تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 1 مرداد 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مهدى امت من كسى است كه هنگام پر شدن زمين از بيداد و ظلم، آن را پر از قسط و عدل ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1807497605




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مدال شجاعت بر سينه آتش‌ نشان فداكار


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: روزنامه اعتماد: صداي قرآن از ايستگاه ٢٧ آتش‌نشاني تهران بلند است و پارچه‌هاي مشكي آويزان بر سر در آن، در باد بي‌جان تابستان تكان مي‌خورد.

 چشمان بي‌رمق نگهبان ايستگاه به تلويزيون خيره مانده و در عزا فرو رفته. يكي از آتش‌نشانان همكار او، بامداد ديروز (جمعه) هنگام نجات اهالي ساختماني مسكوني از آتش و دود گسترده، جان خود را از دست داده و اكنون تنها، قاب عكس اوست كه روي ميزي روبه‌روي ايستگاه باقي مانده. جوان بود؛ ٣٦ سال و پدر دو پسر خردسال سه و هفت ساله. همكارانش محوطه ايستگاه را با پارچه‌هاي سياه پوشانده و پوستر او را بر ديوارها چسبانده‌اند.

رويش نوشته شده:«آتش‌نشان شهيد، علي قانع». چند خيابان آن‌سوتر، يكي از اهالي ساختماني كه شهيد قانع و همكارانش او را از خطر مرگ نجات داده‌اند، هنوز از «شجاعت» آتش‌نشان مي‌گويد: «شجاع بود، خيلي زياد. مدام در دود غليظ و گرماي شديد، از راه‌پله‌ها بالا و پايين مي‌رفت تا اينكه يكهو داد و فرياد آتش‌نشانان از زير زمين ساختمان آمد؛ جانش را به خاطر ما داد.»

ساعت ١:٢٥ بامداد ديروز وقوع يك فقره آتش‌سوزي گسترده در ساختمان ٤ طبقه مسكوني در غرب تهران به آتش‌نشاني اطلاع داده شد. كانون حريق، زير‌زمين خانه بود و دود و گرماي شديد ناشي از آن، راه خروج را بر پيرزني ٨٩ ساله بسته بود. نفس ١٥ نفر از اهالي ساختمان از جمله چند كودك نيز در سينه محبوس شده بود. تعدادي از آنها خود را به پشت بام خانه رسانده بودند اما بيشترشان در خانه مانده و انتظار ورود آتش‌نشانان را مي‌كشيدند.

سخنگوي سازمان آتش‌نشاني تهران با اشاره به اعزام آتش‌نشانان چهار ايستگاه به محل حادثه به مرگ پيرزن ٨٩ ساله و نجات ١٥ نفر از ميانه دود و آتش اشاره كرد و گفت: «زني ٨٩ ساله در كانون حريق (زير زمين) گرفتار شده بود كه آتش‌نشانان براي نجات او اقدام كردند اما اين زن به دليل معلوليت و صدمات وارده جان خود را از دست داد. ١٥ نفر از اهالي نيز كه در آتش گرفتار شده بودند، از سوي آتش‌نشانان نجات يافتند. » جلال ملكي به شهادت علي قانع، آتش‌نشان اعزامي اشاره كرد و افزود: «هنگام عمليات، آقاي علي قانع روي زمين افتاد. آتش‌نشانان سريع او را تحويل اورژانس دادند اما او پس از انتقال به بيمارستان به شهادت رسيد.»

اكنون، ساعت‌ها پس از خاموش شدن حريق، هنوز بوي دود ساختمان را رها نكرده و زير‌زمين از دوده و سياهي خالي نشده. آب روي زمين با خاكستر قاطي شده و ويلچر پيرزن، سوخته؛ جز آهن‌پاره‌اي از آن باقي نمانده. دو آتش‌نشان، با دوربين مشغول فيلمبرداري از سوختگي‌هاي بر جاي مانده و وسايل نابود‌شده هستند. آتش به حدي گسترده بود كه يخچال خانه را ذوب كرده. هنگام آتش‌سوزي، هشت خانواده در ساختمان بودند كه يكي از آنها، عروس و دامادي‌اند كه نخستين روز زندگي مشترك‌شان در اين خانه، با آتش همراه شد: «پريشب عروسي‌مان بود. ديشب آمديم اين خانه، خواب بوديم كه خانمم از بوي دود بيدار شد.

تا پنجره را باز كردم، دود و گرماي بسيار غليظ آمد تو. سريع خودمان را به راه‌پله رسانديم و از ساختمان بيرون زديم. دود از خانه بيرون مي‌آمد. دو متري‌مان را هم نمي‌توانستيم ببينيم.» او به نخستين روز زندگي مشتركش فكر مي‌كند: «زندگي همين است، خداروشكر سالم مانديم اما به هر حال نخستين روز... ». همسايه‌ها نمي‌گذارند پي حرفش را بگيرد: «عيبي ندارد، قديم‌ها مي‌گفتند، اگر اول عروسي با سوختگي باشد، حتما خير است.»

هنوز بوي سوختگي در فضا مي‌پيچد و هر كه پاي در زير زمين مي‌گذارد، بوي دود مي‌گيرد. احمد، دختر شش ساله‌اش را در بغل گرفته، هنوز به ياد لحظه‌اي است كه يكي از آتش‌نشانان، ماسكش را به صورت دختر او زد تا بتواند از دود غليظ راه‌پله عبور كند. احمد حادثه را به چشم ديده: «در زيرزمين، زني مسن (متوفي) همراه پسر و نوه‌اش زندگي مي‌كرد. موقع آتش‌سوزي بيدار بودم. بوي سوختگي را كه فهميدم، از پنجره بيرون را نگاه كردم ديدم پسر پيرزن با شلنگ دارد آتش كوچكي را خاموش مي‌كند. فكر كنم چند تا لاستيك ماشين آتش گرفته بود. كم‌كم آتش‌گر گرفت و ديگر آب شلنگ جواب نداد. داد زدم آقا محسن (پسر پيرزن) چه كار مي‌كني؟ حاج خانم كجاست؟ برو او را از خانه بيرون بياور. خودم و چند نفر ديگر از همسايه‌ها هم رفتيم و مادرش را بيرون كشيديم اما بنده خدا حالش خيلي بد بود.»

پيرزن به بيمارستان نرسيده، به دليل دودگرفتگي جان خود را از دست داد تا حريق، دو كشته بر جاي گذاشته باشد. احمد ادامه مي‌دهد: «دود راه‌پله را پر كرده بود، همينجور مي‌آمد بالا. نمي‌شد نفس كشيد. سه تا پله آمدم ديدم دود است، دوباره برگشتم خانه. با زن و بچه‌ام در خانه بوديم كه دو آتش‌نشان خيلي شجاع، آمدند نجات‌مان دادند. يكي‌شان ماسكش را درآورد داد به دختر شش‌ساله‌ام. من هم حوله خيسي را دور صورتش بستم. بعد كمك‌مان كردند تا بيرون رفتيم.»

دقايقي از نجات اهالي ساختمان نگذشته بود كه ناگهان آتش‌نشان‌ها با فرياد، يكي از همكاران‌شان را از ميانه دود بيرون كشيدند؛ كاملا بيهوش شده بود: «يكهو ديدم چند آتش‌نشان دارند داد مي‌زنند. فهميدم خبري شده. يكي از همكاران‌شان بيهوش شده بود. آوردنش بيرون و بردند بيمارستان. بنده خدا جانش را به خاطر ما از دست داد. خيلي شجاع بود.»

صداي قرآن، لحظه‌اي از ايستگاه آتش‌نشاني ٢٧ آتش‌نشاني تهران قطع نمي‌شود؛ چند آتش‌نشان با لباس مشكي دور هم جمع شده‌اند و از علي قانع مي‌گويند: «١٠ سال سابقه كار داشت، دو پسر خردسال، باوركردني نيست».





۲۶ تير ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۶





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 136]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن