واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:

وداعی شاعرانه با ماه رمضان وداع با ماه مبارک رمضان به عنوان مبارک ترین ماه سال، حال و هوایی عاشقانه و شاعرانه دارد که در شعر آئینی ما هم، این عشق و شعور جلوه دارد.
به گزارش فرهنگ نیوز؛ هماهنگونه که حلول ماه مبارک رمضان به عنوان ضیافت ناب الهی در ادبیات آئینی ما جلوه گر است، وداع با این عزیزترین ماه هم در شعر شاعران آئینی، جایگاهی بس عظیم دارد و با نگاه های مختلفی به آن نگریسته شده است.صائب تبریزی یکی از شاعرانی است که با شاعرانگی شگرف خود، سی روز ماه رمضان را بسان سی عید می نگرد که با پایان این ماه عظیم، گویی به یکباره، سی عید از دست جهان می رود. او همچنین وداع با این ماه را از فراق یوسف برای یعقوب، دشوارتر می بیند و می سراید: افسوس که ایّام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفتافسوس که سی پاره ی این ماه مبارک
از دست به یکبار چو اوراق خزان رفتماه رمضان حافظ این گلّه بُد از گرگ
فریاد که زود از سر این گلّه، شبان رفتشد زیر و زبر چون صف مژگان، صف طاعت
شیرازه ی جمعیّت بیداردلان رفتبیقدری ما چون نشود فاش به عالم؟
ماهی که شب قدر در او بود؛ نهان، رفتبرخاست تمیز از بشر و سایر حیوان
آن روز که این ماه مبارک ز میان رفتتا آتش جوع رمضان چهره برافروخت
از نامه ی اعمال، سیاهی چو دُخان رفتبا قامت چون تیر در این معرکه آمد
از بار گُنَه با قد مانند کمان رفتبرداشت ز دوش همه کس بار گنه را
چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفتچون اشک غیوران به سراپرده ی مژگان
دیر آمد و زود از نظر آن جان جهان رفتاز رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب
آن ها که به صائب ز وداع رمضان رفتو اما شعر دیگر در این موضوع، شعری است از محمد فردوسی که در بخشی از آن، پایان ماه رمضان، برچیده شدن میهمانی خدا دانسته شده و با عبارت «یادش به خیر»، ایام نورانی این ماه بویژه لحظات سحر و افطار ماه مبارک رمضان، گرامی داشته شده است:
وقت جدایی من و ماه صیام شد
یعنی غروب طلعت این بار عام شددارد بساط ماه خدا جمع می شود
آه درون سینه ی ما مستدام شدتوشه برای روز جزا برنداشتم
فرصت گذشت و خوشه ی عمرم تمام شدیادش به خیر ... سوز مناجات نیمه شب
وقتی که با خدا، دل ما، هم کلام شدیادش به خیر ... لحظه ی افطار ... تشنگی
نام حسین گفتن ما التزام شددست ادب به سینه نهادم به سوی او
اشکم روان و ذکر لبم اَلسَّلام شد. ...در ادامه بخشی از شعر اسماعیل شبرنگ را در این باره مرور می کنیم:شاید کسی حال مرا پرسیده باشد
یا اشک چشمان ترم را دیده باشد
حق دارد این قلبی که مهمان خدا بود
از دوری ماه خدا رنجیده باشد
کِی می رسد تا آسمان ها ... بنده ای که
در گوشه ی زندان تن پوسیده باشد
پیروز میدان جهاد روزه داری ست
هرکس که با نفس خودش جنگیده باشد
امکان ندارد سفره دار ماه غفران
تا این زمان ما را نیامرزیده باشد
شاید خدا در لحظه های روشن قدر
ما را به عشق مرتضی بخشیده باشد
و اما بخشی از شعر مهدی رحیمی در این موضوع، چنین است:
لحظات دعا، خداحافظروزهای خدا، خداحافظ
لحظات غریب قبل سحر
بوی افطار هر شب مادر
ظهرهای کلافه ی بیحال
جزءهای نخوانده ی امسال
ذکرهای نهفته زیرِ لب
مثل تصمیمهایِ "از امشب ..."
ذکرمان گشت "ربّنا"، افطار
پای هر سفره "آتِنا"، افطار
چقَدَر با خدات کردی حال؟
پلک بر هم زدی، شده شوال
چشمهای به در، خداحافظ
لحظات سحر، خداحافظ
روزهای مقدس رمضان
لحظههای غریب تا به اذان
حال و احوال قبل افطاری
قدرهای بلند بیداری
چقَدَر مانده است تا ساحل
رمضان رفت، ای دل غافل!احسان محسنی فر نیز در این شعر، ضمن وداع با ماه روزه و آرزوی باقی ماندن بر حالات معنوی این ماه، روزه داران را "فقیرانِ راهِ تزکیه" و مستحق دریافت عیدی از سوی خدا می خواند و می سراید: دیدی رمضان رفته و پر باز نکردم
تا خیمه گهِ سبز تو پرواز نکردم
ماه تو گذشت عاشقی آغاز نکردم
من پُست غلامیِ تو احراز نکردم
ساقی بده جامی که تو را درک نکردم
شاید که دگر میکده را درک نکردم
من لایق مهمانی ات ای یار نبودم
من قابل الطاف تو ای یار نبودم
بودم به حضور تو و انگار نبودم
در محضر تو بودم و انگار نبودم
من بار دگر خسته و تنها شدم ای وای
شرمنده ی تو یوسف زهرا شدم ای وای
شبهای مناجات و دعا رفت ز دستم
فیض سحر ذکر خدا رفت ز دستم
یک ماه، نَه، یک عمر صفا رفت ز دستم
همسفرگیِ با شهدا رفت ز دستم
جامانده ترین رهروِ این جاده منم من
از پا و نفس، بینِ ره افتاده منم من
افسوس که رفته ز کفم حاصلم ای دوست
آلوده نمودم به چه سرعت، دلم ای دوست
بیمار گناهم چه کنم غافلم ای دوست
بنما تو به درک عرفه شاملم ای دوست
راضی شو ز من گرچه گنهکار و حقیرم
بنگر به "أجِرنا" پیِ احسانِ مُجیرم
بگذار سحرها به قنوت تو بمانم
مثل تو سحر ناله ی "العفو" بخوانم
بر ما که فقیران ره تزکیه هستیم
عیدی بده ما مستحق فطریه هستیماو در ادامه همین شعر به صاحب اصلی این ماه یعنی وجود مبارک حضرت صاحب عصر و زمان (عج) اشاره ای کرده و می گوید:
ای آن که تو صاحب به زمین و به زمانی
هستی به کنار همه و باز نهانی
فرزند رضا ضامن عُشّاق جهانی
ای کاش نمازی به صف فطر بخوانیم
تا آنکه به دست دل تو دل بسپاریم
سر بر قدمت یوسف زهرا بگذاریمو اما اینک بخشی از شعر سید محمد میرهاشمی را در سختی وداع با ماه میهمانی خدا مرور می کنیم: قسم به عشق جدایی ز آشنا سخت است
جدایی از سحر و محفل دعا سخت استبرای دیده شب زنده دار خود گریم
قسم به اشک سحر دوری از بکا سخت استصفای هر دل عاشق، مرو، مرو، رمضان
دوباره رویت دلهای بی صفا سخت استبیا مرو که شیاطین دوباره می آیند
بدون جلوه تو انس با خدا سخت استدوباره وقت اذان غفلت عارضم گردد
غم جدایی از ذکر "ربّنا" سخت استپرستوی دل ما را ز بام خود مپران
که ترک سفره شاهانه بر گدا سخت استیکی دیگر از شاعرانی که در این موضوع شعری سروده است، رحمان نوازنی است. او خطاب به آقا امام زمان (عج) می سراید: آقا سلام! ماه مبارک تمام شد
شبهای آخر من و ماه صیام شددرهایی از ضیافت حق بسته شد ولی
پشت در نگاه شما ازدحام شدسفره دوباره جمع شد و دیر آمدیم
دیر آمدیم و قسمت ما فیض عام شدبین دعای آخر سفره دعا کنید
شاید که سال، سالِ ظهور امام شدآقا دعا کنید که شبهای آخر است
شاید که مهمانی ما هم به کام شدبخشی از شعر سید حجت بحرالعلوم نیز چنین است:چشمم به راه آمدن یار مانده است
از نیمه شب گذشته و بیدار مانده استگفتم که بار خویش سبک تر کنم نشد
وقتم تمام می شود و بار مانده استدر را نبند ، پشت در خانه ات هنوز
یک چند تا گدای گرفتار مانده استبا اینکه از قدیم بدهکار می شود
اینجا گدا هنوز طلبکار مانده استچشمی به هم زدم رمضان هم تمام شد
رویم ز شرم جانب دیوار مانده استگرچه وداع با رمضان می رسد به عید
قلب شکسته باز، عزادار مانده استآری وداع لحظه ی تلخ جدایی است
حالا کجا رود دلم انگار مانده استو اکنون در پایان این سخن، دو قطعه ابتدایی و انتهایی از شعر بلند جواد محمدزمانی در گفت و گو با ماه مبارک رمضان را با هم می خوانیم:
الغرض! فیض خاص گشت تمام
سهم ما باز، فیض عام شده است
دل ناباورم صدا می زد:
میهمانی مگر تمام شده است؟***
ای دل، از حال خود مشو غافل
چهره با اشک خود معطر کن
فرصت گفت و گو کمی باقی ست
خیز و فریاد توبه ای سر کن
منبع: مهر
95/4/15 - 12:37 - 2016-7-5 12:37:38
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]