واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: هرآن کس که زاد او زمادر، به مرُد زدست اجل هیچکس، جان نبرد
مظفربختیار، در28 آذزماه 1322 در خانوادهای نجيب و اصیل، فرهنگمدار، ادبدوست و ادبپرور، چشم به جهان گشود. پدرش منوچهربختیار و مادرش مهیندخت بختيار نام داشتند. از طرف خانواده پدری، او نواده فتحعلیخان سردار معظم بختیاری و لطفعلیخان امیرمفخم بختیاری و از سوی خانواده مادری، نواده دوستمحمد معیرالممالک و حسن مستوفی(میرزاحسن مستوفی الممالک) بود.
پدربزرگ و جد پدری او، هر دو از خوانین و بزرگان و در عین حال فرهنگدوست بختیاری بودند. او تحصیلات ابتدایی رادر مدرسه انگلیسی و سپس مدرسه آمریکایی نمونه و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان ادب به پایان رساند و در سال 1341 ه.ش موفق به دریافت دیپلم ادبی شد. وی در سال 1342 مدتی به تحصیل در رشته ادبیات عرب در دانشکده الهیات و معارف اسلامی پرداخت و پس از آن وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد و به تحصیل در رشته ادبیات فارسی مشغول گشت . در تابستان 1344 از سوی دانشگاه استانبول برای مطالعه در زبان و فرهنگ ترک به ان دانشکده دعوت شد. دوره لیسانس را در سال 1345 و با احراز رتبه نخست به پایان رساند و در همین سال موفق به دریافت نشان درجه اول دانش شد. فوق لیسانس را نیز در سال 1348 به پایان برد. او دوره دکترا را در سال 1355 با دفاع از رساله خود با عنوان «تاثیر ادبیات فارسی بر ادبیات عرب» از دانشگاه تهران پشت سر گذاشت.
بختیار، علاوه بر تحصیل دانشگاهی، علوم اسلامی و ادبیات عرب را نیز در مدارس دینی آموخت. در سال 1334مظفر بختیار به پیشنهاد ذبیح ا... صفا، رئیس وقت دانشکده ادبیات، به تدریس تاریخ ادبیات پرداخت. در سال 1345، به عنوان مربی تمام وقت مشغول به کار شد و در سال 1348 به عنوان عضو وابسته گروه زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی پذیرفته شد. وی در سال 1349 توسط سیدحسن نصر، به عنوان مدیرمجله دانشکده ادبیات وعلوم انسانی برگزیده شد و در سال 1350ه. ش به درجه استادیاری ارتقاء یافت و به عضویت پیوسته گروه زبان وادبیات فارسی انتخاب شد.
در سال 1352 به عضویت هیات مدیره وسرپرست امورانتشارات موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران منصوب شد و در سال1355 به رتبه دانشیاری ارتقاء یافت. مظفر بختياردرسال 1357 ریاست کتابخانه دانشکده ادبیات وعلوم انسانی دانشگاه تهران را بر عهده گرفت و درسال 1388به رتبه استادی دانشگاه تهران ارتقاء و سرانجام درپانزدهم شهریورماه همان سال ازدانشگاه تهران به افتخار بازنشستگی نائل آمد. علاوه برآن دکتربختیار ،باماموریت ازسوی دانشگاه تهران چندین سال نیزدردانشگاه پکن مشغول به تدریس وتحقیق بود.
درسال 1357به دلیل انجام فعالیت های علمی گسترده و انتشار آثار مهم درباره «چین شناسی» و مطالعه فرهنگ شرق دور، از سوی دانشگاه پکن به عنوان استاد ممتاز برگزیده و موفق به دریافت منشور این دانشگاه شد. همچنین بختیار به مدت دو سال نیز استاد اعزامی دانشگاه هانکوک سئول به تدریس زبان و ادبیات فارسی پرداخت. پرداختن به آثار و سوابق درخشان علمی و پژوهشی و خدمات این فرهیخته گرانقدر را به مجالی دیگر وا میگذارم، هرچند دانشگاه تهران به عنوان پایگاه و رصدخانه علمی و اخلاقی کشور با جایگاه رفیع ، یقینا قدرشناس این شخصیت گرانقدر که از دوره دانشجویی و استادی همچون شمعی گرد این دانشگاه گردید و عاشقانه جوانی و عمرخود را برای اعتلای نام دانشگاه تهران درطبق اخلاص نهاد، به این مهم دیریا زود به شایستگی خواهدپرداخت...
دهها کتاب و مقاله از استاد به یادگارمانده است که در همه آنها نقطه مرکزی تلاشها و کوشش های علمی و اغلب آثار او «ایران» است. برخي ازآثارمنتشر شده دکتر بختیارازجمله «اطلس تاریخی ایران»، «ایران پل فیروزه»، «شکوه ایران»، «کتابنمایه ایران» و مقالات «نشریه ایرانشناسی» گواه این مدعاست.
او به ایران و ایرانی عشق میورزید و مفتخر به فرهنگ و ادب خواستگاه خود، سرزمین پرافتخار بختیاری بود و آثار او، رنگ و بوی خاص خود را داشت .آشنايي اوبا جلوهها و جنبههای گوناگون فرهنگ ایرانی، از زبان و ادبیات فارسی گرفته تا تاریخ و هنر، به ویژه نگارگری و خوشنویسی، مینیاتور و خط،به قلمش شیوایی و روانی خاصی بخشیده بود.
نگارنده از سال 1357 زمانی که درحال جستجوی کتابی در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران بودم، افتخارآشنایی با این ادیب و فرزانه را پیدا کردم. دقت نظر و وسواس علمی، تسلط بر زبانهای انگلیسی و عربی، آشنایی با منابع دست اول، شاگرد پروري و بیادعایی، پرهیز از خودنمایهایی رایج و تواضع و فروتنی، از او شخصیتی ممتاز و کم نظیرساخته بود؛ شخصیتی که سالها باید دربارهاش مطالعه کرد تا ابعادش به درستی شناخته شود.
مظفر بختیارسرانجام پس ازیک دوره دست و پنجه نرم کردن با بیماری مزمن در 23 مرداد 1394 جان به جانآفرین تسلیم کرد و جامعه علمی و فرهنگی را در سوگ خود فرو نشاند . هرچند که دوام او برجریده عالم همواره ثبت است و یاد او در خاطرها گرامی خواهدبود؛ زیرا مرگ عالمان و دانشمندان هرچند ضایعه سخت است و هیچ چیز قادر به ترمیم آن نیست اما:
هرگزنمردهاند و نمیرند اهل دل
نامی است حرف مرگ براین قوم ترجمان
ذوق فنا نیافتهای ورنه درنظر
رنگینتر از بهار بود، خلعت خزان.
*مشاورعالی دایرهالمعارف بزرگ اسلامی
۲۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۷:۵۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 135]