واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
شعر/ مادر سلام حال غریبت چگونه است؟ یکی از مناسبتهای مذهبی سال که در شعر شاعران آئینی ایران زمین جلوه گر است، وفات بانوی بزرگوار اسلام حضرت خدیجه(س) است.
به گزارش فرهنگ نیوز، دهم رمضان، سالروز وفات حضرت امالمومنین خدیجه سلام الله علیهاست؛ مناسبتی که اشعار گوناگونی از شعرای آئینی به آن اختصاص دارد و هر شاعری به مقتضای نگاه خود، عرض ادبی به ساحت این بانوی مکرّم دارد. یکی از این شاعران، موسی علیمرادی است که پس از بیان سجایای حضرت خدیجه(س)، اشاره ای هم به سالروز ارتحال ملکوتی آن یار صدیق پیامبر اسلام(ص) دارد:بانوی صبح هستی و خورشید دیگری
خاتون آب هستی و پاک و مطهریآری به انتخاب خدا و گواه او
تنها تویی که لایق عشق پیمبریدر دامن تو، مادر عالم سه ساله شد
شایسته از مقام تو شد شأن مادریگرد و غبار راه تو معراج جبرئیل
تفسیر واژه واژه ی آیات کوثریبانو شنیده ام که وخیم است حال تو
در کنج خانه گشته ای از غصه بستریو اما محمد بیابانی نیز با اشاره به نزدیک بودن دو مصیبت بزرگ برای پیامبر، یعنی وفات حضرت ابوطالب(ع) و حضرت خدیجه(س)، سروده است:دارد برای همسر خود گریه میکند
با گریه های کوثر خود گریه میکندهمسر فقط نبود خدیجه برای او
او در فراق یاور خود گریه میکنددیروز بر عمویش و حالا به همسرش
فردا برای دختر خود گریه می کندروزی که شعله می شود اجر رسالتش
آنجا به یاس پرپر خود گریه میکنداو همچنین در شعر دیگری، همه مومنان را فرزندان حضرت خدیجه(س) معرفی میکند و چنین میسراید:مومنون آیههای قرآنند
گاه مقداد و گاه سلماننداز عرب تا عجم مسلمانند
همه فرزندهای بارانندیا نوه یا نتیجهاند همه
بچه های خدیجهاند همهسایه اش مستدام، بر سر ماست
خانه اش قبلهگاه دیگر ماستنامش آرامش پیمبر ماست
مادر فاطمه است، مادر ماستمادرم! ای امام مادرها
به فدایت تمام مادرهاگرمی آشیان پیغمبر
همسر مهربان پیغمبریاد تو در روان پیغمبر
نام تو بر زبان پیغمبرقد علم کرده پیش هر دردی
تو بر اسلام مادری کردینه فقط امّ مومنین هستی
امّ اسلام، امّ دین هستیبه تو جبریل احترام کند
پیش پایت نبی قیام کندبه تو باید خدا، سلام کند
و تو را صاحب مقام کندمحسن ناصحی نیز در شعری با اشاره به ایثارگری حضرت خدیجه(س) برای اسلام و با همه وجود می آورد:ای داغ تو بر سینه ی خاتم نشسته
بی تو درون قلب زهرا غم نشستهدر عفت ات مریم کنیز صبح و شامت
آسیه خدمت میکند، هاجر سلام اتمال و منال و هستی ات شد خرج اسلام
احمد به حیرت مانده در نوع مرامتزهرا فقط در دامن تو رشد کرده
ای مادر زهرا همین بس در مقام اتحق است اگر در رتبه ات عمری بگوئیم
دین خدا یکجا سند خورده به نام اتبا این که بر عرش خدایت پا نهادی
رفتی و داغی بر دل زهرا نهادیدر بخشی از شعر محمود ژولیده هم در همین مناسبت می خوانیم:هنوز چهره ی مکه غبار ماتم داشت
هنوز داغ ابوطالب آتش غم داشتسخن ز رحلت بانوی با کرامت بود
کسی که حُسن کمال چهار مریم داشتچه بانویی که خدایش سلام می فرمود
که نامه ی عملش مُهر مِهر خاتم داشتسخای حاتم طایی کجا و این سفره
که درب خانه ی جودش هزار حاتم داشتبرای حضرت ام الائمه این یک بس
که نور فاطمه بر دامن مکرم داشتخدیجه مادر ما اولین مسلمانی ست
که با ولای علی، عهد خویش محکم داشتدر آخرین نفسش با اشاره می فرمود
همیشه فاطمه ام غربتی دمادم داشتفدای دختر مظلومه ام که در آن شعب
به روی گونه چو گلبرگ، یاس شبنم داشتو اما میلاد یعقوبی نیز در این باره شعری دارد که در بخشی از آن چنین آمده است:درود بر تو که اول زن مسلمانی
عزیز حضرت طاها، عزیز یزدانیبرای ختم رسولان تو جان جانانی
خدا گواهست که فخر تمام نسوانیخدیجهای و خدا بر شما نظر دارد
که با وجود شما مصطفی سپر دارددلم همیشه هوای تو را به سر دارد
خوشا کسی که برایت دو دیده تر دارداگر اجازه دهی در عزایتان بانو
ز دیده اشک ببارم برایتان بانورحمان نوازنی نیز از جمله شاعرانی است که این سوگ عظیم را از زبان فرزند حضرت خدیجه(س)، یعنی حضرت زهرا(س) روایت می کند:مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟ حالی غریب داری و در فکر رفتنی
دردی به سینه داری و حرفی نمی زنیداری برای رفتن خود چانه می زنی
موی مرا به گریه چرا شانه می زنی؟ با دانه های اشک تو افطار می کنم
همسایه را ز داغ تو بیدار می کنمهمسایه ها برای تو پرپر نمی زنند
داری تو می روی و به تو سر نمی زنندمادر بگو که مکه چه آورده بر سرت
که قد خمیده می روی از پیش دخترتمادر! پدر غروب تو را گریه می کند
و خاطرات خوب تو را گریه می کند. او همچنین در شعر دیگری، با زبانی چنین شاعرانه می سراید: شب است و بغض سکوت و صدای گریه آب
شکسته قلب رسول و ندارد امشب خواب
کنار بستر مرگ یگانه امّیدش
گرفته زمزمه، «یا رب خدیجه را دریاب»همانکه هستی خود را به هستی ام بخشید
همانکه سوخت به پای منادی توحید
همانکه گرمی پشت رسالت من بود
و می تپید برای نبوّت خورشیددر آن زمان که شب سرد کفر جولان داشت
زبان زخم عدو، تیغ تیز و بُرّان داشت
خدیجه مرهم دلگرمی ره ام می شد
به آفتاب وجودم همیشه ایمان داشتهمانکه درک مقامش مقام می آرد
و جبرئیل برایش سلام می آرد
همان سرشت زلال و مطهّری که خدا
ز نسل پاک و شریفش، امام می آردمقام و منزلتش را کسی چه می داند
شریک امر رسالت همیشه می ماند
قد خمیده و موی سفید او امشب
هزار روضه برای رسول می خواندبرای مادر ایمان سزاست گریه کنیم
و با سرشک امامان سزاست گریه کنیم
برای آنکه ز من هم غریب تر گردید
شبیه شام غریبان سزاست گریه کنیمقنوت امشب زهرا فقط شده مادر
به روی سینه مادر نهاده سر، کوثر
الهی مادر یاسم غریب می میرد
غریب بود و غریبانه جان دهد آخرمحسن کاویانی نیز از شاعرانی است که در این راستا شعری دارد و در آن با اشاره به سال ارتحال حضرت خدیجه به «سال غمها» (عام الحُزن) می سراید:آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کردثروت به پاهای تو افتاد و
از تو غرورش را گدایی کردمن هم کنار آسمان بودم
وقتی نماز نور را خواندیدر روزهای غربت و سختی
مردانه پای عشق خود ماندیبانو کسی دیگر نمیگوید
مردانگی در سیرت زن نیستمردانگی ها را نشان دادی
مردانگی تنها به گفتن نیست با چشم خود دیدم برای او
سال عروجت سال غمها شدشکر خدا آن روزهای سخت
زهرای تو ام ابیها شد و در نهایت شعری تقدیم می شود از قاسم نعمتی که این شاعر آئینی در شعر خود، با اشاره به تاریخ ارتحال حضرت خدیجه(س)، اشاره ای هم به مقام شفاعت ایشان دارد:خدیجه مادر مهدی(عج) امام حاضر ماست
کسی که چشم بصیرش همیشه ناظر ماستمن از خدیجه چه بگویم بدین بیان قصیر
گنه نباشدی که ز من، زبان کند تقصیربه روز عشر ز ماه مبارک رمضان
گرفت جسم عزیزش مغاک در دامانگرت نصیب شد ای جان گذر کن از کویش
که حس کنی به مشامت تو بوی مینویشکند شفاعت سیمرغ گر به روز جزا
نباشدش غم دیگر چو جان دهد به قضا
منبع: مهر
95/3/27 - 15:32 - 2016-6-16 15:32:37
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 127]