محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845260097
تنها آرزوی یک مادر که دو شهید و پنج جانباز دارد
واضح آرشیو وب فارسی:الف: تنها آرزوی یک مادر که دو شهید و پنج جانباز دارد
تاریخ انتشار : شنبه ۲ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۴۵
مادر شهیدان یکدله پور در مقابل تمام ازخودگذشتیهایش هیچ انتظاری از مسئولین و ارگانها ندارد، تنها آرزو دارد که یک بار با رهبر معظم انقلاب دیدار داشته باشد.به گزارش دفاع پرس، یکی یکی راهی جبههشان کرد. نه یکی، نه دو تا بلکه ۶ تن از فرزندانش را. با افتخار از فرزندان و همسرش سخن میگفت. با اینکه روزهای سختی را گذارنده است ولی همچنان مادر لبخندی بر لب و آرامشی در چهره دارد.دو شهید و چهار جانباز حاصل جهاد این خانواده در دوران دفاع مقدس است. در روزهای پایانی جنگ تحمیلی قاسم آخرین فرزند خانواده نیز قصد اعزام به منطقه داشت اما به علت کم بودن سن او را با قول اینکه سال دیگر اعزامت خواهیم کرد بازگرداندند. اما این یک سال به ۲۵ سال کشیده شد. او امروز پرچم جهاد را بر دست گرفت و برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) راهی سوریه شد. جهاد در این خانواده ادامه دارد. مادر شهید در مقابل تمام ازخودگذشتیهایش هیچ انتظاری از مسئولین و ارگانها ندارد، تنها آرزو دارد که یک بار با رهبر معظم انقلاب دیدار داشته باشد.در ادامه ماحصل گفت و گوی ما با مادر و برادر شهیدان یکدله پور را میخوانید.** پدرم برای ساخت مسجد کارگری کردمادر شهید: همسرم اهل تبریز بود. برای کار به بروجرد آمد و با همسرعمهام همکار شد. این دوستی باعث آشنایی ما شد. بعد از ازدواج راهی تهران شدیم. از سال ۴۷ به منطقه شهرک ولی عصر آمدیم. ۵۰ سال است که ساکن این محل هستیم. حاصل ازدواج ما هفت پسر شد.قاسم برادر شهید: محمدرضا برادر بزرگترم راه جهاد و شهادت را برای دیگر برادران باز کرد. در دوران پیش از انقلاب در مسجد قبا پای سخنرانی آیت الله مطهری و شهید شریعتی مینشست. حضور در این جلسات جرقهای شد تا دیگر برادران نیز با او همراه شوند. با آغاز قیام مردم وارد راهپیماییها، پخش اعلامیه و شعارنویسی بر دیوارها شدند.محمدرضا بعد از انقلاب در درگیریهایی که با منافقین در جنگهای شمال و کردستان صورت میگرفت، حضور داشت.فعالیتهای او به دیگر اعضای خانواده هم سرایت کرد. برادر بزرگترم راه را برای ما هموار کرد.پدرم دست فروش بود به همین جهت اکثر مواقع خانه نبود اما به جرات میتوانم بگویم پدر و مادرم با وجود بیسوادی ما را با اهل بیت (ع) آشنا و ما را برای رفتن به مسجد تشویق کردند.یکی از بزرگان محل برایم تعریف کرد که پدرم برای ساخت مسجد امام هادی(ع) در اینجا بدون هیچ مزدی و تنها برای رضای خدا کارگری میکرد. تا قبل از فوت پدرم ما از این ماجرا بیخبر بودیم. این گونه فعالیتهای او باعث شد ما در مسیر انقلاب و شهادت قرار گیریم.مادر شهید: با روزی حلالی که همسرم به خانه آورد فرزندانم سالم و صالح رشد یافتند. خدا ترس و با ایمان بودنشان را مدیون همسرم هستم.** جهاد پدر در کنار شش فرزندقاسم برادر شهید: برادر بزرگم محمدرضا نخستین فرد از اعضای خانواده بود که راهی جبهه شد. او در عملیات بیت المقدس از ناحیه چشم و گوش مجروح شد اما با وجود جانبازی تا آخرین روزهای جنگ به طور مستمر در عملیاتها حضور داشت. برادر بزرگم حق پدری گردن ما دارد. او خانواده را هدایت میکرد.فرزند دوم خانواده علیرضا از ابتدا جنگ تحمیلی در سال ۶۰ وارد جبهه شد و در گروه جنگهای نامنظم با شهید شاهرخ در نبرد با بعثیهای همدوره بود و تا آخر جنگ چندین بار زخمی شد و به درجه جانبازی نایل گردید.برادر دیگرم عباس دیپلم الکترونیک داشت. میخواست دانشگاه برود که دانشگاهها تعطیل شدند. به زبان آلمانی مسلط بود. ولی شرایط حضور در دانشگاه را پیدا نکرد به همین دلیل عازم جبهه و جذب سپاه پاسداران شد. به خاطر هوشی که داشت خیلی سریع در سپاه پیشرفت کرد. اولین دوره چتربازی که برای سپاه گذاشتند شرکت کرد اما بنی صدر اجازه پرش نداد. مقطعی هم در فرودگاه مهرآباد و جماران محافظ بود. در جبهه هم به خاطر سواد و فعالیتهایش به سمت فرماندهی اطلاعات و عملیات درآمد. زمانی که عباس عازم جبهه میشد چهرهاش نورانی بود. من میگفتم "عباس میرود که شهید شود". در نهایت ۹ فروردین ۶۱ به شهادت رسید.چهارمین برادرم رضا است که قبل از غائله کردستان با برادر بزرگترم راهی میدان نبرد شد. او از نیروهای دکتر چمران بود که در اواخر سال ۶۰ به اسارت درآمد. در آن زمان ۱۴ سال داشت و جزو اولین اسرایی بود که تبادل شد.حسین که سنش از دیگر برادرانم کمتر بود با دست بردن بر شناسنامه سال ۶۱ عازم کردستان شد. ده روز در جبهه بود که مجروح شد زمانی که میخواستند او را با آمبولانس به عقب بیاوردند در کمین قرار گرفتند و مظلومانه به شهادت رسید. او هفت ماه بعد از عباس شهید شد.سال ۶۱ تقریبا سال سرنوشت سازی برای خانواده ما بود زیرا برادر بزرگم جانباز و دو برادرم به فاصله چند ماه شهید شدند. اما این وقایع نه تنها مانع حضور برادرانم در جبهه نشد بلکه شور بیشتری پیدا کردند.حسن هم بعد از شهادت دو برادرم راهی جبهه شد. جزو تخریبچیهای لشکر ده بود. مدت زیادی در جبهه حضور داشت که مورد اصابت ترکش و عارضه شیمیایی قرار گرفت.پدرم در آن زمان ۶۵ سال داشت با وجود اینکه دو فرزندش شهید و چهار تن دیگر جانباز شده بودند، با شور انقلابی که داشت دلش طاقت نیاورد که در خانه بماند. با اصرار فراوان به صورت بسیجی راهی جبهه شد. او در منطقه ایلام غرب چند ماه به فعالیتهای پشتیبانی پرداخت.پدرم تبریزی و مادرم بروجردی است هر دو از دو طایفه با غیرت ایران هستند. خون شیعه در رگهای ما است پس دفاع از کشور و اسلام هم وظیفه ما است. پدر و مادرم ما را با اهل بیت (ع) و برادر بزرگم با جهاد آشنا کرد.با این که در آن زمان سنم کم بود ولی هرگز مخالفتی از طرف پدر و مادرم ندیده و نشنیدم. دو شهید و یک جانباز در یک سال باعث شد پدرم بیمار شود ولی باز هم با روی گشاده برادرانم را بدرقه میکرد.** برادرانم بعد از جانبازی ازدواج کردندقاسم برادر شهید: آن زمان خانوادهها جنگ را قبول کرده و معنویت هم بالا بود. تمام اقوام و همسایهها خانواده ما را به خوبی میشناختند. حتی برخی از آنها دخترشان را برای ازدواج معرفی میکردند. برادرانم بعد از جانبازی ازدواج کردند و با داشتن فرزند تا آخرین روزهای جنگ در منطقه ماندند.اگر حمایت همسرانشان نبود برادرهایم یقیناً با خیال راحت نمیتوانستند، راهی نمیشدند. در خانواده همه بر این یقین بودند که جهاد را باید ادامه دهند. جهاد مقولهای است که کسی نمیتواند از آن چشم پوشی کند. آن قدر اجر دارد که آرزوی همه همین است که جهاد کنند.** اولین نامه با خبر شهادتش همراه شدقاسم برادر شهید: آن زمان وسایل ارتباطی نبود. زمانی که محمدرضا مجروح شد مدتی از او بیخبر بودیم. یکی از آشنایان به طور اتفاقی او را در بیمارستان اصفهان پیدا کرد. برادر دیگرم که به اسارت درآمد هیچ کس از وضعیت او خبری نداشت. از نامه هم خاطره خوشی نداریم زیرا ده روز بعد از رفتن حسین به جبهه، نامهایی از او به دستمان رسید. دو ساعت بعد خبر شهادتش را آوردند. هر بار که برادرانم راهی جبهه میشدند تصور میکردم که ممکن است این آخرین دیدار ما باشد. با تمام خاطرات تلخ و شیرینی که در آن دوران داشتیم، همیشه به داشتن چنین برادرانی افتخار کردم. آنها به خوبی توانستند رنگ و بوی معنویت جهاد را در خانه بیاورند.** برای شهادت فرزندانم گریه نکردممادر شهید: روزی یکی از همسایهها مرا به خانهاش دعوت کرد. چند تن از خانمهای همسایه هم مهمانش بودند. حال پسرانم پرسید و گفت کدام یک از آنها در جبهه است. شب قبل هم خواب عباس را دیدم و برایشان تعریف کرد. ناگهان خانمها گریه کردند. با این که اولین فرزندم بود که شهید شده بود ولی متوجه شدم که میخواستند خبر شهادت عباس را به من بدهند. برای این که در جمع گریه نکنم به سرعت خودم را به خانه رساندم. برای از دست دادن هیچ کدام از فرزندانم گریه نکردم چون نمیخواستم دشمن با دیدن اشکهای من شاد شود. در تنهایی گریه میکنم و زمان دلتنگی از خداوند طلب صبر میکنم. آنها برای رضای خداوند رفتند و اگر زمان به عقب برگردد و برای رضای خداوند و کشور بخواهند بروند نه برای رضای بنده، همه آنها را باز هم راهی میدان نبرد میکنم.قاسم برادر شهید: زمانی که عباس شهید شد همسایهها کوچه را آب و جارو کردند و سرتا سر کوچه گلدان گذاشتند. به دیوارها پرچم سیاه نصب کردند. آن زمان خانهها کوچک بود به همین خاطر همسایهها خانههایشان را خالی کرده و در اختیار ما قرار دادند.** با هر خداحافظی گمان میکردم آخرین دیدار است/ جهاد ادامه داردقاسم برادر شهید: من متولد سال ۵۲ و کوچک ترین عضو خانواده هستم. وقتی برادرمانم به جبهه میرفتند با وجود سن کم مرد خانه میشدم. از همان دوران که برادرانم از حال و هوای جبهه میگفتند عاشق جهاد شدم.در آخرین روزهای جنگ تحمیلی تصمیم گرفتم من هم مثل حسین با دست بردن در شناسنامه راهی جبهه شوم. به برادر پاسداری که مراجعه کردم لپ من را کشید و گفت "بچه هر وقت قدت اندازه ژ ۳ شد میبرمت. برو سال دیگر بیا." مدتی بعد هم جنگ به تمام شد. یک سال به ۲۵ سال طول کشید.پس از اتمام جنگ تحمیلی در حسرت جهاد به سر میبردم. دعا میکردم که راه جهاد باز شود. خداوند توفیق دارد تا بتوانم امروز برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به سوریه بروم.من در همین محل زندگی میکنم و هر روز به مادرم سر میزنم. برای مادرم رفتن من سخت بود. به همین خاطر برای اولین و آخرین بار واقعیت را به او نگفتم. گفتم برای مدتی به ماموریت میروم. در تماسهایم از او میخواستم برایم دعا کند. مادرم که تجربه این گونه رفتارهای فرزندانش را داشت متوجه شد که من به سوریه رفتم.زمانی که به سوریه اعزام شدیم در همان هفته اول عملیاتی شرکت کردیم که ۱۲ تن از بهترین دوستانم از جمله مرتضی کریمی، حسین امیدواری، مهدی حیدری، مجید قربان خانی، مصطفی چگینی، عباسی، مرادی، آبیاری، محمدیان، آژند، آسیمه و اینانلو در خانطومان به شهادت رسیدند. من هم چند روز بعد مجروح شدم که هرگز کمکهای شهید مهدی طهماسبی در دوران مجروحیتم را فراموش نخواهم کرد.جهاد در خانه یکدله پور ادامه خواهد داشت زیرا برادرزادههایم هم میخواهند به سوریه بروند.** آرزویمان دیدار با مقام معظم رهبری استمادر شهید: در دوران دفاع مقدس گروهی را به دیدار امام (ره) میبردند. من آن زمان از گروه جا ماندم و هرگز توفیق نیافتم که امام راحل را از نزدیک ببینم.قاسم برادر شهید: توفیق دیدار با مقام معظم رهبری از آرزوهای خانواده ما است اما دوست دارم مادرم به آرزویش که دیدار با آقا است، برآورده شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]
صفحات پیشنهادی
تنها شهید «عید فطر» قزوین به روایت مادر
تنها شهید عید فطر قزوین به روایت مادر استان قزوین تنها یک شهید دارد که همزمان با عید فطر بر اثر استنشاق گاز شیمیایی در خاک عراق به شهادت رسیده است به گزارش فرهنگ نیوز از میان ۳۰۰۰ شهید استان قزوین تنها یک شهید همزمان با روز عید سعید فطر در «دوجیله» عراق بر اثاعتیاد، سرحلقه و مادر پنج آسیب مهم و اصلی کشور است
اعتیاد سرحلقه و مادر پنج آسیب مهم و اصلی کشور است اراک - ایرنا - دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان مرکزی گفت اعتیاد سرحلقه و مادر پنج آسیب اجتماعی مهم و اصلی کشور است که مهار آن با مشارکت هدفمند همه بخش ها امکان پذیر است نبی الله شاه محمدی حیدری روز سه شنبه در جمع خآئین تشییع پیکر جانباز شهید عباسعلی فیض در سرخه برگزار شد
با حضور مردم آئین تشییع پیکر جانباز شهید عباسعلی فیض در سرخه برگزار شد شناسهٔ خبر 3715253 - شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵ - ۲۱ ۲۴ استانها > سمنان jwplayer display inline-block; سرخه- آئین تشییع پیکر شهید عباسعلی فیض از جانبازان دوران دفاع مقدس با حضور مسئولان خانواده شهدا جانبازافارس گزارش میدهد راز خوابت چه بود مادر که با شهیدت همسفر شدی/ مرتضی جان هنوز هم بوی کربلا میدهی
فارس گزارش میدهدراز خوابت چه بود مادر که با شهیدت همسفر شدی مرتضی جان هنوز هم بوی کربلا میدهی فارس به بهانه غبار دلهای خسته و شهید زنده و راز خواب مادر شهید مرتضی رزازیان گزارش میدهد به گزارش خبرگزاری فارس از قزوین شهادت هنر مردانهای است که عاشق واقعی میخواهد ترئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران الیگودرز: برخی مسؤولان نسبت به مراسم تجلیل از جانبازان بیتفاوت هستند
رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران الیگودرز برخی مسؤولان نسبت به مراسم تجلیل از جانبازان بیتفاوت هستند رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران الیگودرز گفت متأسفانه برخی مسؤولان به رغم دعوت قبلی در مراسم تجلیل از جانبازان و خانواده شهدا شرکت نمیکنند و نسبت به حضور در اینگونه مراسمهاتجلیل از پنج خانواده شهید قرآنی در حاشیه مسابقات بینالمللی+عکس
تجلیل از پنج خانواده شهید قرآنی در حاشیه مسابقات بینالمللی عکس در حاشیه چهارمین روز مسابقات بینالمللی قرآن کریم از پنج خانواده شهدای قرآنی تجلیل شد به گزارش خبرنگار فعالیتهای قرآنی خبرگزاری فارس در حاشیه چهارمین روز مسابقات بینالمللی قرآن کریم از پنج خانواده شهید قفارس گزارش میدهد سجده شکر مادر شهید برای عاقبتبخیری فرزندش/ وقتی پای حضرت زهرا(س) به میان آمد
فارس گزارش میدهدسجده شکر مادر شهید برای عاقبتبخیری فرزندش وقتی پای حضرت زهرا س به میان آمد شهید علیاکبر عموزادیخلیلی خطاب به مادرش گفت مادر جان اگر روز قیامت حضرت زهرا س از من پرسید مگر خون تو از خون حضرت علیاکبر رنگینتر بود که به جبهه نرفتی جوابش را تو میدهی به گزامراسم چهلمین روز درگذشت مادر شهیدان کریمی
مراسم چهلمین روز درگذشت مادر شهیدان کریمی مراسم چهلمین روز درگذشت مادر شهیدان کریمی در قزوین برگزار میشود به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از قزوین مراسم چهلمین روز درگذشت حاجیه خانم گلعنبر افتخاری و یادبود فرزندان شهیدش علی و محمدرضا کریمی و خواهرزاده گرانقمعلم جانباز اسفراینی به جمع همرزمان شهیدش پیوست
معلم جانباز اسفراینی به جمع همرزمان شهیدش پیوست پیکر پاک و مطهرمعلم جانباز 70درصد دوران دفاع مقدس شهید سید سعید موسوی برروی دستان مردم ولایتمدار اسفراین تشییع ودر گلزار شهدای این شهرستان در جوار هم رزمانش آرام گرفت ۱۳۹۵ پنج شنبه ۱۷ تير ساعت 10 31 به گزارش خبرنگار آموزش و پرورش پمادر اجازه نداد خلبان شوم/ فیلمی با موضوع شهید دوران ساخته میشود
مادر اجازه نداد خلبان شوم فیلمی با موضوع شهید دوران ساخته میشود باعث افتخار است پسر فردی باشی که همه با ذکر صفاتی مانند شجاعت و غیور بودن او را میشناسند به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان امروز سالروز شهادت مردی بزرگ است کسی که جان خود را فدا کرد تا از-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها