واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: حالا هواي بهشت را نفس بكش
ظهر پنجشنبه حاج رجب محمدزاده، جانباز هشت سال دفاع مقدس بهرغم تلاش پزشكان در بيمارستان رضوي مشهد به علت ايست قلبي و تنفسي به جمع ياران شهيدش پيوست.
حاج رجب محمدزاده جانباز 70 درصد مشهدي، نانواي بسيجي بود كه در دوران دفاع مقدس و در سال 1366 در منطقه هور عراق، بر اثر اصابت خمپاره از ناحيه سر و صورت به درجه جانبازي نائل شد. در حالي كه قرار بود پيكر شهيد رجب محمدزاده در گلزار شهداي بهشت رضا به خاك سپرده شود با موافقت توليت آستان قدس رضوي پيكر اين شهيد بزرگوار در حرم مطهر رضوي به خاك سپرده شد. حجتالاسلام والمسلمين سيد ابراهيم رئيسي، توليت آستان قدس رضوي در ديدار با خانواده جانباز شهيد رجب محمدزاده، شهادت اين جانباز را به خانواده اين شهيد تبريك و تسليت گفت و با بيان اينكه صبر زينبوار همسران جانبازان در پرستاري از آنان، اجري عظيم دارد، اظهار داشت: ايثارگران و جانبازان، افتخار و سند جاودانه ايستادگي و مقاومت يك ملت هستند؛ ملتي كه در برابر همه دشمنان ايستاد و پيروز شد. وي با بيان اينكه شهيد «بابارجب»، سند صدق و صفاي خود را هميشه بر چهره نوراني خود همراه داشت، گفت: اگر رنج جانبازان، جانفشاني شهدا و ايثار خانوادههاي آنان نبود، امروز قطعا ايران اسلامي در امنيت، صلابت، اقتدار و عزت نبود.
محسن رضايي نيز در پست خود نوشت: «بابارجب هشت سال جنگ و 28 سال آثار جنگ را مردانه تحمل كرد. دهها جاى تنش زخم و درد داشت؛ اما جانش زلال و آزاد بود. گازهاى شيميايي راه نفسش را بسته بود؛ اما او، همنفسِ فرشتگان بود. در دنيا كدام قهرمان را ميشناسيد كه مانند بابا رجب اينهمه سختى و درد را تحمل كرده باشد؛ اما نه لب به شكوه گشوده باشد و نه از فرد يا نهادى گله كرده و نه بر كسى منتي گذاشته باشد؟ آري بابارجب، برادر رزمنده من، سربلند و آزاده رفت؛ ولي واي به حال كساني كه او را ديدهاند، اما كاري براي خدا و مردم نكردهاند و در حالى روز قيامت با او روبهرو ميشوند، كه راه جبرانى برايشان باقي نمانده باشد.»
عزتالله ضرغامي، رئيس اسبق رسانه ملي هم در پي شهادت شهيد رجب محمدزاده در يادداشتي نوشت: شهيد رجب محمدزاده، نانواي بسيجي در سال 66، لياقت اصابت تركش خمپاره به صورتش را پيدا كرد! او تا آخر عمر قدر اين مدال قهرماني را دانست و هرگز تن به جراحي پلاستيك و ترميم چهره خود نداد! امثال بابارجب، ذخيرههاي الهي، امانتداران امين و ستارگان درخشاني هستند كه در ظلمات و هياهوي مدعيان دروغين، راه را به جويندگان صادق آن نشان ميدهند. به آنان توسل كنيم، هواي ما را دارند!
گفتني است تمام آرزوي بابارجب در دنيا ديدار با رهبر انقلاب بود كه سال گذشته به آرزويش رسيد اما دغدغه سرپناهي كه براي خانوادهاش داشت، هيچگاه محقق نشد.
ديدار با مقام معظم رهبري مرهمي بر زخمهاي پدر بود
به دليل شرايط خاص جانبازي پدر و نگاههاي كنجكاو ديگران، حسرت يك سفر دستهجمعي همراه فرزندان و خانواده به دل پدرم ماند. اما ديدار سال گذشته او با رهبر انقلاب، تحقق آرزويي بود كه حاجي آن را بهترين روز زندگياش توصيف ميكرد و مرهمي بر دردهايش بود.
دختر شهيد محمدزاده، اين رزمنده تيپ ويژه شهدا و تيپ ۲۱ امام رضا(ع) در گفتوگو با «جوان» از واپسين روزهاي زندگي پدرش ميگويد: پدرم تيرماه گذشته با بستري شدن در بيمارستان امام حسين(ع) مشهد مقدس تحت نظر پزشك متخصص ريه قرار گرفت و چندي بعد مرخص شد اما تنها يك روز بعد دوباره به بيمارستان رضوي اين شهر انتقال يافت و تحت نظر پزشكان قرار گرفت كه معالجات ميسر واقع نشد و حاج رجب محمدزاده ظهر پنجشنبه 14 مردادماه آسماني شد.
الهه محمدزاده اوضاع جسمي پدر در روزهاي آخر حياتش را وخيم توصيف كرده و ميگويد: پدرم در اين اواخر حال و روز خوبي نداشت و حتي توان انجام كارهاي شخصي خودش را نداشت. وضعيت جسماني حاج رجب در يك ماه اخير به شكلي بود كه نميتوانست لب به غذا بزند. يك ماه بستري بود تا اينكه شهادتنامهاش امضا شد.
دختر شهيد در ادامه بيان ميدارد: جا دارد اينجا از رسانهها تشكر كنم. دو سال اخير تلاش رسانهها در معرفي پدر، ايشان را از گمنامي خارج كرد. رسانهها باعث شدند مسئولان متوجه پدرم بشوند و به او سركشي كنند. در اين ايام كه حاجي تازه شهيد شده، مردم و مسئولان در مراسم او سنگ تمام گذاشتند. الهه محمدزاده تصريح ميكند: اما همراهي اصلي طي اين سالها از آن مادرم بود. مادرم سالهاي زيادي پدر را همراهي و به حق بايد گفت كه جهاد كرد. پدر هر روز جلوي چشمان ما شهيد ميشد. مادرم جوان بود و در شرايط سخت و روزهاي دشوار در كنار پدر ماند و زينبوار در كنار ايشان ايستاد. پدرم 30سال به سختي نفس كشيد، 30سال به سختي غذا خورد و در تمام اين مدت مادرم در كنارشان بود.
وي با اشاره به ديدار سال گذشته حاج رجب با مقام معظم رهبري ميگويد: ديدار با رهبري بهترين روز براي پدر بود. روزي كه در تاريخ خانواده ما به نيكي ثبت شد و خرسنديم كه پدر به آرزويش رسيد. اگرچه آرزوي بيرون رفتن با بچهها و مسافرت رفتن با فرزندانش به دل پدر ماند، اما ديدار با رهبري خوشحالي وصف ناشدني در پدر ايجاد كرد كه گويي تمام دنيا را براي خود گرفته بود.
رجب محمدزاده يك نانواي بسيجي بود كه «تكليف» او را به خط مقدم جبهه كشاند. سال ۱۳۶۳ كه به جبهه رفت ۴۶سال داشت با چهار بچه قدو نيم قد. چند بار به جبهه اعزام شد تا اينكه ۲۴مهرماه ۱۳۶۶ در منطقه ماووت عراق صورتش متلاشي شد.
واكنش هنرمندان به شهادت بابارجب را در صفحه16 بخوانيد.
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۰:۵۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 143]