واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: مدیران حرفه ای یا سیاسی ؟
غلامرضا معمارزاده
کد خبر: ۵۹۸۴۷۶
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۶:۲۸ - 17 June 2016
سازمان ماهیتا" ابزاری است برای تحقق اراده وخواست انسان . اگر ظرفیت انسان ها را متشکل از دو جزء تصمیم گیری و قابلیت بدانیم ،معمولا" محدویت قابلیت ها ةما را ناگزیر به تشکیل سازمان میسازد .
با تشکیل سازمان رابطه ای تحت عنوان اصیل و وکیل شکل میگیرد و این رابطه برحسب اینکه هر یک از طرفین دارای چه قابلیت هائی باشد ، قابل تحلیل است . اصیل میتواند بخشی یا تمامی امور اجرائی و یا حتی بخشی از تصمیم گیری های خود را به وکیل واگذار کند
اگر وجود چنین رابطه ای را بین مردم و دولت تصور بکنیم ، حاصل آن انواع شکل های حکومتی و نظام های سیاسی خواهد بود . نظام ریاست جمهوری و نظام پارلمانی ، و یا ترکیبی از این دو مهمترین شکل های حکومتی میباشد . در نظام های پارلمانی ، حزب برنده که مسئولیت اداره کشور را عهده دار میشود ، نظام اداری و بعبارتی قوه مجریه را بعنوان ابزار تحقق اهداف و اجرای خط مشی ها در اختیار میگیرد .
بر طبق آنچه دربحث اصیل ووکیل گفته شد ، معمولا" نظام اداری ، باصطلاح بر روی کاغذ ، فاقد اختیار تصمیم گیری است ، فضای حاکم بر آن نیز حرفه ای است و علی القاعده نمی باید تحت تاثیر تغییر و تحولات سیاسی قرار بگیرد . بعبارت دیگر، مسئولیت تصمیم گیری بعهده اصیل ، که در قالب نمایند گان مردم ظاهر میشود ، و مسئولیت اجرا بعهده وکیل ، که در سیمای اداره ضاهر میشود ، محول خواهد بود .
در نظام های ریاست جمهوری ، آرمان های مردم در نماینگان مجلس ،و عقاید و خواسته آنها مستقل از مجلس ، در دولت منعکس میشود . هر چند در نظام پارلمانی دلیلی برای وجود اختلاف بین اصیل و وکیل وجود ندارد ، ولی در عین حال سازوکارهائی مانند استیضاح و ساقط کردن دولت یا انحلال مجلس ،برای حل معضلات احتمالی پیش بینی شده است .
در نظام ریاست جمهوری وجود تعارض بین آرمان های ملت ، که در مجلس متجلی میشود و عقاید مردم ، که در دولت منتخب ظاهر میگردد ، امری بدیهی و معمولی خواهد بود . بهمین دلیل معمولا" سازوکاری برای ایجاد تغییرات بنیادی ، برای حل آن ، حد اقل بصورت یک جانبه ، پیش بینی نشده است .
طبیعی است در چنین نظامی ، که دستخوش تغییرات و تحولات سیاسی است ، نمیتوان از وجود اشخاص حرفه ای ،متخصص ،و مهمتر از همه ، اشخاص بی طرف بهره برد . از آن جائیکه مدیران دولتی چنین نظامی بصورت مستقیم یا غیر مستقیم ، با آراء مردم ، یا منتخبین مردم منصوب میشوند ، دارای گرایش های حزبی بوده و تخصص برای آنها در درجه دوم اهمیت قرار دارد . بدیهی است گرایش های حزبی و سیاسی مدیران معطوف به مرام حزب و خواست رای دهندگان به حزب باشد ، و بر تصمیمات ، اقدامات ، و فعالیت های آنان اثر بگذارد . بعبارت دیگر ،اخلاق حرفه ای تحت تاثیر و نفوذ نهادی فراتر از اداره ، یعنی نهاد سیاسی قرار میگیرد . رفتار اینگونه مدیران ، نه برحسب کارآئی و تخصص ، بلکه بر حسب میزان اثر بخش بودن آنان برای آرمان های حزب ، ارزیابی میشود .
فرض براین است که با این ترتیب عقاید جامعه ابتدا در حزب و سپس ، در صورت پیروزی ، در دولت متجلی میشود . بطور خلاصه میتوان گفت ملاک سنجش رفتار مدیران در نظام های پارلمانی ، اخلاق حرفه ای ، و درنظام ریاست جمهوری ، وابستگی حزبی ، خواهد بود . حال اگر هر یک از دو نظام سیاسی فوق ، بصورت ناقص و تقلیدی بکار گرفته شود ، و جامعه فاقد بنیان های اخلاقی ، اجتماعی و فرهنگی مستحکم باشد ، حاصل کار بطور قطع ضعف اداره ،عدم کار آئی ، و فساد خواهد بود .
نظام سیاسی ما که شباهت زیادی به نظام ریاست جمهوری دارد ، بدلیل نداشتن برخی سازوکار های ضروری ، از قبیل تشکیلات و تشکل های لازم برای تقویت این بنیان ها ، از این رهگذر لطمات زیادی را متحمل شده است . تضعیف یا بلا اثر شدن نهاد های سنتی ، و فقدان احزاب منسجم و مقتدر ، باعث بروز سلایق گوناگون وناشناخته در مجلس ، و بموازات آن ، نا معین بودن و منسجم نبودن عقاید و خواسته های مردم باعث ورود افراد با سلایق گوناگون به دولت خواهد شد ، و چون نه اخلاق حرفه ای ، و نه اخلاق سیاسی ، که اولی با تخصص و تعهد ، و دومی با مرام نهادی و حزبی سنجش میشود ، بر فضای اداری و سیاسی حاکم نیست ، و اغلب مدیران به تصور اینکه خود ، شخصا" با اتکاء به قابلیت ها و وابستگی های شخصی ، خانوادگی و قومی به این موفقیت نائل آمده اند ، فضای جدید را فرصتی برای جبران مافات و فرصت های از دست رفته ، و بهره گیری هرچه بیشتر از آن میدانند .
بدیهی است اینان نه خود را نماد آرمانهای جامعه ، در قامت نماینده مجلس ، و نه خود را تجلی عقاید مردم در ردای مدیران متعهد و خدمتگذار مردم میدانند، نتیجه اینکه خود را پای بند هیچگونه معیاری ، بجز منافع شخصی ، برای سنجش اخلاقی بودن رفتار ، نمیدانند . بعبارت دیگر ، اگر برطبق اصول حاکم برنظام سیاسی ریاست جمهوری ، در گذشته کلیه پست های دولتی ، و اکنون نیز ، باز به اصطلاح بر روی کاغذ ، پست های کلیدی بعنوان غنیمت جنگی بین هواداران حزب برنده تقسیم میشد ، یا میشود ، میزان وفاداری و از گذشتگی فرد در راه تحقق آرمان های حزب ، ملاک سهم بردن از غنائم بود . حال اگر همین نظام غنائم جنگی در کشوری حاکم باشد ، ولی اصول اخلاقی ، و یا مرام حزبی قوی و منسجم بر صحنه نبرد حاکم نباشد ، وفاداری و از خودگذشتگی جای خود را به رفتار های فردی و نفع طلبانه میدهد ، و فضا برای غارت و چپاول اموال دیگران ، حتی در جبهه بظاهر خودی فراهم میشود .
برای برون رفت از فضای تاثر انگیز دو راه کار بیشتر متصور نیست :
اول تقویت وابستگی نهادی ، فراتر از خانواده ، قوم ، و قبیله ، و گسترش اخلاق سیاسی ، و در نتیجه تقویت حس مسئولیت اجتماعی و پاسخگو نمودن مدیران ، که کاری مشکل و در کوتاه مدت دور از ذهن میباشد و لازمه آن ارتقاء سطح آگاهی سیاسی ، و تقویت هویت سیاسی احاد مردم یک جامعه میباشد .
دوم ، حرفه ای کردن اداره ، قطع رابطه سیاسی اداره با سیاست از طریق حذف انتصابات سیاسی و جایگزین کردن اصل شایستگی تخصصی ، و تقویت تعهدات حرفه ای مدیران ، فارغ از هر گونه گرایش های سیاسی و غیر حرفه ای .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 109]