واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: قهرمان منفعل- قهرمان پرخاشگر دوگانه شوم سينماي ايران
اظهارنظرهاي رضا ميركريمي، كارگردان فيلم در حال اكران دختر درباره قهرماني كه در شك به سر ميبرد، قابل تأمل است.
نویسنده : جواد محرمي
اظهارنظرهاي رضا ميركريمي، كارگردان فيلم در حال اكران دختر درباره قهرماني كه در شك به سر ميبرد، قابل تأمل است. سينماي ايران به دليل غلبه بيش از حد مينيماليسم ناشي از دلدادگي مديران وقت سينمايي به مؤلفههاي سينماي اروپا اصولاً قهرمان را عنصري فرعي و به اصطلاح چيپ ميداند؛ واقعيت تلخي كه تبعات آن براي سينماي ايران زياد خوشايند نبوده است.
از فيلمسازاني كه اخيراً در اين باره سخن گفته، رضا ميركريمي است. او در گفتوگويي كه به بهانه فيلم دختر با خبرگزاري مهر انجام داده ميگويد: «آن جنس سينماي معترض اجتماعي كه ريشههاي تفكر چپ انقلابي دارد، مال من نيست. اين مدل از پرخاشگري به ظاهر انقلابي را كم فايده و سطحي ميدانم. معتقدم ايمان و اخلاق از امور تدريجي هستند نه انقلابي! در هر برههاي دنبال انسان با مختصات خودش ميگردم و اينكه بگويم چطور ميشود، اسير شرايط حاكم اطراف خودمان نباشيم، چطور ميشود قهرمان امروزيمان را پيدا كنيم؛ قهرماني كه در مختصات زماني و مكاني خودش به هر ميزاني كه ميتواند انسان باشد ولو اينكه عمل قهرمانانه او خلاصه شود در يك «شك» ساده و معمولي.» ميركريمي شبه قهرمان آشفته و رواني كه بدون تعقل به سيم آخرزده را دوست ندارد. ميشود به او حق داد، چرا كه چنين كاراكترهايي كه به وفور در سينماي دو دهه اخير ايران ديده ميشود، اساساً قهرمان نيستند، بلكه آدمهايي مستأصل و منفعل هستند كه اغلب، رفتار آنها در حد كنش كاراكتر فيلمي چون «راننده تاكسي» اسكورسيزي هم نيست. آنها عصيان ميكنند، اما نه با انديشه و عمل بلكه با پرخاشگري بيهدف، يا به اعتياد روي آوردهاند و در حال نابود كردن خود هستند يا در شمايل و قالبي تهي از عقلانيت فرو رفتهاند.
پاسخ ميركريمي به اين سؤال كه چطور ميشود قهرمان امروزيمان را پيدا كنيم، اين است: «ميتواند عمل قهرمانانه خلاصه شود در يك شك»؛ اين نشان ميدهد كه قهرمان در منظومه فكري ميركريمي در اصل، قهرمان منفعل است. كارگردان فيلم دختر برخلاف شبه قهرمان پرخاشگر مانند كاراكترهاي برخي آثار مرحوم رسول ملاقليپور و رخشان بني اعتماد كه دچار پوچي و بي هدفي هستند، قهرماني را ميپسندد كه در شك و ترديد و دودلي به سر ببرد، ولي آيا اصلاً آدمي كه در شك به سر ميبرد ميتواند قهرمان باشد؟ كاراكترهاي پريشان و سردرگم فيلمهاي امروز و دختر كه كاملاً منگ و بي هدف و مغشوش به سر ميبرند، نشان ميدهند كه پاسخ به اين سؤال منفي است؛ چراكه اصولاً نيرو و محرك كنشگري فعالانه قهرمان ايمان و اعتقاد به كاري است كه انجام ميدهد. شك و دودلي كاراكترهاي منفعل آثار ميركريمي ناشي از نبود ايمان است. در واقع شبه قهرمان عصيانگر سينماي به اصطلاح اجتماعي ايران تفاوت زيادي با قهرمان منفعل آثار مير كريمي ندارد. از آنجا كه هر دوي اينها از ايمان تهي هستند، اساساً هيچ كدام قهرمان نيستند. يكي گرفتار در پوچي و سردرگمي دنيا فقط داد ميزند و عربده ميكشد و ديگري در انفعال ناشي از فقر ايمان روزه سكوت گرفته است. ميركريمي ظاهراً بيرون از اين دو ديدگاه درباره قهرمان كه به آن اشاره كرده قهرمان ديگري نميشناسد. او ميگويد: «آن جنس سينماي معترض اجتماعي كه ريشههاي تفكر چپ انقلابي دارد، مال من نيست.» معلوم است كه او قهرمان فعال و مثبت را يا اصلاً نميشناسد يا از اساس قصد انكار آن را دارد و باز هم معلوم است كه او مانند اغلب سينماگران شبه روشنفكر ايران اساساً علاقه و اعتقادي به سينماي امريكا ندارد.
چندي پيش اصغر فرهادي در جملهاي كنايهوار گفته بود: «اگر سينماي امريكا خوب است پس چرا انقلاب كرديد.» بعيد است كه فرهادي ارتباط ميان سينماي امريكا كه مبتني بر عنصر قهرمان و انسان كامل است و عمده پردههاي نقرهاي جهان را تسخير كرده با انقلاب نداند. او هوشمندانه خود را به تغافل ميزند، ولي سادهلوحانه است كه فكر كنيم فيلمساز به اصطلاح خودي سينماي ايران كه از بودجه نهادهاي انقلابي و نه پادشاهي قطر براي ساخت آثار خود استفاده ميكند و اخيراً هم اشتياق به توليد فيلمي دفاع مقدسي را ابراز كرده است، تفاوت فاحشي با اصغر فرهادي دارد. از عملكرد فيلمسازي ميركريمي و البته مصاحبههاي هوشمندانه او ميتوان چنين برداشت كرد كه ميركريمي همه را سر كار گذاشته است. او ترجيح ميدهد برخلاف فرهادي فعلاً يكي به ميخ بزند و يكي به نعل. او ميداند مديران نهادهاي انقلابي چون حوزه هنري هم ترجيح ميدهند بودجه خود را همچنان به آثار به ظاهر خنثاي او اختصاص دهند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۶ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۰:۲۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]