت، از نقش زندانباني خود فاصله بگيرد و ماجراها را از دريچه چشم يك انسان بيطرف نگاه كند. اطرافيانش را با نگاه عميقتري بنگرد. چه ايراني و چه غير ايراني. ميخواهد رفتارهايشان را بررسي كند و چيستي و چرايياش را بفهمد. اين سرباز چرا اينگونه گفت و اينگونه رفتار كرد يا آن اسير چه گفت و چرا گفت و من اگر جاي او بودم چه ميگفتم و چه ميكردم. انگار نويسنده ميكوشد خود را در آيينه ديگران ببيند و از خود شناخت بيشتري به دست آورد.
توصيفهاي زيبا و دقيق، شخصيتپردازيهاي ماهرانه كه تجسم انسانهاي كتاب را سادهتر ميكند و نزديكي نثر، به نثر داستاني در بيشتر صفحات كتاب و. . . از نكات برجسته «خرداد كه ميشود» است: «راننده جوان، آخرين نگاه را به مجموعه اردوگاه انداخت. دستش را به علامت خداحافظي براي همه كساني كه ميديد تكان داد و خودش نيز بعد از مسافران سوار شد. سرش را برگرداند و آنها را برانداز كرد و از جيب اوركت امريكايي كه پشت صندلياش آويزان بود يك كاست بيرون آورد. نوار را چند بار روي لبه فرمان كوبيد و توي پخش گذاشت. بعد دستي به موهاي سياه و پرپشتش برد تا همراهان، دستبند طلايش را ببينند، دوباره عقب را نگاه كرد و گفت: جناب سروان، همه هستند؟ و بعد استارت زد. ولوم پخش را كمي پيچاند: وقتي ميگن به آدم دنيا فقط دو روزه، آدم دلش ميسوزه،اي خدا اي خدا. رو به آينه كرد و گفت: صداي ضبط ناراحتتان نميكند؟ كسي جوابش را نداد.»(ص109)
كتاب«جنگ را ما شروع كرديم» كه عنوانش در واقع خودنوشت يك اسير عراقي در سالهاي نخستين جنگ است با يك مقدمه آغاز ميشود و در ابتدا به تشريح موجز مختصات زماني و مكاني يكي از اردوگاهها و شرايط دوران شروع جنگ ميپردازد. دقت و تأمل در چند برگ نخستين براي درك كل كتاب ضروري است. ناصر صارمي در كتاب «جنگ را ما شروع كرديم» از زاويهاي ويژه و منحصر به فرد به زاويهاي پنهان از جنگ ايران و عراق ميپردازد. او در اين كتاب خاطراتش از روزهاي سربازياش را بيان ميكند. خاطراتي كه بعد از گذشت اين همه سال پررنگتر از هميشه شده است. صارمي يكي از سربازان ايراني حاضر در دوران دفاع مقدس بوده كه به گفته خودش آن روزها دستمايهاي در نويسندگي و شاعري داشته و در حد بضاعت، به فكر ثبت و ضبط وقايع ميافتد. نويسنده در همان مقدمه كتاب مينويسد كه حدود يك سوم قرن از آن روزها ميگذرد و همه يادداشتهاي اين كتاب، مستند و منطبق بر واقعيت است يا ادامه ميدهد اين كتاب عنوان يادداشتهايي است مستند از من به عنوان نويسنده كه در ارتباط با چندين ماه گذراندن شب و روز در اردوگاههاي اسيران عراقي در ايران ثبت و ضبط شده است. خرداد در آغوش خاردار، شبي با يوشع، صليب سرخ جنگ را هرگز باور نكرد، نمايشگاه صبر و ديگر عناوين كه اين نامها ذوق شاعرانه نويسنده را هم برملا ميكند، از بخشهاي متنوع و خواندني كتاب« جنگ را ما شروع كرديم» است كه با چند عكس خاطرهانگيز از نوجواني ناصر صارمي، همراه شده است. كتاب هفت بخش كوتاه دارد كه در هر بخش روايت و خاطرهاي جداگانه بيان ميشود. با خواندن اين هفت بخش ياد افسوس نگارنده در ابتداي كتاب ميافتيم كه كاش مثل امروز امكانش بود و ميشد به شكلي با يك گوشي موبايل از آن مناظر عكس و فيلم گرفت يا با اسيران مصاحبه كرد. دو كتاب«خرداد كه ميشود» و «جنگ را ما شروع كرديم» را ميتوان يك نفس خواند و علاوه بر لذت بردن، به انسان بودن هم انديشيد. انسانيتي كه كالاي گرانبهاي روزگار ماست. آفرين بر دست و بر بازوي ناصر صارمي كه دست ما را ميگيرد و به كنار پنجرهاي ميكشاند كه رو به دشتي پهناور باز ميشود. دشتي كه در گوشهاي از آن گلهاي دوستي و مهر روييده و در گوشهاي ديگر خارهاي كينه و دشمني. دشت دنياي ذهن و عين.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۷ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۰:۴۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 101]