واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: اوضاع در وزارت راه، خط تو خط شد!
نویسنده : اولاد آدم
اولاد آدم اعتقاد دارد كه خود آدم بايد تمام كارهايش را بكند. مخصوصاً در امور معنوي و هويتي! يعني مثلاً نميشود كه آدم وزير بشود و خودش با پاي خودش بلند نشود و در طول يكماه به دو نمايشگاه خطاطي نرود و گالري گردي نكند و 30 تا تابلوي خط نخرد براي روز مبادا! يعني شايد بنا باشد ما در فرودگاههايمان با كمك اجانب، «ترمينال – گالري» بزنيم و حالا اگر بخواهيم اين كار را بكنيم، نكند خداي نكرده تابلو كم بياوريم! يا ايتالياييها با خودشان تابلو هم بياورند!
يعني وزير اگر آيندهنگر باشد، ميشود آخوندي! هنوز نه به بار است و نه به دار، به همه ميگويد كه پول توجيبيهايشان را بياورند و با هم بروند تابلوبازي! اصلاً يك محل بودجه تعريف ميكنيم! مگر صفدر، كمك هزينه اوقات فراغت بچهها را نميگرفت؟ خب ما هم يك بند در فيشها ميگذاريم براي خريد تابلوي خطاطي از جيب شخصي براي اهدا به ترمينال گالري فرودگاه فلان و بيسار كه بناست 20 سال ديگر افتتاح شود! اينجوري حقوقي هم كه ميگيريم حلال ميشود...
البته اينكه آدم در كنار ساير تخصصهايش، هنر دوست باشد و اصلاً دوره بيفتد كه براي شهرها بايد خانه هنرمندان درست كند و شهر هر چه كوچكتر، خانه هنرمندانش بزرگتر را سرلوحه امور كند و... چيز خوبي است. شما فكرش را بكنيد كه آخوندي را ميگذاشتند به جاي جنتي در وزارت ارشاد، الان همه جا خط تو خط بود! يا اگر جنتي يا هر فرد ديگري را گذاشته بودند به جاي آخوندي، الان مسكن مهر تمام مشكلاتش حل شده بود و مردم داشتند زندگيشان را ميكردند و چوب بخالت براي عدم دخالت را نميخوردند!
البته آخوندي آدم منورالفكري است. او را آورده بودند كه طرحهاي تازه را در روح وزارت مسكن بدمد و مردم را خانهدار كند. اما او كاري كه نكرد هيچ، يك كاري كرد كه مسكن مهر سر زا برود و از ماما و قابله هم خبري نباشد. يعني اگر چند تا تابلوي خط را يكي ميبرد داخل يكي از خانههاي مسكن مهر نصب ميكرد، وزير طي اين سه سال، لااقل يكبار هم كه شده، به هواي خط ديدن، ميرفت به مسكن مهر سر ميزد و از ادبيات فارسي به ديگران حض فراوان ميرسانيد! اما حالا نهايتا وزير بايد برود و در دفتر كارش در طبقه پانزدهم بنشيند و ايده جديد اختراع كند. مثلاً بگويد زين پس «ايرلاين» نگوييد و بگوييد: «ايرخط»! يا به عمل پذيرايي در هواپيما، زين پس بگوييد: «نان داغ در خط داغ!» يا به مهماندار پا به سن گذاشته بگوييد: «خط شكسته!»
اولاد آدم ميبيند كه «سوپرمركانتليست – سوسيال ليبرال» بودن خيلي سخت است! از هر كدامشان كه يك خط بداني، ميشود معجون افلاطوني! يعني آدم مجبور ميشود سنت و مدرنيسم را بگذارد كنار هم و درهاون بكوبد و بعد داخل آن دوغ گازدار بريزد و هم بزند و بعد... يعني اين نسخهها را كه اولاد آدم ميبيند، ميفهمد كه وزارت كردن، خيلي كار سختي است. يعني بايد ديد كه همان 20 سال پيش آخوندي چه گلي به سر مملكت زده بود كه دوباره هوس كردند و آوردندش و الان وزارتخانه اينقدر خط تو خط شده و همه قرارهاي كاريشان را داخل خطاطخانهها ميگذارند تا كسي خط ندهد!
البته اولاد آدم به شما بشارت بدهد كه آخوندي آنقدرها هم كه فكرش را ميكنيد تافته جدا بافته نيست! يك وقت ميبينيد فردا وزير صنايع از نمايشگاه طب سوزني بازديد داشت و وزيركار در غرفههاي سازمان ميادين ترهبار ميچرخيد و وزير صنايع از حمام به سبك تركي براي قطعهسازان سخن ميگفت و وزير اقتصاد بعد از ديدن فيلم دراكولا با عوامل پشت صحنه حشر و نشر داشت و...
مثل اينكه خيلي خط تو خط شد. اولاد آدم ضمن تقدير از اين وزير فرهنگ دوست، الان فقط يك سؤال دارد! آيا براي سنجش ميزان كارايي و موفقيت يك وزير، رئيسجمهور يا نمايندگان مجلس، معيارهايي دارند؟ يا مجبوريم حتماً يك وزير را هرچقدر هم كه هنردوست نباشد، چهار سال تحمل كنيم؟
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۱ تير ۱۳۹۵ - ۲۰:۵۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]