واضح آرشیو وب فارسی:وعده صادق: ام البنین ۳۲ ساله گفت: لحظه سال تحویل که مقام معظم رهبری پیام سال جدید را می خواندند با دیدن چهره شان، چشمانم پر از اشک شد و با خود زمزمه می کردم، ای کاش من هم در لیست افرادی که عفو می خورند، قرار بگیرم.به گزارش وعده صادق ، سایت ساجده نوشت: ام البنین ۳۲ سال سن دارد، او بی سواد است و بعد از دو ازدواج نا موفق به منزل پدری اش بر می گردد، در حالی که تنها درآمد منزل پدریش از راه کشاورزی و نگهداری چند گوسفند می گذرد ، تنها بر می گردد به خانه ای که ۹ سال است رنگ و بوی مادر در آن کمرنگ شده است ولی نامادری اش سعی بر این دارد تا جایگاه مادر را پر کند. دو برادر ناتنی اش که در سنین نوجوانی به سر می برند، با شیطنت هایشان دوست دارند تا طراوت خواهرشان برگردد، اما انگار تمام شادابی این دختر با ازدواج هایش بر باد رفته است. آنها در یکی از روستاهای اطراف بجنورد زندگی می کردند و آنجا که محیط کوچک باشد یک حرف به هزاران طریق به گوش می رسد، بارها از اطرافیان و همسایه ها شنید که او که دیگر یک زن مطلقه است و خرجش را دارد از راه فروش مواد مخدر تامین می کند، اما هیچ وقت ام البنین زیر بار نمی رفت. این حرف و حدیث ها او را وا داشت که حالا که همه به چشم یک فروشنده مواد می نگرند پس چه ایرادی دارد آن را واقعی کند. تنها دارایی اش برای شروع این کار النگویی بود که با زحمت کار قالی بافی خریده بود. روزهای اول شروع کار خوب بود، چندبار مواد را به طور کامل فروخت و مجدد اقدام به خرید کرد البته این خوشی پایدار نبود و در حالی که تنها یک ماه از آغاز کارش می گذشت در تیرماه ۹۴ در حالی که ۳۱ سال سن داشت، ماموران وارد منزل شدند و دستبندی آهنین جلوی چشم پدر پیر و افتاده اش بر دستان دختر جا خوش کرد، و این در حالی بود که دختر روی نگاه بر چهره پدر نداشت و تنها اشک می ریخت. ام البنین در حالی که اشک می ریخت، گفت: زمانی که حکمم صادر شد انگار دنیا روی سرم خراب شد به خاطر ندانم کاری ام باید دوسال از عمرم را پشت میله ها می گذراندم . با اشتباهی که مرتکب شدم تمام زندگی ام را، جایگاه اجتماعی ام را به یک باره از دست دادم و آنگونه شدم که تخیلات ذهن مردم روستا بود، نه آنچه در ذات بودم. تاوان این مدت کوتاهی که در زندان سپری کردم، را علاوه بر آبرویی که رفت و جایگاهی که داشتم از دست دادم، به جز تنها دارایی که داشتم سه میلیون تومان هم قرض گرفتم و پرداخت کردم. از آروزهایش اینگونه گفت: اگر من هم زندگی مناسبی داشتم و تعریفش از زندگی خوب پول نیست بلکه داشتن یک همسر خوب و فرزند داشتم دیگر شاید هیچ وقت اوضاع زندگیم به این روز نمی افتاد. تمامی مسیر زندگیم تحت تاثیر ازدواج های ناموفقی که داشتم قرار گرفت. نوروز ۹۵ چند روزی را برای مرخصی به منزل پدرش برگشت، لحظه ی سال تحویل که مقام معظم رهبری پیام سال جدید را می خواندند با دیدن چهره اش، چشمانش پر از اشک شد و با خود زمزمه می کرد ای کاش من هم در لیست افرادی که عفو می خورند قرار بگیرم. چند روزی را همراه خانواده عازم مشهد شدند، تنها دعایش در حرم آزادی او بود، در حال برگشت به بجنورد بودند که هم سلولی اش به گوشی او زنگ زد و گفت مورد عفو قرار گرفته ای و آزاد شد، دیگر در حال خود نبود اشک بر چشمانش روانه شد گویی هم چون پرنده ای است که از قفس آزاد شده است. همان مدت کوتاه حبس در زندان مسیر زندگی او را به کلی عوض کرد به طوری که دیگر آن اعتمادی که باید سایرین به او داشته باشند کمتر دیده می شود و آن جایگاه و احترامی که داشت به گونه ای بر باد رفته است . ام البنین در انتها گفت: در واقع درتمامی اشتباهات، خود شخص نقش دارد، چرا که خداوند قدرت تصمیم گیری برای ما گذاشته است واین ما هستیم که باید راه را انتخاب کنیم. و بعد از عفو، دعایی جز سلامتی رهبر ندارم با هر بار دیدن تصویر رهبر در تلویزیون و عکس چشمانم پر از اشک می شود و خالصانه از ته دل دعا می کنم که هر چقدر از عمرمن مانده است بگیرد و به عمر رهبر اضافه کند.
جمعه ، ۱۱تیر۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: وعده صادق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]