محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844664618
نوشتن در سرزمینهای تبعیدی/ از تسویهحسابهای فلهای تا لو دادن دوست و همسر
واضح آرشیو وب فارسی:ایلنا: آنچه که بر نویسندگان در عصر دیکتاتورهای بزرگ گذشت؛ نوشتن در سرزمینهای تبعیدی/ از تسویهحسابهای فلهای تا لو دادن دوست و همسر
ادبیاتی که نویسندگان منتقد در شرایط خفقان دوران دیکتاتوری خلق کردهاند، هراس و وحشتی را منعکس میکنند که زمان تماشای مستقیم یک اتفاق هولناک از یک قدمی حادث میشود. قطعا چنین نوشتههایی در یک محیط آرام اسکاندیناویایی نمیتواند کاغذ منعکس شود. به گزارش خبرنگار ایلنا؛ جورج اورول در مقاله «جلوگیری از نشر ادبی» که در دهه 1940 میلادی نوشته است، تاکید میکند که شاید در یک رژیم دیکتاتوری، هنرهایی مثل شعر، معماری و ... به هر گونه بتوانند به حیات خود ادامه بدهند و حتی در برخی موارد از قبَل استبداد به منافعی هم برسند، اما نویسنده و اهل قلم راهی به جز سکوت یا مرگ ندارد. زیرا بخش نثر ادبیات، همانطور که میدانیم، محصول عقلگرایی، دوران دگرگونی پروتستانی (روشنگری) و استقلال فردی است. به همین دلیل، نابودی آزادی اندیشه؛ روزنامهنگار، جامعهشناس، تاریخشناس، رماننویس، منتقد و شاعر را ناتوان میکند. آنچه که دیکتاتورها با قلم میکنند در خطابههای برندگان نوبل نویسندگان و برندگان نوبل ادبیات هم متعدد درباره آنچه که در دوران دیکتاتوری بر ادبیات، داستان، نویسنده و قلم میگذرد؛ در خطابههایشان بعد از دریافت این جایزه اشاره کردهاند. به عنوان مثال آنطور که در کتاب «خدمت به حقیقت، خدمت به آزادی؛ خطابههای برندگان جایزهی نوبل ادبیات» گردآوری شده توسط علی میرزایی و ترجمه رضا رضایی آمده است؛ ماریا بارگاسیوسا در نطق سخنرانی خود میگوید: بدون ادبیات داستانی غافلتر بودیم از این نکته که آزادی برای زیستنیتر کردن زندگی چه اهمیتی دارد. هنگامی که استبداد، ایدئولوژی، کیش و آیین آزادی را پایمال میکند، زندگی به چه جهنمی تبدیل میشود. کسانی باور ندارند، که ادبیات نه فقط ما را از رویای زیبایی و سعادت فرو میبرد؛ بلکه چشم ما را به روی هر نوع ستمی هم میگشاید. این کسان خوب است از خودشان بپرسند رژیمهایی که میخواهند رفتار شهروندانشان را از گهواره تا گور کنترل کنند چرا این همه از ادبیات میترسند و دستگاههای سانسور به پا میکنند تا ادبیات را سرکوب کنند و نویسندگان مستقل را بپایند. بر این اعتقادم که دیکتاتوری شر مطلق است، سر چشمهی شقاوت، فساد و جراحتهای عمیقی که خیلی دیر برطرف میشوند. دیکتاتورها آینده ملتها را مسموم میکنند، عادتها و شیوههای مهلکی به وجود میآورند که نسلها ادامه پیدا میکند و بازسازی دموکراتیک را به عقب میاندازد. یا هرتامولر تاکید میکند که کاش میشد جملهای بگویم برای همهی کسانی که حکومتهای دیکتاتوری هر روز، هنوز حتی تا امروز، مقام و منزلت را از آنها گرفته است- شاید جملهای که در آن دستمال باشد. یا این سوالِ «دستمال داری؟» شاید سوال مربوط به «دستمال» هیچ وقت به دستمال مربوط نبوده، بلکه به تنهایی عمیق یک آدم ربط داشته باشد. همچنین ماری گوستاو لوکلوزیو برندهی نوبل ادبیات 2008 در خطابهای با عنوان «در جنگل تناقضها» صراحتا به عدم از بین رفتن حاکمیت توتالیتر در گوشههایی از جهان در قرن بیستویک میلادی گریز میزند و یادآور میشود: همین الان که دارم با شما حرف میزنم، هستند بسیاری که آزادی بیان ندارند و در آن سوی زبان ایستادهاند... امروز نام بسیاری از نویسندگان مبارز، نام آثار آنها و خاطره رنجهای ایشان از خاطرهها رفته است شکی نیست که زندگی در دورههای توتالیتاریسم برای هر انسانی سخت و سنگین سپری میشود اما به نظر میرسد روزگاری این چنینی بر نویسندگان و اهالی فکر و قلم گرانتر تمام میشود و همانطور که اورول در مقاله «جلوگیری از نشر ادبی»اش میگوید آنگاه که ادبیات و سیاست در تقابل با یک دیگر قرار میگیرند، استبداد بزرگترین فشار خود را به ادبیات وارد میآورد، درحالیکه علوم نظری هرگز تا بدین اندازه در خطر نیستند. همین نکته تا حدودی گویاست که چرا در همهی کشورها، برای دانشمندان آسانتر است که در صف دولت خود قرار گیرند تا برای نویسندگان. محمد حنیف (نویسنده و پژوهشگر ادبیات داستانی سیاسی) نیز در توضیح سرانجام نویسندگان و ادبیات در دوران حکومت دیکتاتورها به ایلنا میگوید: طبیعی است که دیکتاتورها؛ نویسندگان مستقل و آزاده را برنمیتابند. و البته به همان میزان نویسندگان وابسته و یا طرفدار و همسو با تفکر حاکمیت قدر میبینند. لازم به ذکر است که مخالفت نویسندهای با دیکتاتور حاکم، گرچه در کنار محدودیت، اغلب به شهرت وی انجامیده است، اما آزادگی و سربلندی چنین افرادی هرگز سبب جاودانگی آثار ایشان نشده است، به همین دلیل، امروز نام بسیاری از نویسندگان مبارز، نام آثار آنها و خاطره رنجهای ایشان از خاطرهها رفته است. اما آنها که ماندگار شدهاند نیز کم نیستند، بدین معنا که دورههای پررنج مردم نقاط مختلف کمشمار نبوده است. هرچه هست تاریخ در دورههای استبدادی و دیکتاتوری نشان داده که نبود آزادی بر هر سبک و ژانر ادبی تاثیر منفی میگذارد. میتوان گفت ادبیات آلمان در دوره حاکمیت آدولف هیتلر و حزب نازی تقریبا ناپدید شد، داستان، شعر و رمان ایتالیا هم در شرایط مشابهی که با موسولینی تجربه میکرد چندان وضعیت بهتری نداشت. حتی ادبیات پرمخاطب روسها از همان روزهای آغازین انقلاب 1917 در سراشیبی قرار گرفت. به قول جرج اورول واقعیت این است که استبداد، تفتیش عقاید و ... از موضوعاتی هستند که به هیچوجه قابل ستایش نیستند و چون بیشتر نویسندگان نه تنها تن به ستایش از دیکتاتور و شرایط حاکم نمیدهند که به نقد آن میپردازند طبیعی است که با غضب و قهر دیکتاتورها هم مواجه شده و میشوند. دیکتاتوری سیستم حکومتی استالینی در شوروی و اروپای شرقی و تسویه حساب استالین از گورگی تا بولگاکف و سولژنیتسین آنطور که اسناد تاریخی نشان میدهند یا از برخی شاهدان زنده شنیده میشود، شوروی و کشورهای کمونیستی اروپای شرقی مخوفترین امپراتوری برای نویسندگان بودهاند. استالین بزرگترین موفقیت تمام دوران رهبری خود را بازگرداندن ماکسیم گورکی از پاریس به مسکو میدانست و روزی که گورگی به روسیه بازگشت جمعیتی عظیم برای استقبال از او خود را به ایستگاه راهآهن مسکو رسانده بودند اما در نهایت سیاستهای استالینی حاکم منجر به حصر خانگی این نویسنده شد و حتی اسناد کا.گ.ب میگوید گورکی به دستور مستقیم استالین و احتمالا با سمی خفیف و مداوم کشته شده است. نویسندگان دیگر روس از جمله بولگاکف و پلاتونوف نیز در آن دوران، مدام با فقر، هراس و تفتیش لحظه به لحظه دستوپنجه نرم میکردند، فشار فقر و هراس از تفتیش بر این نویسندگان به قدری بوده که علت مرگ اغلب آنها گرسنگی بوده است. اسناد کا.گ.ب میگوید گورکی به دستور مستقیم استالین و احتمالا با سمی خفیف و مداوم کشته شده است جالب است که بولگاکف و آثارش هم در ابتدا و زمانی که نوشتن را به صورت جدی شروع کرد، مورد توجه استالین قرار گرفتند و حتی یکی از کتابهایش که برای انتشار به مشکل برخورده بود، با مداخله شخص استالین زیر چاپ رفت. با این وجود مشهورترین اثر او یعنی، «مرشد و مارگاریتا» تا سال ١٩٦٦ (٢٦ سال پس از مرگ نویسنده و تغییر رژیم حکومتی) اجازه انتشار نداشت. آلکساندر سولژنیتسین نویسنده روسی که سال ١٩٧٠ برنده جایزه نوبل ادبیات شد نیز به خاطر افشای جنایات جوزف استالین در آثارش ٢٠ سال را در تبعید گذراند. او در اثر معروفش «یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ» از اردوگاههای کار اجباری استالین مینویسند که مردم طبقه بورژوازی، زندانیهای سیاسی که اغلب بیگناه هستند و تنها به دلیل نوشتن مطالب به تفسیر رژیم استالینی موهن اسیر این اردوگاهها شدهاند و افرادی که وجودشان در جامعه از نظر دولت غیرضروری است، در آنها اسیر و زندانی هستند. محمد حنیف نیز دراینباره میگوید: شوروی به خصوص در دوره زمامداری استالین و به خاطر توجه به رئالیسم سوسیالیستی، برای نویسندگانی که به این جریان ادبی نمیپیوستند، مشکلات فراوانی به وجود آورد. این مزاحمتها نه تنها دامن مخالفان رئالیسم سوسیالیستی همچون فرمالیستها را گرفت که یکی از واضعان رئالیسم سوسیالیستی، یعنی ماکسیم گورکی را نیز با محدودیتهایی روبرو ساخت. ادبیات آمریکای لاتین زیر چکمه توتالیترها شرایط زندگی نویسندگان در حکومتهای توتالیتر اروپای شرقی و آمریکای لاتین نیز سراسر پر از ترس، ارعاب، خفقان و شلاق گزارش شده، آنقدر که بسیاری از داستانها و آثار نویسندگان مذکور حتی بعد ار فروپاشی نظامهای دیکتاتوری کشورشان هنوز در داستانهایشان از آن روزهای سیاه یاد میکنند. اِبرتو پادیا (شاعر انقلابی کوبایی) در اوایل دهه هفتاد به جرم انتشار اشعار ضدانقلابی دستگیر شد و بلافاصله به زندان افتاد. او به قدری تحت فشار قرار گرفت که کمی بعد در کانون نویسندگان کوبا به نوعی جرایم خود را پذیرفت و حتی تاجایی پیش رفت که تعدادی دیگر شاعران و نویسندگان کویایی، از جمله همسرش، را به عنوان نویسندگان ضدانقلابی معرفی و محکوم کرد. گییرمو کابررا اینفانته نیر دیگر نویسنده کوبایی است که به دلیل نوشتههایش با تبعید و اخراج از کشورش مواجه شد. آرماندو بایادارس (شاعر انقلابی کوبایی) نیز در سال ۱۹۶۰ و در بیست و سه سالگی به جرم عدم قبول رهبری و سرسپاری به فیدل کاسترو بدون برخورداری از محاکمهای که عادلانه خوانده شود به سی زندان محکوم شده بود. او نهایتا بیست و دو سال پشت زندان ماند که هشت سال آن در سلول انفرادی و همراه با فلج عضلات و التهاب اعصاب که نتیجه اعتصاب غذاهای پیدرپی و سوء تغذیه بود؛ درگذشت. بسیاری از دوستان و همکاران دورفمن بعد از کودتای 11 سپتامبر 1973 در سانتیاگو شکنجه، زندانی یا اعدام شدند آریل دورفمن نویسنده، نمایشنامهنویس و روزنامهنگار شیلیایی نیز تجربیات وحشتناکی از دوران بعد از کودتای پینوشه دارد. او که از مشاوران (مشاور فرهنگی) سالوادور آلنده بود و بلافاصله بعد از کودتا محکوم به مرگ شد و میتوان گفت بخت با او یار بوده که توانسته از قلعوقمعهای عوامل ژنرال پینوشه جان به در برد و به خارج از شیلی فرار کند. بسیاری از دوستان و همکاران او بعد از کودتای 11 سپتامبر 1973 در سانتیاگو شکنجه، زندانی یا اعدام شدند. نمایشنامهها، داستانها و مقالههای ژورنالیستی این نویسنده مدام خطر و وحشت بازگشت دیکتاتورها را گوشزد میکند. خوزه دونسو، پابلو نرودا و خود آلنده نیز تجربیات سنگینی از دوران پینوشه داشتهاند. به عقیده آریل دورفمن دلیل احساس خطر دیکتاتورها از جانب ادبیات این است که ادبیات به شکلهایی عجیب و غریب عمل میکند که همیشه عاری از خشونت باشد. این همان علتی است که موجب میشود ادبیات خطرناک شود. شما میتوانید نویسنده را زندانی کنید یا او را تبعید کنید ولی واژهها همیشه جاری هستند. درست مثل باران که به زمین میریزد. چه کسی میتواند جلوی باران را بگیرد؟ (مصاحبه علیرضا امامی با دورفمن منتشر شده در مهرنامه) او همچنین درباره این پرسش مهم که بعد از پایان دوران سیاه دیکتاتوری آیا باز هم نیاز است که نویسنده از سیاهی آن دوران بنویسند؛ میگوید: ما نیاز داریم که گذشته را دفن کنیم. اما ما برای اینکه این کار را خوب انجام بدهیم باید مطمئن شویم با آن مسألهی دردناک کنار آمدهایم یا خودمان را همیشه برای یک خاکسپاری بیپایان آماده کنیم. (مصاحبه علیرضا امامی با دورفمن منتشر شده در مهرنامه) دهم تیرماه امسال نیز «اِل پائیس» خبری منتشر کرد مبنی بر اینکه براساس شواهد بهدست آمده از اسناد دولتی، رژیم ژنرال فرانسیسکو فرانکو (۱۹۷۵-۱۹۳۹) سالها مانع از انتشار آثار نویسندگان اسپانیاییزبانی چون کارلوس فوئنتس و خولیو کورتاسار در اسپانیا شده است. به عنوان مثال برخی از رمانهای نویسنده پرآوازه مکزیکی کارلوس فوئنتس (۲۰۱۲-۱۹۲۸) و نویسنده آرژانتینی خولیو کورتاسار (۱۹۸۴-۱۹۱۴) در زمان حکومت ژنرال فرانکو بهطور کامل ممنوع شدهاند. براساس گزارش «اِل پائیس»، در این اسناد یکی از آثار فوئنتس بهعنوان اثری «الحادی» شناخته شده که در آن «اشارههای سیاسیِ برخلاف نظام» وجود دارد. اخراج نویسندگان اروپای شرقی به اروپای غربی هرتا مولر رومانیایی، چسلاو میلوش لهستانی، اسماعیل کاداره آلبانیایی، کنستانتین گامساخوردیای گرجستانی، پیتر استرازی مجار، دانیلو کیش صرب و میلان کوندرا و بهومیل هرابال اهل چک نیز جمعی دیگر از نویسندگان مشهور و بعضا نوبل گرفته هستند که مدتها زیر سایه نظامهای توتالیتر زندگی کرده و داستان و رمان خلق کردهاند. از میان این نویسندگان میلوش سال ١٩٥١ وطن خود را ترک کرد و به اروپا رفت و نهایتا نیز در دهه ١٩٦٠ از امریکا سردرآورد. اسماعیل کاداره که نوشتن را از دهه ١٩٥٠ آغاز کرد و با وجود فضای سرکوبگر دیکتاتوری «انور خوجه» چند دهه به نوشتن در کشور خود ادامه داد نیز در سال ١٩٩٠ به فرانسه رفت و در این کشور پناهنده سیاسی شد.
همچنین میلان کوندرا بعد از نوشتن کتابهای «شوخی» و «زندگی جای دیگریست» که روایتهایی از زندگی، جامعه و تاریخ کشورش در دوره حاکمیت کمونیسم را به تصویر میکشید از سوی مقامات دولتی وقت در دهه 1940 و 1950 منتقد رژیم شناخته و برای تبعید به فرانسه فرستاده شد. چاپ آثار بهومیل هرابال (بزرگترین نویسنده تاریخ ادبیات چک) هم همزمان با دوره به اصطلاح نرمالسازی و وقوع «بهار پراگ ١٩٦٨» به مشکل برخورد و کارهای او در این دوره توقیف شدند؛ اما هرابال نهایتا سال ١٩٧٥ تصمیم گرفت برای دریافت اجازه مجدد کتابهایش مصاحبهای را در حمایت از رژیم کشورش انجام دهد. ایوان کلیما (نویسنده اهل چک) دربارهی روزهای سیاهی که در سایهی حکومت دیکتاتورها بر کشور حاکم بود و وضعیت نویسندگی در آن دوران در پاسخ به این سوال که وقتی که میدانستید کتابهاتان امکان انتشار نخواهد یافت چهطور باز هم مینوشتید، گفته است: همیشه برای من خود نوشتن مهم بوده. خیلی مهمتر از انتشار آن. در هر صورت ما مجلهی معروف به سامیزدات را از اوایل دههی هفتاد سازماندهی کردیم. کمی بعد هم موفق شدیم دستنوشتههامان را به خارج از کشور قاچاق کنیم که در یک مؤسسهی انتشاراتی چکی در کانادا و انگلیس و آلمان غربی منتشر میشدند. به این ترتیب صدها عنوان کتاب ممنوعه منتشر شد که به صورت قاچاق به چکسلواکی برگردانده میشدند. ما یک جورایی فکر میکردیم (مثل دوران جنگ) که رژیم احمق و سرکوبگر نمیتواند برای همیشه پایدار بماند. تنها مشکلی که ما داشتیم این بود که جنگ یک جنگ سرد بود و رژیم بیشتر میتوانست به حیاتش ادامه بدهد. دیکتاتورهای آسیا و ایران چه برخوردی با نویسندگان داشتهاند؟ گونک جی-یونگ نویسنده کرهای که دوران دیکتاتوری «پارک چانگ هی» را در کشورش تجربه کرده نیز در مصاحبهای درباره آن روزها و تاثیرش بر ادبیات و نویسندگان کره گفته است: همه چیز به خشونت خلاصه میشد. خشونت از نوع فیزیکی و روانی و حتی در خلاقیت جریان داشت. وقتی کره به دموکراسی رسید خلاقیت و آزادی باعث نوشتن من شد. قبل از آن نوشتههای من همه علیه حکومت و تلاش برای آزادی زنان بود. ادبیات مدرن کره در یک عصر مستعمراتی رشد کرد و همیشه یکی از مشخصههای اصلی این ادبیات اعتراضی بودن آن است که بسیاری از نویسندگان این سبک از ادبیات هنوز هم فعال هستند. با وجود این 80درصد نویسندگان کنونی کره درباره مسایل شخصی خود مینویسند و دیکتاتورها همیشه این رمانها را دوست دارند. البته حنیف به نامهایی چون بوریس پاسترناک در شوروی. جی ام کوئتسی در افریقای جنوبی، وله شوئینکا در نیجریه، ایزابل آلنده در شیلی، بختیار علی در عراق، برتولت برشت در آلمان و..... نیز اشاره و تاکید میکند که در این میان میتوان به محدودیتهای کمرنگتر برای نویسندگانی چون جان اشتاین بک و جک لندن در ایلات متحده امریکا نیز توجه کرد. نخستین رمان ایرانی یعنی «سیاحتنامه ابراهیم بیک» که رمانی رئالیستی است نیز بنا به شرایط سیاسی بسته جامعه ایران دو سال پیش از انقلاب مشروطه، خارج از مرزهای ایران و بدون نام نوشته و به صورت قاچاق به کشور وارد شد. اگر پیروزی دوران مشروطه برای مدت کوتاهی سایه خودکامهگی را از سر ادبیات، نویسندگان و شاعران ایرانی کم کرد ولی با وقوع استبداد صغیر و نهایتا ورود به عصر رضاخانی و پهلوی مجدد شاهد بگیر و ببندهای ادبی در کشور بودیم. حنیف نیز درباره بگیر و ببندهای داستان و رمان در ایران میگوید: در تاریخ کشور خودمان ایران نیز پیوند محکمی میان مبارزه سیاسی و اثر ادبی بوده است. چنانچه بسیاری از بزرگان ادبیات داستانی ایران، در آغاز راه خود، دچار محدودیتها و فشارهای زیادی شدهاند، برخی حتی رنج زندان و تبعید با اخراج از دانشگاه را تحمل کردهاند. بزرگ علوی، محمود اعتمادزاده، فریدون تنکابنی، محمود دولتآبادی، احمد محمود، غلامحسین ساعدی، علیاشرف درویشیان، قاسمعلی فراست و بسیاری دیگر از داستان نویسان ایرانی، نمونههایی از نویسندگان ایرانی هستند که در خلال دوره پهلوی به خاطر فعالیتهای سیاسی یا آثارشان با مشکلاتی روبرو شدند. وی تاکید میکند: در دوره قاجاریه نیز اینگونه بود، به عبارتی در دوره گذار از دنیای افسانه به رمان آثاری خلق شد که بعضی از نویسندگان آن آثار داستانی را به زحمت انداخت. از این منظر، ستارگان فریبخورده فتحعلی آخوندزاده، «سیاحتنامه ابراهیمبیک»، نوشته حاجزینالعابدین مراغهای، «مسالکالمحسنین» نوشته عبدالرحیم طالبوف و خوابنامه اعتمادالسلطنه نخستین آثار شناخته شدهای هستند که در قالبی میان داستان امروزی و حکایات و افسانههای دیروزی به مسائل سیاسی پرداختهاند. به گفته این نویسنده؛ آنگونه که یحیی آرینپور در صفحه 356 جلد اول کتاب از صبا تا نیما مینویسد، ابتدا نام مولف بر روی جلد کتاب سیاحتنامه ابراهیم بیگ درج نمیشود و تا دوازده سال بعد از انتشار این کتاب، نام نویسنده آن معلوم نبود. در این مدت کسانی به کنایه و اشاره خلق این داستان را به خود نسبت میدهند و چند نفر از آنها به دستور میرزا علی اصغر خان اتابک به اتهام تالیف کتاب دستگیر و تعقیب میشوند. و بعد از انقلاب مشروطه است که در مقدمه جلد سوم این کتاب نام حاجی زینالعابدین مراغهای درج میشود. حنیف همچنین درباره یکی دیگر از نویسندگان سیاسی دوره قاجاریه به نام محمدحسن خان صنیعالدوله ملقب به اعتمادالسلطنه بیان میکند: وی که از رجال درباری دوره ناصری محسوب میشود، در سال 1259 ه ق / 1222 ه ش در مراغه متولد شد و در سال 1313 ه ق / 1275 ه ش درگذشت. از این شخصیت مترقی، کتابهای زیادی بهجا مانده است که از آن جمله است: رساله خوابنامه یا خواب خلسه که بعد از 1310 هجری قمری نوشته شد، ولی نویسنده از ترس عواقبش آن را منتشر نکرده است. نسخه خطی این اثر پس از مرگ اعتمادالسلطنه به کتابخانه آستان قدس رضوی تقدیم شده و در سالهای بعد در مشهد انتشار یافت. دوستی نویسندگان و دیکتاتورها در این میان البته بودند نویسندگانی هم که در زمانهای مختلف با دیکتاتورها و تمامیتخواههای تاریخی همراه شده و با آنها احساس نزدیکی و دوستی کنند. شاید یکی از جنجالیترین روابط اینچنینی را بتوان رابطه نزدیک و دوستانه گابریل گارسیا مارکز نویسنده نامدار کلمبیایی و فیدل کاسترو دانست. پیوند میان کاسترو و مارکز به قدری محکم بود که او مقدمهای سراسر ستایش و مدح برای زندگینامه خودنوشت کاسترو (۱۹۹۸) نوشت و حتی انتقادهای تند نویسندگان مطرح دیگری مثل ماریو بارگاس یوسا (نویسنده پرویی و دوست سابقش)، اکتاویو پاز (شاعر و متفکر مکزیکی) و سوزان سانتاگ نیز نتوانست خللی در این ارتباط به وجود بیاورد. با تمام این تفاسیر با وجود اینکه جرج اورول میگوید علوم فیزیک، موسیقی، نقاشی و معماری، شاید، اما ادبیات به یقین با نابودی آزادی اندیشه، به هلاکت میرسد. ادبیاتی که نویسندگان مذکور در شرایط خفقان دوران دیکتاتوری خلق کردهاند، هراس و وحشتی را منعکس میکنند که زمان تماشای مستقیم یک اتفاق هولناک از یک قدمی حادث میشود و قطعا چنین نوشتهها و داستانهایی در یک محیط آرام اسکاندیناویایی نمیتواند به کاغذ منعکس شود.
۱۳۹۵/۰۵/۱۹ ۰۸:۰۶:۰۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایلنا]
[مشاهده در: www.ilna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 108]
صفحات پیشنهادی
نقش روح را بیشتر دوست داشتم/ پسرانی بهدنبال همسران پولدار!
محمد نادری در گفتگو با مهر نقش روح را بیشتر دوست داشتم پسرانی بهدنبال همسران پولدار شناسهٔ خبر 3723422 - دوشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۱ ۱۷ هنر > رادیو و تلویزیون jwplayer display inline-block; بازیگر مجموعه دورهمی با اشاره به نقش خود در این مجموعه بیان کرد که نقش جانیارمهران غفوریان: کدام مرد راضی میشود همسرش با مانتوی باز در جمع باشد/من حجاب را دوست دارم
مهران غفوریان کدام مرد راضی میشود همسرش با مانتوی باز در جمع باشد من حجاب را دوست دارم من اگر شخصاً فضای مجازی را قبول داشتم اینستاگرام و تلگرام شخصی میداشتم اما عکاس در ثبت عکس میتوانست دقت بیشتری کند تا عکس مناسبی ثبت کند اما متأسفانه به جای اینکه محرم ما باشند و عکس منانزدیک ترین و دوست داشتنی ترین فرد زندگی تان همسرتان است!
امروز می خواهیم به شما پیشنهاد کنیم بخشایش و تغافل را تمرین کنید و پیشنهاد بعدی مان این است که این کار را از نزدیک ترین و دوست داشتنی ترین فرد زندگی تان آغاز کنید از همسرتان چرا نمی توانید همسرتان را ببخشید تصور کنید یک بار سنگین زباله یا کیسه ای سیب زمینی گندیده را مدام بااز شایعه تا واقعیت جدایی ترانه علیدوستی از همسرش/شوخی کاربران با مانکن لباس های المپیک
از شایعه تا واقعیت جدایی ترانه علیدوستی از همسرش شوخی کاربران با مانکن لباس های المپیک اگر امروز موفق به مرور خبرهای گروه فضای مجازی نشدهاید ما پربازدیدترین اخبار امروز را برای شما در قالب یک خبر جمع آوری کردهایم تا به راحتی به جالبترین آنها دسترسی داشته باشید آفتابنیوزجدي شدن طلاق ترانه علیدوستی از همسرش/عكس
جدي شدن طلاق ترانه علیدوستی از همسرش عكس روز نو زمزمههایی مبنی بر جدایی ترانه علیدوستی و همسرش شنیده می شود که تا این لحظه هیچ خبر موثق و قطعی درباره آن به گوش نرسیده است یکی از بازیگران خبرساز در سال جاری احتمالا ترانه علیدوستی است بعد از حرف های فمینتیستی این بازیگر شایعه ججدایی ترانه علیدوستی از همسرش؛ شایعه یا واقعیت؟!
چند هفته ای در سفر بودم و به تازگی متوجه شدم در غیابم متن بالابلندی در رابطه با زندگی خصوصی من در رسانه ها منتشر شده است جدایی ترانه علیدوستیزمزمه هایی مبنی بر جدایی ترانه علیدوستی و همسرش در گوشه و کنار شنیده می شود که تا این لحظه هیچ خبر موثق و قطعی درباره آن شنیده نشده بعیدادعای تازه مردی که از6سال پیش به اتهام قتل همسرش زندانی است:اخیرا متوجه شده ام همسرم را دوستم کشته
جامعه > حوادث - ایران نوشت مرد جوان که از 6 سال قبل به اتهام قتل همسرش زندانی است و یکبار نیز از سوی دادگاه محکوم به قصاص شده پس از نقض حکم اعدامش در دیوانعالی کشوربا انتقال به دادسرای جنایی تهران ادعای جدیدی مطرح کرد در این جنایت که 15 آبان سال 89 دریکی ازمحله&zwآیا جدایی ترانه علیدوستی و همسرش علی منصور واقعیت دارد؟!+تصاویر
مدتی است که شایعاتی مبنی بر جدایی و طلاق ترانه علیدوستی و همسرش منتشر شده است که هنوز ترانه علیدوستی نسبت به این خبر واکنشی نشان نداده است ترانه علیدوستی و همسرشزمزمههایی مبنی بر جدایی ترانه علیدوستی و همسرش شنیده می شود که تا این لحظه هیچ خبر موثق و قطعی درباره آن به گوش نرسیدطلاق ترانه علیدوستی و همسرش صحت دارد؟/عكس
طلاق ترانه علیدوستی و همسرش صحت دارد عكس روز نو زمزمههایی مبنی بر جدایی ترانه علیدوستی و همسرش شنیده می شود که تا این لحظه هیچ خبر موثق و قطعی درباره آن به گوش نرسیده است یکی از بازیگران خبرساز در سال جاری احتمالا ترانه علیدوستی است بعد از حرف های فمینتیستی این بازیگر شایعه«چهل چراغ»جشنواره نشان دادن زیباییهای دین است
چهل چراغ جشنواره نشان دادن زیباییهای دین است رضا شفیعی جم گفت برگزاری نخستین جشنواره مردمی فیلم و عکس چهل چراغ با موضوع امام حسین ع توجه دادن عامه مردم به زیباییهای دین است رضا شفیعی جم گفت برگزاری نخستین جشنواره مردمی فیلم و عکس چهل چراغ با موضوع امام حسین ع تو-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها