تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 22 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دين را پناهگاه و عدالت را اسلحه خود قرار ده تا از هر بدى نجات پيدا كنى و بر هر دشم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1840655504




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

جهاد سازندگي از پيدايش تا انحلال


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: جهاد سازندگي از پيدايش تا انحلال
* فرآيند تأسيس جهاد سازندگي جريان دانشجويي كشور، از گذشته تا به حال جرياني آرمانخواه، مطالبه‌گر و فعال بوده كه اين ميزان دغدغه‌مندي شايد در ديگر كشورها كم‌نظير باشد. به دليل محدوديت‌هايي كه پيش از انقلاب در محيط عمومي براي ايجاد تشكل و فعاليت‌هاي گروهي با اهداف آرمان‌خواهانه و ضد استكباري وجود داشت، محيط دانشگاه بستر خوبي براي اين فعاليت‌ها به شمار مي‌رفت. برپايي مجالس سخنراني، كوه‌رفتن، كتاب‌خواني و مقاله‌نوشتن همه به صورت هدفمنتد انجام مي‌شد. در واقعي اين امور، فعاليت‌هاي عادي ورزشي يا مطالعات حشايه‌اي نبودند، بلكه در متن يك جريان پيش برنده، مطالبه‌گر و معترض به فضاي كشور جهت مي‌داد. اين بدنه دانشجويي براي تحقق آرمان‌ها در كنار ساير اقشار مردم به حمايت از انقلاب پرداختند و تلاش كردند تا از ظرفيت تشكيلاتي خود در خدمت پيروزي انقلاب استفاده كنند يكي از مصاديق آن را مي‌شد در فعاليت‌هاي ستاد استقبال از ورود حضرت امام خميني (ره) به كشور مشاهده كرد. طبيعتاً پس از پيروزي انقلاب اسلامي، اين جريان نمي‌‌توانست نسبت به انقلاب و دستاوردهاي آن بي‌تفاوت باشد. بنابراين اولينمسئله‌اي كه فكر و ذهن بچه‌هاي دانشجو را درگير كرده بود، وظيفه آنان در اين مقطع از تاريخ بود. در اين شرايط هر گروهي از دانشجويان به مأموريتي پرداختند، عده‌اي به دليل شرايط ناامني به وجود آمده جذب فعاليت‌هاي امنيتي كشور شدند؛ چرا كه ظهور گروهك‌هاي ضد انقلاب و آشوب‌ها نظير بلواي كردستان، آمل، خلق بلوچ، تركمن صحرا و ديگر مناطق اين فضا را ايجاب مي‌كرد كه عده‌اي از دانشجويان كه تا حدي با استفاده از سلاح آشنايي داشتند به سراغ فعاليت‌هاي امنيتي بروند. در جريان اقدامات مسلحلانه منافقين هم كه بدنه اصلي آن از دل دانشگاه‌ها بيرون آمده بود، بهترين گروهي كه شناخت خوبي از آنها داشت و مي‌توانست با آنها مقابله كند، جريان دانشجويي بود كه تحت نظر سپاه نقش مؤثري در شناسايي و دستگيري آنها داشتند. جبهه كاري ديگر، سازندگي كشور بود. شعار ما در انقلاب، حمايت از محرومين و مستضعفين بود. اما پس از پيروزي انقلاب و به دست گرفتن حكومت، بسنده كردن به شعار بي‌معنا بود و حال بايد برايتحقق آن آرمان‌ها برنامه‌ريزي و تلاش مي‌شد. بنابراين حوزه امنيت و حوزه سازندگي دو شاخه اصلي فعاليت‌هاي دانشجويي در كل كشور بود. در اين رابطه من و دوستانم در انجمن اسلامي دانشگاه صنعتي شريف جلسات متعددي را براي تعيين اولويت‌ها و فعاليت‌ةاي جريان دانشجويي پس از پيروزي انقلاب داشتيم، البته چون انجمن اسلامي دانشگاه در كنترل منافقين قرار گرفت ما فعاليت خود را تحت عنوان سازمان دانشجويان مسلمان ادامه داديم اين سؤال در انجمن اسلامي ديگر دانشگاه‌ها هم مطرح بود و ما به دليل رابطه‌اي كه در جريان مبارزات انقلابي با هم داشتيم به تبادل نظر در رابطه با اين دغدغه‌ها پرداخيتم. در همان اولين ماه بعد از پيروزي انقلاب، نمايندگان انجمن‌هاي اسلامي دانشگاه‌هاي علم و صنعت، اميركبير (پلي تكنيك)، شهيد بهشتي (ملي)، صنعتي شريف (صنعتي آريامهر) و تهران دور هم جمع شديم و در مورد مسائل عمومي كشور بحث‌هايي را مطرح كرديم. در نتيجه اين بحث‌ها بر موضوع محروميت‌زدايي و حضور در مناطق روستايي متفق‌القول شديم و بنابراين اولين جرقه‌هاي تشكيل جهاد سازندگي دراين جلسات‌زده شد. بنده و يكي ديگر از اعضاي جلسه اساسنامه‌اي را براي اين حركت تهيه كرديم. سپس به اين فكر افتاديم كه علاوه بر دانشگاه‌هاي تهران از دانشگاه‌هاي سراسر كشور براي مشاركت در اين طرح دعوت كنيم. به اين ترتيب اولين جلسه انجمن‌هاي اسلامي دانشگاه‌هاي كشور به بهانه تشكيل جاد كه آن زمان هنوز به اين نامه شناخته نمي‌شد تشكيل شد و همين جلسه اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي دانشگاه‌ها (دفتر تحكيم وحدت) پايه‌گذاري كرد. جلسات دانشجويي با موضوع تشكيل نهاد فراگير براي محروميت‌زدايي از كشور با رونق بيشتري برگزار شد. اولين موضوعي كه در اين جلسات مطرح شد، لزوم ارتباط با دولت بود، ما براي خدمت‌رساني به روستاها به منابع مالي و حمايت دستگاه‌هاي ذي‌ربط نياز داشتيم. رئيس دولت موقت مهندس بازرگان معاون نهادهاي انقلابي و مشاركت‌هاي مردمي داشت به نام مهندس بني‌اسدي، بنابراين به سراغ آقاي بني‌اسدي رفتيم و با استقبال او از طرح مواجه گشتيم، زماني كه كار به صورت جدي‌تر پيش رفت ايشان فردي را به نام مهندس قشقايي به عنوان نماينده معرفي كرد. دو اتاق در ساختمان نخست‌وزيري كه بعدهادر زمان دولت شهيد رجايي منفجر شد به ما دادند تا بتوانيم طرح را تدوين و برنامه‌ها را دنبال كنيم. در اولين قدم اساسنامه را ظرف يكي دو هفته تكميل كرديم. هر چه كار جلوتر مي‌رفت بيشتر به عظمت و بزرگي آن پي مي‌برديم. با گسترش كار، به اين فكر افتاديم كه از همه گروه‌ها و مخصوصاً نهادهاي انقلابي براي همكاري دعوت به عمل آيد. در آن زمان براي هر يك از مسائلي كه به مشاركت مردم نياز داشت، يك نهاد انقلابي تأسيس شده بود. بنابراين با هماهنگي‌هايي كه صورت داديم توانستيم همه آنها را در همان دفتر نخست‌وزيري جمع كنيم. در شرايط سياسي ابتدايي انقلاب، تفاوت چنداني ميان احزاب و نهادهاي انقلابي قائل نمي‌شدند. به اين ترتيب در جلسه اول طيفي از گروه‌ها و نهادها چون بنياد مستضعفان، كميته امداد، بنياد شهيد، بنياد مسكن، كميته انقلاب اسلامي، بسيج، سپاه، انجمن اسلامي معلمان، حزب جمهوري اسلامي، چريك‌هاي فدايي خلق كه كمونيسم هم بودنأ، سازمان مجاهدين خلقه كه بعدها منافقين شدند و ... دعوت شدند؛ جلسه‌اي بي‌نظير بود كه البته ديگر تكرار نشد. همه آمده بودند موضوع با آنها در ميان گذاشته شد. اساسنامه تنظيم شده هم ميان اعضاء جلسه توزيع شد تا نظر خود را نسبت به آن اعلام كنند، در نهايت از همه خواستيم تا براي شكل‌گيري نهادي نخست عنوان جهاد براي سازندگي روستاها كمك كنند. بعضي مثل سازمان مجاهدين خلقه به شدت به دنبال سهم‌خواهي بودند و عنوان مي‌كردند كه ما بايد در هيئت‌مديره اين نهادحضور داشته باشيم و مسئوليتي را بر عهده بگيريم؛ درخواستي كه با مخالفت ما مواجه شد چرا كه معتقد بوديم همه با هم هستيم و هيچ گروهي تافته جدا بافته نيست كه بخواهد سهم خاصي براي او در نظر گرفته شود. با اين موضع ما، آنها در جلسات بعدي شركت نكردند ولي عواملشان در دفاتر جهاد استان‌ها نفوذ كردند. بعدها كه مجاهدين خلقه برابر نظام قرار گرفتند با اعزام بازرسان به استان‌ها نسبت به پاكسازي از عناصر منافقين اقدام شد. هماهنگي‌ها با دولت ادامهداشت تا اواسط خرداد 58 كه كار به مرحله اجرا رسيد، در اين فاصله كم‌كم ساير نهادها كه گرفتار مأموريت‌هاي خود بودند از مشاركت شانه خاليه كردند برخي از آنها هم كارهاي متفرقه‌اي انجام دادند كه به گستردگي جهاد سازندگي نبود. مثلاً حزب جمهوري اسلامي حركتي را براي رسيدگي به محرومين انجام مي‌داد. به هر صورت ما باز تنها شديم و به غيراز چند دانشگاه همه به دنبال ديگر كارهاي بر زمين مانده نظام رفتند؛ درواقع فضاي انقلاب اجازه درنگ را به افراد و گروه‌ها نمي‌داد و به محض اينكه آنها برا يخدمت در يك حوزه احساس وظيفه مي‌كردند، در آن قسصمت مشغول به كار مي‌شدند. به اين ترتيب در حالي كه هنوز كار به مرحله اجرايي خود نرسيده بود و ما پيگير نهايي كردن اساسنامه، تأمين منابع اوليه و هماهنگي با دولت بوديم، به همان تعداد اوليه بازگشتيم، بعدها كه با حضرت امام(ره) ارتباط برقرار شد و امام(ره) پيام دادند همه دانشگاه‌ها آمدند. درسي كه از اين مقطع تشكيل جهاد سازندگي مي‌‌توان گرفت سماجت، پيگيري، مأيوس نشدن و توكل بر خدا بود. در جريان راه‌اندازي جهاد اختلافي ميان ما و دولت موقت به وجود آمد. نظر ما بر اين بود كه اين نهاد بايد زير نظر حضرت امام(ره) كار كند؛ چراكه داراي ماهيتي مردمي و غيردولتي است، اما آقاي بني‌اسدي و دولت مي‌گفتند كه ايننهاد بايد تابع استانداردها باشد و در غيراين صورت حمايت نخواهند كرد و معتقد بودند اعلام تأسيس آن هم بايد حتماً توسط مهندس بازرگان صورت گيرد. ما كه نگران اين مسئله بوديم باتعدادي از دانشجويان دانشگاه‌ها صحبت كرديم و افراد مستعد و داوطلب را به استان‌هاي سراسر كشور فرستاديم. در هر استان يكي از دانشجويان مستقر شد تا هر وقت حضرت امام(ره) پيام تشكيل جهاد را دادند، به سرعت پرچم جهاد را در استان‌ها بالا ببريم و كار به دست ادارات دولتي نيفتد. همين اتفاق افتاد. ما خدمت شهيد بهشتي رفتيم و برنامه خود مبني بر تشكيل جهاد سازندگي و جلب نظر حضرت امام(ره) و حمايت از اين حركت را به ايشان ارائه داديم، ايشان آقاي ناطق‌نوري را براي حمايت از اين برنامه معرفي نمودند. آقاي ناطق‌نوري از امام(ره) درخواست ديدار كردند و ما به همراه ايشان به محضر امام(ره) در قم رسيديم. امام(ره) در طبقه دوم يك ساختمان بودند، دو زانو جلوي امام(ره) نشستيم و طرح را مطرح كرديم. وقتي صحبت از جهاد سازندگي و حركتي براي محروميت‌زدايي از روستاها مطرح شد، امام بسيار خوشحال شدند و چند جمله‌اي فرمودند، خبرنگارها هم آنجا بودند و فرمايشات امام را رسانه‌اي كردند. با انتشار اين خبر بسياري از دولتي‌ها از آقاي بني‌اسد گرفته تا مهندس بازرگان از اينكه كار از دست‌شان در رفته، ناراحت شدند و از اينجا بود كه برخورد آنان با ما تغيير كرد. به اين ترتيب در تاريخ 27 خرداد 1358 فرمان تشكيل جهاد سازندگي توسط امام(ره) صادر شدو در بيشتر استان‌ها مراكز جهاد سازندگي اعلام موجوديت كردند. بچه‌ها در اولين اقدام به سراغ استانداران رفتند، به دليل استقرار ما در ساختمان نخست‌وزيري، ما با سربرگ‌هاي نخست‌وزيري به همه استانداري‌ها بخشنامه كرديم كه افراد معرفي شده نمايندگان ما در جهاد سازندگي هستند و با آنها همكاري كنيد. تا چند ماه به دليل اينكه در نخست‌وزير مستقر بوديم كارها با سرعت خوبي پيش مي‌رفت، سربرگ نخست‌وزيري برش زيادي داشت. پس از گذشت مدتي دولت تصميم به جابه‌جايي ما از ساختمان نخست‌وزير گرفت و ساختمان ديگري را به ما پيشنهاد داد. ساختمان قديمي روبه‌روي نخست‌وزيري مربوط به ستاد بزرگ ارتش‌داران بود. اتاق‌هاي بزرگ داشت. هرچه اصرار كرديم كه ما اينجا را نمي‌خواهيم قبول نكردند و به آنجا منتقل شديم. آقاي قشقايي هم مستقر شد و مستقيماً بر فعاليت‌هاي ما نظارت مي‌كرد، مسائل كلان را با او هماهنگ مي‌كرديم. در اين زمان آقاي ناطق‌نوري نيز به عنوان نماينده امام(ره) در جهاد آمدند و در ساختمان مستقر شدند و در جلسات شوراي مركزي كه من نيز يكي از اعضاي آن بودم شركت مي‌كردند، براي هر يك از استان‌ها هم يك روحاني به عنوان نماينده معرفي كردند. جهاد سازندگي تنها نهادي بود كه بدون رئيس و داراي مديريت شورايي بود. جهاد در كنار ساير نهاهاي انقلابي در عرصه سياسي و تحولات كشور حضور داشت. بنده از طرف جهاد در جلسات شوراي هماهنگي نهادهاي انقلابي شركت مي‌كردم، بعدها تسخير لانه جاسوسي كه توسط دانشجويان عضو انجمن‌هاي اسلامي دانشگاه‌هاي تهران طراحي و اجرا شد (بنده هم از سوي سازمان دانشجويان مسلمان دانشگاه صنعتي شريف عضو شوراي لانه جاسوسي شدم) موجب شد تا دولت موقت آقاي بازرگان استعفا بدهد و به واسطه ناهماهنگي‌هايي كه با جريان انقلاب و خط امام(ره) داشت، مورد موافقت قرار گرفت. پس از استعفاي دولت موقت قرار بر اين شد تا زمان استقرار دولت جديد، شوراي انقلاب مديريت كشور را برعهده بگيرد. اعضاي شورا سازمان‌ها و نهادها را ميان خود تقسيم كردند و هر يك از اعضاي شورا مسئوليت دستگاهي را پذيرفت. مثلاً آقاي هاشمي‌رفسنجاني مسئوليت وزارت كشور را برعهده گرفت، آقاي موسوي‌اردبيلي بنياد مستضعفان را و شهيد بهشتي هم مسئوليت نظارت و هدايت جهاد سازندگي را برعهده گرفتند و ما هر هفته خدمت ايشان مي‌رسيديم، گزارش كار مي‌داديم و ايشان رهنمودهاي خودشا را مي‌فرمودند و حمايت‌هاي لازم را به عمل مي‌آورند. جهاد سازندگي در مسير رشد حركت عمومي افراد دلسوز براي محروميت‌زدايي و خدمت خالصانه به محرومين حتي پيش از فرمان حضرت امام خميني(ره) به صورت پراكنده آغاز شده بود و افرادي در سراسر كشور و به صورت خودجوش و البته محدود حركت‌هايي را انجام مي‌دادند، ‌اما پس از صدور اين فرمان، حركت جهاد سازندگي به صورت سراسري و رسمي شكل گرفت. به اين ترتيب حوزه محروميت‌زدايي و سازندگي در كشور همپاي حوزه امنيت و شايد قوي‌تر از آن گسترش يافت. با هجوم و اشتياق انبوه مردم براي حضور در اين حركت همگاني، مهم‌ترين اقدام ابتدايي جهاد، سازمان دادن به جريان اعزام نيرو بود، به تبع آن ما نيز در شوراي مركزي وظيفه تشخيص نيازها و ساماندهي اعزام داوطلبان و ارسال كمك‌هاي مردمي را برعهده داشتيم. در اين شرايط از همه اقشار براي شركت در اين جهاد همگاني شركت مي‌‌كردند و جمعيت بود كه به صورت خودجوش روانه روستاها مي‌شد. در ابتدا برنامه‌ريزي جامعي نداشتيم، خود افراد تشخيص مي‌دادند كه نياز چيست و چه كاري بايد كرد. در اين بين عده‌اي هم كه از توان مديريتي بيشتري برخوردار بودند، عنان كار را به دست مي‌گرفتند و به سازماندهي امور مي‌پرداختند. ما هم يك هماهنگي عمومي و كلي داشتيم. از طريق اطلاعيه‌هاف بيانيه‌ها و مصاحبه‌ها مردم را مطلع مي‌كرديم و فراخوان مي‌داديم، به تدريج سازمان و مركز استان‌ها تقويت شد و علاوه بر مردم عادي دانشجويان و مهندسان و متخصصان رشته‌هاي مختلف نيز م‌آمدند و براي اعزام به مناطق محروم ثبت‌‌نام مي‌كردند. در فصل تابستان هم قرار داشتيم و دانشجويان با انگيزه و فرصت بيشتري براي شركت در جهاد سازندگي مراجعه مي‌كردند، بعدا نيز به خاطر وضعيتي كه با نفوذ گروهك‌هاي مسلح به دانشگاه به وجود آمد با اعلام انقلاب فرهنگي از سوي حضرت امام(ره) دانشگاه‌ها تعطيل شدند و دانشجويان بيشتري به جهاد سازندگي پيوستند، البته عده‌اي هم به سپاه و ساير نهادهاي انقلابي رفتند. حركت‌هاي اوليه جهاد خيلي تخصصي نبودند و بيشتر جنبه عمومي داشتند. مثلاً درو گندم مهم‌ترين برنامه ابتدايي جهاد بود، امام(ره) فرموده بودند در گندم بايد خودكفا شويم، سال اول انقلاب بحث گندم كاري در كشور خيلي رايج شد و همه جا بحث گندم‌كاري بود چون نگراني اين بود كه تا آن زمان گندم از امريكا وارد مي‌شد و اگر به ما گندم نمي‌داد كشور با مشكل مواجه مي‌شد، همه نگران بودند. كاشتن گندم يك امر جهادي شده بود. خدا لطف كرد و در آن سال باران خوبي هم آمد، حال گندم‌ها كاشته شده بود اما جمع‌آوري آنها سخت بود، يكي از كارهاي مهم جهاد بسيج مردم براي درو گندم در روستاها بود. مردم به گندمزارها مي‌رفتند و گندم‌ها را رايگان درو مي‌كردند. با تداوم كار به مرور فعاليت‌هاي ما تخصصي شدند، ما در تمامي حوزه‌هاي تخصصي كميته ايجاد كرديم، كميته كشاورز، كميته فرهنگي، كميته بهداشت و درمان، كميته عمران و راهسازي، كميته آب و... سرعت شگل‌گيري خيلي بالا بود؛ مثل بهمني كه هرچه پيش مي‌رفت بزرگ‌تر مي‌شد، فعاليت‌هاي جهاد نيز به سرعت در حال گسترش بود. در اولين سالگرد تشكيل جهاد خدمت امامه(ره) رسيديم. من آمارها را كه خيلي زياد بودند با احتياط مي‌خواندم چندين كيلومتر راه روستايي، چندين روستا آبرساني، چندين روستا برق‌رساني، فعاليت‌هاي گسترده بهداشت و درمان و غيره صورت گرفته بود. اينها را كه مي‌گفتم نگران بودم كه نكند استان‌ها آمار بالا داده باشند و عملكرد واقعي جهاد نباشد. ولي آن موقع صداقت و عدم تظاهر خيلي رايج بود، اين سطح از مراقبت حتي گاهي به افراط نيز مي‌رسيد و جهاد در انعكاس فعاليت‌ةاي خود به رسانه‌ها كوتاهي هم مي‌كرد. در نتيجه ما به سختي آمارها را جمع مي‌كرديم. آمارها را كه خواندم امام(ره) فرمودند كه اينها را به مردم بگوييد در جريان باشند. به اين توصيه حضرت امام(ره) توجه نشد، يك سال ديگر گذشت و ارائه آمار و كارهاي انجام شده به رسان‌ها صورت نگرفت. سال دوم كه خدمت امام(ره) رفتيم يادم هست و آمارها دهها برابر شده بود مثلاً چند هزار كيلومتر راه روستايي و چند هزار برق‌رساني و آبرساني و همين طور كه داشتم آمارها را مي‌‌خواندم امام(ره) يك حالت نيمه برافروخته‌اي داشتند. با پايان صحبت‌هاي من فرمودند: «مگر نگفتم اينها را به مردم بگوييد؟ چند بار بگوييد. مردم فراموشكارند» و بعد فرمودند: «وقتي مرغي يك تخم مي‌گذارد اين همه سروصدا مي‌كند، آن وقت شما اين همه كار كرده‌ايد هيچ نمي‌گوييد؟» از آن جلسه كه بيرون آمديم احساس كوتاهي به ما دست داد كه ما در اينجا فرمان حضرت امام(ره) را بر زمين گذاشته‌ايم. بنابراين از همان جماران مستقيم به صدا و سيما رفتم و يك گزارش مفصل از فعاليت‌هاي جهاد ارائه دادم كه تيتر اول همه روزنامه‌ها شد و حتي بازتاب خارجي پيدا كرد. از همانجا من شدم سخنگوي جهاد و بالاخره بحث رياكاري بر دوش من افتاد! شتاب روزافزون جهاد بدون شك مديون حضور داوطلبانه، بدون چشمداشت و خالصانه نيروهاي جهادي بود. آنها بدون هيچ حقوق و حقو مأموريتي اين كارها را انجام مي‌دادند و جز لذت معنوي و توشه‌اي از كار كه براي رضايت خدا و خدمت به محرومين به دست نمي‌آوردند انتظاري نداشتند. به همين جهت تا مدت‌ةا جهاد كارگزيني نداشت و به جاي آن واحدي به نام امور داوطلبان داشت كه زير نظر من فعاليت مي‌كرد. اصولا يكي از ويژگي‌هاي جهاد و به طور كلي نهادهاي انقلابي داوطببانه بودن و عدم انتظار مادي بود. مراكزي چون جهاد و سپاه تا مدت‌ها براي كاركنان خود حقوق نداشتند. يك صندوقي بود و هر كسي در شرايط نياز از آن دريافت مي‌كرد. روحيه‌اي حاكم بود كه افراد خجالت مي‌كشيدند، درخواست حقوق كنند، فرق بين بسيج در كشور ما با لشكرهاي خلقي كشورهاي شرقي و نيروهاي مزدور غربي همين است، در يگان‌هاي مردمي ارتش‌هاي كشورهاي شرقي و سوسياليستي، حضور اجبارات است، مثلاً تمامي كارگرها، دانش‌آموزان، دانشجوها عضو ارتش هستند و اجبارا دوره آموزشي مي‌بينند و بايد هر چند وقت يك بار نيز در اين دوره‌ها بازآموزي شوند. در غرب نيز با واسطه پول زياد مردم را جذب مي‌كنند. ولي در بسيج و جهاد آن موقع ما نه پول هست و نه زور؛ بلكه فعاليت‌ها داوطلبانه است، علاوه بر آن بسيجي‌ها از جيب خودشان هم خرج مي‌‌كنند و بعضا از خانه خودشان چيزي براي پايگاه مقاومت‌شان مي‌آورند. فضاي جهاد نيز اينگونه بود، انگيزه مالي جايي براي حضور داوطلبانه افراد نداشت. با اين حال بعدها به دليل نياز افراد تمام وقت به ويژه پس از ازدواج به حداقل درآمد، نظام حقوقي در جهاد برقرار شد و بچه‌هاي جهاد پرونده كارگزيني تشكيل دادند. البته حقوقي كه آنها مي‌گرفتند به هيچ وجه با حقوق ساير ادارات قابل مقايسه نبود و اين فضا وجود داشت كه اصل فعاليت در جهاد بر پايه ايثار و فداكاري باشد. فراتر از‌ آن بچه‌ها وجود مشكلات و ناملايمات را پذيرفته بودند و مي‌دانستند با مسير همواري روبه‌رو نيستند. ما مشكلات زيادي براي تأمين منابع و تجهيزات خود داشتيم، بعضي مشكلات اشك چشم آنها را درمي‌آورد. دولت بخشنامه كرده بود كه هرچه وسيله مسعمل و دست دوم داريد به بچه‌هاي جهاد بدهيد. به همين دليل يكي از برنامه‌هاي رايج جهاد هل دادن ماشين‌ها بود؛ به گونه‌اي كه اين موضوع به يكي از خاطرت مشترك جهادي‌ها تبديل شد. با اين حال اين تجهيزات تنها بخشي از نيازهاي ما را پوشش مي‌داد. خاطرم هست يك بار بچه‌هاي جهاد كرمان به من زنگ زدند و مي‌گفتند كه ما هرچه داشته‌ايم خرج كرديم و ديگر حتي پول بنزين هم نداريم، آنها پشت تلفن از مشكلات مردم روستاها مي‌گفتند و گريه مي‌كردند و از نداشتن بودجه گلايه داشتند و اين در شرايطي بود كه ادارات دولتي آخر سال بودجه برگشتي داشتند. كارها انقلابي پيش مي‌رفت، مسئولين جهاد موضوعي را در كاغذ معمومي مي‌نوشتند و كار انجام مي‌شد و اصلاً يك نامه هيچ گاه (پيرو) نمي‌خورد. اين رويه‌ها در سيستم بروكراسي ادارات پذيرفته شود و به اين دليل مشكلات زيادي بر سر راه مديران و بچه‌هاي جهاد به وجود مي‌آوردند ولي بچه‌هاي جهاد پذيرفته بودند كه بايد آنها را تحمل كرد و كار را جلو برد. يك بار من به مسئولين دولتي گفتم كه شما به جهاد اعتماد كنيد، مطمئن جهاد شبكه رگ‌‌هاي سالمي است كه اگر يك قطره خون در مركز آن تزريق كنيد تا دورترين نقاط كشور مي‌برد و هيچ هدر رفتي ندارد. در عين حال به مرور تخصص بچه‌ها بيشتر مي‌شد دقيقاً مي‌دانستند چه بايد بكنند؛ چرا كه بچه‌ها هم داراي تحصيلات مربوطه بودند و هم به صحنه رفته و عملاً با مشكلات مردم دست و پنجه نرم گرفته بودند. اين دستاوردها ناشي از ريسك‌پذيري بالاي مديريت جهادي هم بود و عظمت كارها آنها را مغلوب نمي‌كرد، آنها در هر برنامه سنگيني سر بلند از آن بيرون مي‌آمدند؛ كارهايي كه ناباوري انجام آنها سال‌ها به جامعه ايراني تزريق شده بود. پيش از انقلاب روي اين مسئله كار شده بود و استعداد ايراني در حد تعويض قطعه و در نهايت مونتاژ قطعات در كارخانجات نگه داشته شده بود. اين فرهنگ نادرست با جسارت و شهامت بچه‌هاي جهاد كنار گذاشته شد، براي مثال در رابطه با سيلو كه از پيچيده‌ترين سازه‌هاي بتني برخوردار است، يك روز برادري به نام مهندس خواجوي و دو سه نفر ديگر آمدند جهاد كه به ميدان انقلاب منتقل شده بود، ‌گفتند كه شش سيلوي گندم در كشور نيمه كاره است، ‌مجري‌‌هاي آنها خارجي بودند و رفته‌اند و ما مي‌خواهيم آنها را بسازيم و كامل كنيم. در مقابل مسئولين دولتي مي‌گفند در دنيا دو سه كشور بيشتر سيلو نمي‌سازند؛ شما چگونه مي‌خواهيد سيلو بسازيد؟ و به اين ترتيب ما را مورد تمسخر قرار داده و ترساندند. من گفتم اينها افراد متدين و مطمئني هستند مقداري نگران شديم يك وقت نشود از عهده ساخت آن برنيايند، ‌يا بعدها سيلوي ساخته شده ترك بخورد، بيت‌المال هدر نشود و پيش دولتي‌ها آبرويمان برود! ولي آنها سماجت كردند، ‌ما هم كمك كرديم. بررسي‌‌هاي زيادي روي اسناد انجام دادند و در نهايت بر كار مسلط شدند و توانستند اعتماد مسئولين را جلب كنند و سيلوهاي نيمه تمام را بسازند، بعدها شدند جهاد سيلوها و چند سيلوي جديد نيزدر كشور ساختند و توانستند پروژه‌هايي را هم در كشورهاي ديگر اجرا كنند، همين گروه بعداً برج ميلاد تهران را طراحي كردند و ساختند. درواقع جهاد بستر خودباوري و شكوفايي استعدادها شده بود، مثال ديگر در حوزه صنايع دستي بود، يك بار يك دانشجوي كرد از دانشكده فني تهران به جهاد آمد و گفت مگر نمي‌گوييد كومله و دموكرات در كردستان جنايت مي‌كنند، ‌اينها همه به خاطر فقر مردم نيرو جذب مي‌كنند. شما به من كمك كنيد تا من بروم و صنايع دستي را از خانه‌هاي مردم كردستان جمع‌آوري كنم و بفروشم و براي آنها زمينه كار فراهم كنم. فقط كمي پول اوليه مي‌خواهم و يك ماشين وانت من موضوع را با شهيد بهشتي كه هر هفته خدمت ايشان مي‌رسيديم مطرح كردم. شهيد بهشتي دستور پرداخت 500 هزار تومان وام را به يكي از بانك‌ها دادند، ‌پيگيري نتيجه نداد، ‌جلسه بعد تلل در پرداخت وام را گزارش دادم، ايشان زنگ زدند كه چرا وام را نمي‌دهيد و چرا انقدر كار را طول مي‌دهيد و چنان برخوردي كرد كه فرداي آن روي مشكل حل شد. به طور كلي شهيد بهشتي شخصيتي بودند همه جانبه و ما از گفتار و رفتا ايشان درس زيادي مي‌گرفتيم، ‌بهترين درس‌ها را از نظم ايشان كه خيلي دقيق بود، ‌نحوه مديريت، هدايت بحث‌ها و نتيجه‌گيري‌ها در جلسات گرفتيم. ايشان در عين تقيد به نظم و انضباط داراي روحيه بسيار بالاي انقلابي و جهادي بودند اين درسي براي ما بود كه هم مي‌توان انقلابي بود و جهادي كار كرد و هم منظم و دقيق بود. به مباحث كارشناسي خيلي توجه داشتند، ‌اينها در مقابل هم قرار ندارند. به هر صورت 500 هزار تومان دريافت شد. آن دانشجوي دانشكده فني با اين پول و يك وانت نيسان كه به او داديم رفت كردستان و صنايع دستي آن مناطق را از مردم خريداري كردو در خيابان فردوسي تهران به فروشگاه‌هاي صنايع دستي فروخت، ‌اين كار توسعه پيدا كرد حتي به ساير استان‌ها. حسن ديگر كار اين بود كه حالت ترويجي هم داشت. مثلاً به سازندگان محصولات مي‌گفت اگر گيوه را اين‌گونه ببافيد، ‌با آن جنس ببافيد و ... من پول بيشتري مي‌دهم. اين حركت در ابتدا به ظاهر كوچك در طول چند ماه تبديل به يك سازمان شد و سازمان صنايع دستي جهاد شكل گرفت. اين قبيل اقدامات به شدت در منطقه كردستان اثرگذار بود، آباد شدن روستاها و رسيدگي به محرومين ريشه ضد انقلاب را مي‌خشكاند و همين دليل بغض ضد انقلاب از بچه‌هاي جهاد بيشتر از سپاه بود. هروقت بچه‌هاي جهاد را مي‌گرفتند مردم هجوم مي‌آوردند و خواستار آزادي آنها مي‌شدند ولي آنها كه در چنگال ضد انقلاب گرفتار مي‌آمدند، پس از تحمل شكنجه‌هاي زياد به شهادت مي‌رسيدند. مانند شهيد شاملو و شهيد غواصيه كه پوست سرشان را زنده زنده كندند. ضد انقلاب مي‌خواست كاري كند كه پاي جهاد سازندگي را از كردستان ببرند، اما نتوانستند. مردم كردستان عاشق جهاد بودند و از طريق جهاد با انقلاب و اهداف الهي آن آشنا شدند. جهاد سازندگي پايه تحول اداري در كشور با نخست وزير شدن شهيد رجايي و حمايت ايشان در هر وزارتخانه يك دفتر جهاد تأسيس شد. استدلال ما اين بود كه كاركناني كه مي‌خواهند با روحيه جهادي در ادارات پروژه‌هاي سازمان متبوع خود را به صورت داوطلبانه با هزينه كمتر انجام دهند دفتري داشته باشند. اين پيشنهاد با استقبال مسئولين سازمان‌‌هاي دولتي مواجه شد و دفاتر جهاد ادارات زير نظر جهاد سازندگي و با هماهنگي سازمان‌‌هاي مربوطه كار خود را آغاز كردند. بعضي از اين دفاتر در زمان كوتاهي رشد كرده و خود را به عنوان الگوي خوبي از فرهنگ جهاد و مديريتي جهادي معرفي كردند. شايد اعضاي جهاد هر اداره بيشتر از 2 تا 3 درصد نيروي انساني آن ادارات را تشكيل نمي‌داد اما فعاليت‌‌هاي تخصصي و سنگين آن سازمان را بر عهده مي‌گرفت و كارهايي كه باوري براي انجامش وجود نداشت را عملي ساختند. براي مثال پيش از انقلاب تجهيزات و شيرآلات حساس صنعت نفت با كوچك‌ترين مشكلي به داخل انبارها فرستاده مي‌شد و كسي هم حق تعمير آنها را نداشت. دفتر جهاد وزارت نفت تصميم گرفت تمام تجهيزات بسيار گران قيمت و خاك خورده گوشه انبارها را تعمير كرده و مورد استفاده قرار دهد. اين اقدام جهادي در زماني كه صنعت نفت با تحريم مواجه بود ارزش خود را نشان داد، همين وضعيت در جهاد ارتش اتفاق افتاد. جهاد ادارات نهادي بود كه با حركت تحويل‌آفرين وارد حوزه‌هاي تخصصي مي‌شد و مي‌توانست روحيه و فرهنگ جهادي را به محيط ادارات منتقل كند، اما بعدها با مانع تراشي بني صدر مواجه شد و اكثر انها به تعطيلي كشيده شدند. مخالفت دولت با جهاد ادارات بيشتر به خاطر برخورداري از روحيه تكنوكراتيك بود كه با روحيه جهادي تناسب نداشت. البته مخالفت بني صدر جنبه سياسي هم داشت، او با دلبستگي اعضاي جهاد به امام (ره) هم مخالف بود بنابراين در زمان او تقابل شديدي با نهادهاي انقلابي به ويژه جهاد و سپاه داشت و آنها را مانع اهداف شوم خود كه در رأس آن كنار زدن امام (ره) بود مي‌دانست. هر چند اطلاع‌رساني از كارشكني‌‌هاي بني صدر و جريان متبوعش خدمت امام (ره) وجود داشت اما تا روزهاي آخر كه ضديت او با انقلاب علني نشده بود و جرياناتي چون 14 اسفند 59 دانشگاه تهران پديد نيامده بود، تلاش امام (ره) و عمومي انقلابي‌ها اين بود احترام رئيس‌جمهور نگه داشته شود. اما پس از آن، به دليل حمايت آشكار بني صدر از جريانات ضد انقلابي، ‌جهاد و سپاه علناً به صحنه آمدند و نقش اول را در عزل بني صدر ايفا كردند. انحلال جهاد سازندگي با وجود كارشكني‌ها، ‌جهاد سازندگي مسير تكاملي خود را دنبال مي‌كرد و روز به روز بر گستردگي كمي و كيفي آن افزوده مي‌شد. اما به مرور ديدگاهي در ميان بعضي مديران جهاد قوت يافت كه بعدها زمينه‌ساز افول جهاد گرديد و آن چيزي جز لزوم تبديل جهاد به يك وزارتخانه نبود؛ رويكردي كه طرفداران آن عمدتاً افراد متمايل به ليبرال‌ها و تكنوكرات بودند. در اين ميان تأثير آقاي عبدالله نوري كه پس از آقاي ناطق نوري به عنوان نماينده امام (ره) در جهاد انتخاب شده بود، بيش از ديگران بود. از آنجا كه وي نماينده امام (ره) در جهاد محسوب مي‌شد، كسي نيز جرئت مخالفت با او را نداشت و به راحتي نظر خود را پيش مي‌برد. البته بنده و جمعي از مديران جهاد مركز با او زاد بحث مي‌كرديم و عواقب تبديل اين نهاد انقلابي و مردمي را به يك وزارتخانه توضيح مي‌داديم ولي نتيجه نداشت، ‌اين مسئله بر مي‌گردد به فلسفه تشكيل نهادهاي انقلابي، ‌عده‌اي فكر مي‌كردند كه چون در ابتداي انقلاب، دستگاه‌هاي سنتي اعتقادي به فرهنگ انقلابي نداشتند، امام يك نهاد انقلابي را در كنار آنها درست مي‌كرد تا عدم كارآمدي آنها را جبران كند و در بهترين حالت، تأثيري بر آنها گذاشته و روحيه انقلابي آنها را تقويت كند. با اين رويكرد اگر مسئولين آن سازمان‌ها از ميان افراد انقلابي و با روحيه جهادي انتخاب مي‌شد ديگر نيازي به نهاد انقلابي نبود. از اين منظر نهاد انقلابي موازي سازمان‌‌هاي مشابه فرض مي‌شد؛ مثلاً سپاه موازي ارتش، جهاد موازي كشاورزي‌، بنياد مسكن، كميته انقلاب، بنياد مستضعفان و كميته امداد موازي وزارت مسكن، شهرباني و بهزيستي محسوب مي‌شدند. اما اين برداشت از نهاد انقلابي اشتباه بود، به نظر من علت اصلي اينكه امام (ره) چنين راهبردي را در ساختار نظام جمهوري اسلامي دنبال كردند اين بود كه مردم بايد در امور اجرايي كشور نقش كمكي داشته باشند و اين نقش محدود به حضور در راهپيمايي‌ها و انتخابات نباشد. اين اصل بسيار مهمي اس، ما در هر حوزه‌اي كه زمينه حضور و مشاركت مردم رافراهم كرديم موفق بوديم، مثل بسيج كه براي مشاركت ردم در دفاع و امنيت ايجاد شد و هر جها كه آن را زيرپا گذاشتيم ضربه خورديم. مثل جهاد سازندگي كه با حذف آن در حوزه‌هاي محروميت‌زدايي و تحول اداري ناموفق مانديم، طبيعي است پشتوانه هر حركتي را مردم قرار بدهيم، قدرتش چندين برابر مي‌شود. مردم چگونه مي‌توانند در حوزه‌هاي مختلف ورود كنند، بايد سازمان‌دهي شود و بستر حضورشان فراهم شود، يعني نهادينه شود با اين ديدگاه، ‌جهاد سازندگي يكي از مهم‌ترين نهادهايي بود كه اين بستر را فراهم مي‌آورد و جواناني كه مي‌خواستند براي محروميت‌زدايي به مناطق محروم بروند، آموزش ديده و سازماندهي مي‌شدند. ويژگي ديگر نهادهاي انقلابي در تمايز با نهادهاي سنتي هدف‌گرايي آنهاست، اصل نبودن ساختار و سازمان روش‌ها در نهادهاي نقلابي متناسب با مأموريت تغيير مي‌كند و بروكراسي اداري مانع سرعت كار و تلاش همكاران نمي‌شود، تمركز بر انجام تكليف و دستيابي به اهداف است و از اين رو تلاش هميشگي نهادهاي انقلابي در تطبيق ساختار و روش‌هاي خود با اهداف وجود دارد. در واقع ضابطه‌ها، روش‌ها و برنامه‌ها در صورتي مفيد هستند كه در راستاي تحقق اهداف به كار گرفته شوند؛ به اين ترتيب حتي اگر در موقعيتي هدف تغيير كند، ساختار و روش‌‌هاي اين نهاد نيز تغيير مي‌يابد. مثلاً سپاه يك نهاد انقلابي بوده و هست، تهديدش كه عوض مي‌شد جهتش نيز تغيير مي‌كرد، تغيير جهت در يك سازمان كلاسيك كار بسيار سختي است اما نهادهاي انقلابي مي‌توانند با سرعت اين كار را انجام دهند. مثلاً اگر به يك سازمان بروكراتيك بگوييم ساختار را منطبق با هدف جديد تغيير بده، ‌چه بسا سال‌ها طول بكشد تا اين تغيير را در خودش سازماندهي كند. اين نهاد انقلابي يك لحظه هم توقف نمي‌كند؛ اوايل انقلاب كه مسئله مهم كشور مقابله با گروهك‌ها و برقراري امنيت بود، سازمان سپاه اطلاعاتي و امنيتي بود بچه‌هاي سپاه اسم مستعار و كد داشتند؛ اسامي مستعاري كه هنوز هم روي بعضي از آنان باقي مانده و در جامعه با اين نام‌ها شناخته مي‌شوند. اما به محض اينكه جنگ شروع شد سپاه يك لحظه هم تأمل نكرد و نيروهايش را از تهران، كردستان و ساير شهرها به جنوب فرستاد و سازمان رزم پيدا كرد گردان، تيپ و لشگر درست شد. پس انعطاف و تطبق با مأموريت لازمه يك نهاد انقلابي است، اما متأسفانه بعد از آتش‌بس و اتمام جنگ تهديد اول كشور جنگ نرم و تهاجم فرهنگي دشمن شد، ولي سپاه انعطاف لازم را براي بسيج نيروهاي مردمي و تقويت جريان فرهنگي انقلاب اسلامي نداشت و بنابراين در اين زمينه آسيب‌هاي زيادي هم به كشور وارد شد. انعطاف‌پذيري در جهاد سازندگي نيز بالا بود براي مثال به محض اينكه جنگ شروع شد، هنگامي كه بنا به فرمايش حضرت امام (ره) جنگ در رأس امور كشور قرار گرفت، تصميم به ايجاد تشكيلات جديدي متناسب با نيازهاي جنگ گرفتيم. به سرعت در تمامي استان‌ها ستادهاي پشتيباني و مهندسي جنگ جهاد تشكيل شد و بسياري از نيروهاي فني، مهندسي و خدماتي جهاد و ماشين‌آلاتشان از طريق اين ستادها و در قالب واحدهاي مهندسي جنگ به جبهه‌ها رفتند و به رزمندگان كمك كردند در حدي كه امام فرمودند نقش جهاد سازنگي درجنگ كمتر از سپاه و ارتش نيست. مورد ديگر جهاد دانشگاهي بود، به محض اينكه انقلاب فرهنگي اعلام شد و امام (ره) فرمودند در دانشگاه‌ها بايد تحول ايجاد شود، جهاد دانشگاهي توسط همكاران دانشگاهي جهاد تشكيل شد كه بعدها مورد تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي قرار گرفت تا مروج رويكرد علمي و تخصصي همراه با فرهنگ جهادي در دانشگاه‌ها باشد و البته چندي نفر كه در شوراي انقلاب فرهنگي ناظر بر تشكيل جهاد دانشگاهي شدند، نگاه و رويكرد جهادي نداشتند. اگر جهاد دانشگاهي حمايت مي‌شد مي‌توانست تحول مورد نظر را در دانشگاه‌ها ايجاد كند. بنابر اين هيچ زماني نيست كه بگوييم حتي با ايجاد تحول اداري در ادارات از نهادهاي انقلاب بي‌نياز هستيم چون هميشه به مشاركت مردم نياز داريم ضمناً جهاد سازندگي مأموريتي مهم‌تر از محروميت‌زدايي هم داشت آن هم آشنا شدن جوانان دانشجو با روحيه جهادي و درك محروميت‌ها بود كه با انحلال جهاد ما اين فرصت را هم از دست داديم. من هرچه با اقاي نوري بحث مي‌كردم و مي‌گفتم نهادهاي انقلابي بايد مردمي و زيرنظر ولايت فقيه باقي بمانند مي‌گفت «شما چه مي‌گوييد من خودم نماينده امام (ره) هستم، نمي‌شود يك وزارت كشاورزي داريم و يك كميته كشاورزي در جهاد، يك وزارت بهداشت در دولت داريم و يك كميته بهداشت در جهاد، يك وزارت فرهنگ در دولت داريم و يك كميته فرهنگي در جهاد، يك وزارت راه در دولت داريم و يك كميته عمران در جهاد اينها موازي‌كاري است و. . » من و دوستان همفكرم مي‌گفتيم ما كه با آنها هماهنگ هستيم و مشكلي از اين بابت وجود ندارد. اما او زير بار نرفت و به شدت بر حرف خود ايستادگي كرد. از آنجا كه در جهاد نظر نمينده ولي فقيه فصل‌الخطاب بود. در اين موارد رأي‌گيري نمي‌شد؛ مضاعف بر اينكه بعضي از اعضاي شوراي مركزي جهاد هم با نظر ايشان موافق بودند. نماينده ولي فقيه در دميدن روح فرهنگي و اعتقادي به سازمان‌ها و نيز اتخاذ جهت‌گيري‌هاي صحيح بسيار موثر بود. او مي‌بايست در ميان اين افت و خيزها و چپ و راست رفتن‌ها، مجموعه را در خط اسلام و امام حفظ مي‌كرد، چرا كه امام محور اصلي و ستون خيمه انقلاب و محور اصلي اين حركت بي‌نظير تاريخي بود. ولي هنگامي كه نماينده امام خود داراي رويكرد غيرانقلابي و غيرجهادي شد لطمه سنگيني به جهاد وارد آمد و آن را در مسير نابودي قرار داد. بههر صورت لايحه تبديل شدن جهاد به وزارتخانه در سال 61 تهيه و به مجلس برده شد و ما هم تلاش كرديم نظرات خود را به حضرت امم (ره) منتقل كنيم ولي اين زماني بود كه شهيد بهشتي به شهادت رسيده بود و دسته‌بندي‌هاي سياسي افراد را مقابل هم قرار داده بود مثلاً آقاي ناطق به اصطلاح در طيف راست و آقاي نوري متعلق به جريان موسوم به خط 3 بود. دسترسي به امام (ره) هم نبود تا مسئله را خدمت ايشان مطرح كنيم. جنگ هم شرايط حساسي داشت، فرمانده سپاه از من دعوت كرده بود به سپاه بروم، در هامن سال از جهاد به سپاه منتقل شدم. همزمان چندين نفر از شوراي مركزي معاونان و مسئولان از جهاد بيرون آمدند، يك عده به سپاه و عده‌اي ديگر هم به ساير سازمان‌ها نقل مكان كردند. براي مثال شهيد شوريده كه مسئول بازرسي جهاد و معترض به وضعيت پيش آمده بود به جبهه رفت و در سوسنگرد به شهادت رسيد. پس از تصويب لايحه تشكيل وزارت جهاد سازندگي در مجلس، وزير جهاد انتخاب شد با تبديل جهاد سازندگي به وزارتخانه به سرعت هويت مردمي‌اش از دست رفت، چرا كه ديگر مردم آن را به چشم يك سازمان دولتي مي‌ديدند و ديگر زمينه‌اي براي حضور داوطلبانه مردم وجود نداشت از سوي ديگر، برخي وظايف جهاد مانند عمران روستايي بهداشت و درمان و. . از آن گرفته شده بود. پس از آن هرچه مي‌گذشت وزارت جهاد از فرهنگ و روحيه جهادي هم بيشتر فاصله مي‌گرفت و در نهايت تير خلاص بر پيكر اين نهاد انقلابي را در اذغام با وزارت كشاورزي در سال 79 زدند. ادغام نهادهاي انقلابي در سازمان‌هاي سنتي، معمولاً فرهنگ قالب فرهنگ نهاد سنتي خواهد بود؛ چرا كه آنها تسلط زيادي بر سيستم اداري و ضوابط و مقررات خود دارند و در عمل نيروهاي انقلابي در تار و پود اين مقررات گرفتار مي‌شدند و هويت انقلابي خود را از دست مي‌دادند. آقاي عبدالله نوري برنامه ادغام را در مورد سپاه و ارتش نيز دنبال كرد، البته ايشان تحت نظر آقاي هاشمي رفسنجاني كار مي‌كرد. كميته‌هاي انقلاب هم كه با شهرباني ادغام شد اثري از آن باقي نماند و مشاركت مردم در امنيت داخلي لطمه خورد، خلأهايي كه بعدها تا حدي توسط بسيج شهري جبران شد ولي در سال‌هاي اخير با بيرون كردن بسيج از دايره ضابطيت قضايي مشكل نبود بسترهاي نهادينه شده مشاركت مردمي با پليس باقي ماند. آقاي نوري كه با حفظ سمت نماينده امام در سپاه هم شده بود بعد از آتش بس به دنبال ادغام سپاه و ارتش افتاد كه تا مرحله آخر و تهيه طرح ادغام نيز پيش رفت ايشان فرماندهان سپاه را هم خام كرده بود كه نيروي زميني ارتش را به سپاه مي‌دهد. در آن زمان بعضي از فرماندهان سپاه نيز كه فكر مي‌كردند با اين طرح امكانات و پادگان‌هاي بزرگ نيروي زميني ارتش در اختيار آنها قرار مي‌گيرد، با اين طرح همراهي كردند و البته به عوقاب آن توجه نداشتند. در همان زمان بنده به عنوان مسئول بسيج جلسه‌اي با آقاي نوري داشتم، به او گفتم كه لااقل بسيج را قاطي اين طرح نكن و بگذار بسيج بماند، وعده داد كه بسيج بماند. زماني كه طرح ادغام سپاه و ارتش را به حضرت امام (ره) به عنوان فرمانده كل قوا ارائه داد و ايشان طرح را ديدند با حالتي خاص گفتند: «يعني مي‌خواهيد سپاه را از بين ببريد؟» پاسخ آقاي نوري اين بود كه «نه! مي‌خوهيم سپاه را تقويت كنيم، نيروي زميني ارتش را به سپاه مي‌دهيم و نيروي دريايي و هوايي سپاه را به ارتش، امام فرمودند نزد آقاي خامنه‌اي برويد نظر ايشان نظر من هم هست. » كه مقام معظم رهبري با اين طرح مخالفت كردند و خوشبختانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي باقي ماند. » به هر حال جهاد سازندگي منحل شد و انقلاب اسلامي يكي از دو بال اصلي خود را از دست داد، جهاد مي‌توانست همانطور كه سپاه در حوزه دفاعي و امنيتي ملي نقش محوري پيدا كرده است براي تحول اداري، اشتغال و محروميت‌زدايي و كاهش آسيب‌هاي اجتماعي اثر‌بخش باشد و مشاكرت مردم ار در اين امور نهادينه سازد. كاش تلاشي براي احياي جهاد سازندگي صورت گيرد، نهادي كه اهميت آن در بعد سازندگي و محروميت‌زدايي در درجه دوم قرار دارد زيرا جهاد زمينه‌ساز رشد و پرورش مديران كشور با روحيه جهادي است. خاطرم هست يكبار خدمت شهيد بهشتي بوديم، عرض كردم «با اينكه بچه‌هاي جهاد كمك دولت هستند و بدون چشمداشت در سراسر كشور كار مي‌كنند بني صدر در روزنامه خود (روزناه انقلاب اسلامي) عليه جهاد مطلب مي‌نويسد شما چيزي به ايشان بگوييد. » شهيد بهشتي فرمودند: «شما نگران و دلگير نباشيد، كارتان را انجام بدهيد، شما مهم‌تر از كاري كه براي محروميت‌زدايي مي‌كنيد، مديران آينده را مي‌سازيد. » اين نكته مهمي است كه امروزه هم خلأ آن وجود دارد آنقدر كه مقام معظم رهبري حرف از «ترويج فرهنگ جهادي و مديريت جهادي» مي‌زنند، اين چگونه مي‌خواهد پياده شود؟ طبيعتاً با شعار و سمينار و مقاله اين مشكل حل نمي‌شود، بلكه تحقق آن مستلزم بستري براي رشد و تربيت جهادي جوانان و مديران آينده كشور كه عموماً از دل دانشگاه‌ها بيرون مي‌آيند. اگر جهاد سازندگي دوباره احيا شود و دانشجويان داوطلبانه به مناطق محروم و روستاها بروند، با دستان خود بيل بزنند و محروميت‌ها را از نزديك ببينند، ديگر در آينه كج دست نمي‌شوند. بحث‌هاي تخصصي مسئله دوم است ولي درك از نزديك محروميت‌ها چيز ديگري است كه انسان را دگرگون مي‌كند. در حال حاضر تعداد كمي از جوانان كه با اردوهاي جهادي به اين مناطق مي‌روند، تحول در رفتار و صحبت‌هايشان پيداست. خود را وامدار ملت مي‌دانند. اين اردوهاي جهادي و بسيج سازندگي رشحه‌اي از آن حركت ملي هستند و آثار معنوي خوبي هم دارند. اردوهاي داوطلبانه جهادي در دانشگاه‌ها بدنه بسيار نحيفي دارد و بايد همانند جهاد سازندگي سابق فراگير و قوي شود و همه دانشجوها و جوانان براي شركت در آن سازماندهي شوند. من با بچه‌هاي اردوهاي جهادي دانشجويي و توسعه كارشان زياد جلسه داشته‌ام، واقعاً با همان فرهنگ جهادي كمبودهاي مناطق محروم را شناسايي مي‌كنند. اينگونه نيست كه بدون برنامه بروند، خيلي دقت مي‌كنند تا در ايجاد اشتغال، ارتقا فرهنگ عمومي و توانمندي‌ها مردم منطاق محروم موثر باشند، مقام معظم رهبري هم خيلي آنها را تشويق مي‌كنند ولي متأسفانه دولت‌ها توجهي ندارند. اگر حركت اردوهاي جهادي مورد حمايت و تقويت قرار گيرند، به يك نهاد انقلابي فراگير تبديل مي‌شوند يعني به نظر من هنوز نظام اسلامي زمينه زايش نهادهاي انقلابي را دارد مثل اول انقلاب كه جهاد توسط دانشجويان و جوانان راه‌اندازي شد فقط بايد مورد حمايت قرار گيرند. اينگونه نيست كه فكر كنيم دوره‌اش گذشته و نمي‌شود، همانطور كه مقام معظم رهبري فرمودند انقلاب ريزش‌ها و رويش‌ها دارد، هنوز ظرفيت نهادسازي در نظام ما وجود دارد، هنوز دو سال انقلاب كه وظيفه زمينه‌سازي مشاكرت مردم در اداره امور و پيشبرد اهداف انقلاب را داشتند يعني سپاه (بسيج) و جهاد نياز كشور هست و يك بال از دست رفته قابل بازسازي است، جهاد سازندگي قابل اجراست و به صورت خودجوش قابل شكل‌گيري است. مي‌توان براي اينكه با تغيير دولت‌ها و رويكردهاي دستگاه‌هاي اجرايي نهاد مردمي دچار فراز و فرود نشود نهادهاي عمومي كه وظيفه رسيدگي به محرومين يا مناطق محروم را دارند در سطح هيئت امنا نهاد جهاد سازندگي قرار داد تا برنامه‌هاي خود در مناطق محروم و رسيدگي به محرومين را از طريق اردوهاي جهادي و نيروهاي داوطلب جوان دنبال كنند و از اين طريق هم طرح‌هايشان ارزان‌تر، سريع‌تر و با كيفيت بهتر و به صورت جهادي اجرا شوند، هم جونان و مديران آينده ما با فرهنگ جهاد آشنا شوند.

منبع : جوان آنلاين



تاریخ انتشار: ۰۴ تير ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۲





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن