واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: سينماي ايران انعكاس راستين صداي ملت نیست
رئيس سازمان سينمايي در آيين اختتاميه يك جشنواره در شهر يزد گفت: «سينما در عصر امروز بر دو قسم هاليوود و سينماي ايران تقسيم ميشود.» اگر اين حرف از زبان جواد شمقدري سلف ايوبي جاري شده بود، چه اتفاقي ميافتاد و آيا همه به راحتي از كنار آن عبور ميكردند؟
نویسنده : جواد محرمي
اين اولين بار نيست كه رئيس سازمان سينمايي از سينماي ايران به عنوان يك قطب در جهان ياد ميكند، اما حرف اين معاون وزير را ميتوان به گونهاي اصلاح كرد كه معناي دقيقتري از آن مستفاد شود.
به اين شكل كه سينماي ايران در جهان، قطب مخاطب خاص و سينماي امريكا قطب سينماي عامهپسند در جهان است. حالا بهتر و كارشناسيتر ميشود سخنان رئيس سازمان سينمايي را در قطب دانستن سينماي ايران در مقابل سينماي امريكا تحليل و بررسي كرد. سؤال اين است كه قطب سينماي خاص بودن در جهان آيا افتخار محسوب ميشود؟
سينماي مخاطب خاص چقدر فراگيري در ميان مردم جهان دارد؟ مخاطب اصلي سينماي ايران در سراسر جهان تودههاي مردم هستند يا برگزاركنندگان جشنوارهها؟ تأثيرگذاري سينماي مخاطب خاص در جهان چقدر است. اگر هاليوود نقش و كاركرد ديپلماسي عمومي در سطح جهان را براي اين كشور ايفا ميكند سينماي مخاطب خاص ايران كه به قول ايوبي 370 جايزه بينالمللي را در جهان دشت كرده چه مقدار توانسته دل و روح ملت ايران و ملتهاي جهان را با يكديگر نزديك كند و به عبارتي كاملتر سينماي ايران چقدر توانسته صداي راستين ملت ايران را در جهان طنينانداز كند.
آيا كشورهاي فارسي زبان، شاعرانگي سينماي ايران را درك نميكنند؟
اينكه سينماي ايران بازتاب راستيني از صداي ملت ايران نيست، نيازي به يك حساب سرانگشتي هم ندارد. آنچه عيان است اين است كه بازتاب سينماي ايران در جهان را در بهترين حالت فقط ميتوان در ميان صفحات كم تيراژ مجلههاي تخصصي سينمايي و جشنوارههايي يافت كه بيشتر محافل روشنفكري محسوب ميشوند و تودههاي مردم را به آنجا راهي نيست. سينماي ايران حتي در جذب بازار كشورهايي كه زبان اول آنها فارسي است نيز كمترين توفيقي نداشته است. سالنهاي سينماي دو كشور تاجيكستان و افغانستان در تسخير باليوود و هاليوود است.
نكته اين است كه سينماي ايران در حد يك پخشكننده نيز نتوانسته موفق عمل كند و برخي آثار به اصطلاح شاعرانه سينماي ايران را در كشور همسايه و همزبان اكران كند. اگر رئيس سازمان سينمايي، سينماي ايران را شاعرانه ميداند و آن را يك فرصت قلمداد ميكند، چگونه است كه مردم شعر دوست و شاعرپرور افغانستان و تاجيكستان مخاطب اصلي اين سينما نيستند. آيا فقط روشنفكران غربي راز شاعرانگي سينماي ايران را درك ميكنند؟
رئيس سازمان سينمايي در بخش ديگري از سخنانش ميگويد: «مردم ايران تنها مردمي هستند كه با زبان شعر با يكديگر سخن ميگويند و به زيارت شاعران و هنرمندان خود ميروند. در سال گذشته 370 جايزه جهاني به هنرمندان ايراني اختصاص داده شد. » اين بار اولي نيست كه ايوبي سينما را با هنري مثل شعر مقايسه ميكند، ولي واقعيت اين است كه سينما شعر نيست، سينما پديده قرن بيستم است. سينما همه اشكال هنر از جمله شعر را در خود جمع كرده است. آنچه خوبان همه تنها دارند، سينما يكجا دارد. شعر هنر قرن حاضر نيست و سينماي شاعرانه هم از آن هندوانههايي است كه از بيرون زير بغل مديران ما ميدهند و همان كاركرد جايزه جشنوارهها را دارد؛ نشئه ميكند و توهم موفقيت ميدهد. سينماي شاعرانه، عبارتي است كه براي مديران سينمايي ما حكم افيون را دارد و آنهايي كه اين عبارت را براي كنترل سينماي ايران جعل كردهاند راهبردي مشخص اختيار كردهاند كه اتفاقاً تا به حال هم خوب جواب داده است.
موفقيت سينماي ايران در گرو جذب ملتهاست
اگر آنچه رئيس سازمان سينمايي از آن به عنوان سينماي شاعرانه ياد ميكند آثار فيلمسازان مطرحي چون عباس كيارستمي و مجيد مجيدي است كه در چارچوبي مشخص آثار قابل احترام و اعتنايي هستند، بايد پرسيد آثاري از اين دست چند درصد از آن 370جايزه بينالمللي سينمايي را به خود اختصاص داده است؟
سينماي به اصطلاح شاعرانه در صورتي كه بخش كوچكي از سينماي ايران را به خود اختصاص دهد و مديران سينمايي بدانند كه اين نوع از سينما بيشتر مخاطب خاص جهاني دارد در قالب درستي قرار گرفته و نگاه قابل احترامي است، اما واقعيت اين است كه بخش عمدهاي از مديران سينمايي از جمله حجتالله ايوبي همواره تلاش كردهاند تا اين جنس از سينما را به جريان اصلي سينماي ايران تبديل كنند. ايجاد گروه سينمايي هنر و تجربه و فربهسازي تدريجي آن نشان ميدهد كه اين نگاه و بينش راهبردي در عملكرد مديران سينمايي وجود دارد به علاوه اينكه بخش عمدهاي از جوايز سينماي ايران اصولاً ربطي به سينماي شاعرانه مورد نظر آقاي ايوبي ندارد.
حرف از سينماي روشنفكري كه به ميان ميآيد، برخي اين عبارت را تاب نميآورند و مدعي بيمعني و ابهامآميز بودن آن ميشوند. بهترين تعريف براي سينماي روشنفكري، مخاطب خاص داشتن اين سينماست، حال اسم اين سينما را شاعرانه بگذارند يا عارفانه يا معناگرا يا هر چيز ديگري فرق نميكند. اگر قطب چنين سينمايي در جهان ايران باشد بايد به حال سينماي ايران زار زار گريست.
چنين سينمايي بي ترديد در مقابل سينماي امريكا نيست. چون اصولاً سينمايي كه مخاطب عام نداشته باشد شبه سينماست نه سينما؛ انقلاب اسلامي به عنوان يكي از مردميترين جريانهاي سياسي و اجتماعي معاصر براي رساندن گفتمانش به ملتها احتياج به سينماي مخاطب عام دارد؛ چرا كه مخاطب اصلي پيام انقلاب اسلامي ملتها هستند نه اقليت روشنفكر طبقهاي خاص در كشورها. بازي با كلمات نميتواند تغييري در اصل واقعيت ايجاد كند. سينماي ايران وقتي موفق است كه فيلمساز ايراني به اين حد از درك و بلوغ فكري برسد كه بايد به مخاطب جهاني بينديشد و اين مخاطب لزوماً در جشنوارههاي خارجي پيدا نميشود.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۹:۵۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 107]