واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: همه آنهايي كه هزينه رؤياهايم را ميپردازند
موضوع «توليد مشترك» در سينماي ايران همواره با مناقشاتي همراه بوده و هست. در اينجا علناً فيلمهاي ساخته شده با پول بيگانه هم به عنوان توليد مشترك معرفي ميشود
نویسنده : محمد تقي فهيم
موضوع «توليد مشترك» در سينماي ايران همواره با مناقشاتي همراه بوده و هست. در اينجا علناً فيلمهاي ساخته شده با پول بيگانه هم به عنوان توليد مشترك معرفي ميشود. بعيد است در دنيا كشوري صاحب سينما باشد و اجازه دهد تا ديگران با تزريق پول، محتواي آثار را مصادره كنند. در واقع به رغم سابقه طولاني فعاليت سينما در ايران، هيچ وقت توليد مشترك به مفهوم اصولي آن صورت نگرفته است و آنچه غالب شده و عمل ميكند، نوعي سفارشيسازي است. به عبارت روشن، در اينجا فيلمهاي مورد نظر دقيقاً از مناسبات سفارشدهنده و سفارشگيرنده پيروي ميكند و اساساً اين رويكرد با توليد مشترك منافات دارد و صريحاً نقش سرمايه مانند ديگر حوزهها تابع برداشت سود است؛ حالا در اينجا ممكن است سود آن فرهنگي باشد يا به تعبير درستتر غلبه فرهنگي.
حجتالله ايوبي و موضوع توليد مشترك
لذا وقتي حجتالله ايوبي، اولويت سازمان متبوعهاش در سال 95 را توليد مشترك فيلم اعلام كرد، احتمالاً ميدانسته اين رويكرد سالهاست آغاز شده و لذا براي علنينمايي اين روند پنهاني و قبحزدايي آن، تريبونياش كرد. وگرنه چه كسي است كه نداند توليد مشترك فقط در حرف است. كدام توليد مشترك؟ با كدام تعريف و تحليل قرار است ما با كشورهايي مبادرت به توليد فيلم مشترك كنيم؟ آنچه تا كنون جريان داشته و دارد اساساً در تعريف توليد مشترك نميگنجد بلكه جرياني يكطرفه است كه بين سفارشدهنده و سفارشگيرنده پديد ميآيد و در چارچوب هر سرمايهگذار ديگري شامل سود و زيانهايي خواهد شد. در مناسبات فيمابين سفارشدهندههاي غريبه با فيلمسازان وطني چه منافعي وجود دارد كه در امتداد منافع ملي كشورمان به منصه ظهور برسد؟ سرمايهداراني كه براي افزايش يك فرانك بر دارايي خود منطقه را به آتش ميكشند به چه منظوري طي سالهاي گذشته رقمهاي كلاني را وارد چرخهاي كردهاند كه بازگشت اصل پولشان محل ترديد بوده است. موضوع و مسئله توليد مشترك يا سرمايهگذاري خارجي در سينماي ايران حرف تازهاي نيست ولي به صورت جدي بايد گفت كه طي دو دهه اخير وارد فاز جديدي شده است كه از قواعد درستي پيروي نميكند و اساساً تابع منافع ملي نبوده و نيست. تاريخ سينماي ايران نشان ميدهد كه همواره حركتهايي در زمينه توليد مشترك شده و به همين سان شكستهايي تجربه شده است.
وقتي سوپراستار سينماي قديم، شهرت گنج قارون را كمارزشتر از وسترن اسپاگتي دست چندم دانست يا رضا بيك ايمانوردي بر «صندلي الكتريكي» نشست، تق اين تحركات درآمد، براي همين برخيها نوع «كاروانها» را طريق توفيقآميزتري دانستند و حتي حاضر شدند مقام جوان اولي فيلمهاي ايراني را فداي وردستي آنتوني كويين كنند، اما تنها تحقيرش باقي ماند، انقلاب ولي همه چيز را فرو ريخت. مار خفته در سايه، با حرارت دوران اصلاحات به حركت درآمد اما اينبار همه چيز متفاوت از گذشته به مسيرش ادامه داد. اگر قديمترها ليدرهاي فيلمفارسي، حضور در پروژههاي تركيهاي و وسترن اسپاگتيها را ترجيح ميدادند امروز جريان مدعي روشنفكري ابايي از مستخدم سرمايهداران خارجي شدن ندارد بلكه از شوق در پوست خود نميگنجد: دو روي يك سكه.
مرحوم سيفالله داد در گفتوگوي اختصاصي با نگارنده، فرهنگ را مانند آبي ميدانست كه همواره از ظرف پرتر به سمت ظرف خاليتر سرازير ميشود. يعني نميتوانيم مانع از سرازير شدن محتواي ديگران باشيم. يعني ورود و نفوذ اجتنابناپذير است و بايد تن به سنگيني محتواي ظرف مقابل بدهيم و با همين تحليل و درك، كليد ارتباط را زدند. غافل از اينكه بيگانگان همواره خود مترصد فرصتي بودهاند تا دوباره از طريق سينما وارد ذهن و محيط خانوادهها شوند، اما وضعيتي كه دوره جديد برايشان پديد آورده بود سهلتر و پوششيتر بود. ايران زمين و مردمانش را آنطور كه ميخواهند، ولي توسط خودشان تصويرسازي كنند. در واقع وظيفهاي كه در نظام قديم توسط هفتههاي فيلم با مديريت سفارتخانهها انجام ميشد را (در ايام جديد) از طريق سفارش ساخت جلو ببرند.
سالها دوري يك نورچشمي از جشنواره «كن»
در سالهاي آخر دوران اصلاحات مراكزي از وزارت ارشاد با شعار حمايت از جوانان براي جلب سرمايه ساخت، دست به كار شد و با توافق طرف مقابل قرار شد تا دوستان اروپايي تأمينكننده پول ساخت تعدادي فيلم كوتاه و مستند باشند به اين ترتيب كه ايده و موضوع و ساخت از مركز مورد نظر، سرمايه توسط طرف خارجي تأمين گردد.
دوستان ما دست به كار شدند و در مرحله اول 10 ايده را پيشنهاد دادند، ولي طرف خارجي فقط به يك ايده كه درباره دستگيري و شلاق خوردن جوانان توسط اداره منكرات بود روي خوش نشان داد و 9 موضوع ديگر پيشنهادي از اين طرف اساساً رد شد تا بدينوسيله هم مسئولان چنين مراكزي و هم جوانان علاقهمند به فيلمسازي و جشنوارهها مستقيم و غيرمستقيم بدانند و بفهمند كه براي سر در آوردن ميان آنها، بايد سراغ چه ايده و موضوعي بروند. چنين بود كه تصوير ايران در بنبست «دايره»وار نضج گرفت و تبديل به جرياني پرچالش براي فرهنگ و هنر كشور شد.
امير نادري نورچشمي جشنوارهها، ديگر سالهاست كه از دروازه كن هم نميتواند عبور كند ولي همين جشنوارهها براي فيلمساز ديگري كه در فرم و ساختاري خامدستانه فيلم ميسازد، با گذاشتن گل بر صندلياش اعلام موضع ميكنند تا جوانان ما به جاي تكيه بر مردم خودشان، به آنها پناه ببرند. اتفاقاً شاهد از غيب رسيد. روز گذشته عزتالله ضرغامي در اينستاگرامش نقل كرد كه ژيل ژاكوب به كيارستمي گفته: نادري فيلم خوبي ساخته ولي درباره امريكاست و اگر همين فقر و فحشا و ابتذال مربوط به ايران بود قبولش ميكرديم. به همين رو راستي خواستهشان را اعلام و پيگيري ميكنند. ما خودمان را به خواب زدهايم.
سرمايهگذاراني كه در تحريم برخلاف قاعده عمل كردند
بيترديد توليد مشترك فيلم نيز مانند بسياري از پديدههاي ديگر يك فرصت است كه در صورت مديريت شدن از موضع منافع ملي و اقتدار لازم، ميتواند در خدمت كشور قرار گيرد ولي وقتي شاهديم كه از ميان 10 فيلم برنده جوايز مهم اغلبشان با سرمايه خارجي بوده و با تأمل در نزديك به 15 پروژه سينمايي تحت عنوان مشترك در سالهاي پس از انقلاب، محتوايي مغاير با ارزشهاي انقلاب و ايران بر آنها جاري است، دمخروس بيشتر نمايان ميشود.
اين گرايش را نميتوان معمولي ارزيابي كرد كه وقتي در سالهاي گذشته همواره در ديگر حوزهها، سرمايهگذاري در ايران داراي مانع و عدم امنيت معرفي شده و سرمايهداران با همين استدلال از ورود به ايران اجتناب ميكردند ولي در سينما آقايان با دست و دلبازي پروژههاي مورد نظرشان را حمايت كردند، چرا؟ چرا در ديگر عرصهها ايران ناامن بوده و هيچ سرمايهداري ريسك سرمايهگذاري در ايران را به خود راه نميداده ولي همين سرمايهداران بدون نگراني روي فلان آدم و فيلمش سرمايهگذاري كرده و ميكنند؟ آيا غير از اين است كه فيلمهايي از اين دست دقيقاً ايران را در بنبست، بحرانزده و ناامن نشان داده و ميدهند. به عبارت روشن در اينجا سرمايهداري برخلاف نفس خود و قاعده بازي عمل ميكند. اما واقعيت اين است كه در اينجا هم سرمايهگذاري به سود ميرسد و منافعش غلبه فرهنگي است.
براي خاتمه اين بحث كه تفصيل آن مجالي ديگر نيازمند است، يك خاطره: بخش بينالملل جشنواره فيلم فجر ماقبل گذشته به مديريت رضاداد، مهماناني اروپايي داشت كه منتقد معروف مجله اشپيگل هم از جمله آنها بود. اينان در كنفرانس خبري و نيز در گفتوگو با نگارنده گفتند «ما ايران را قبلاً از طريق فيلمهاي كيارستمي، پناهي و... ميشناختيم، ولي ايراني كه اين روزها داريم ميبينيم اساساً با آنچه در آن فيلمها نمايش داده ميشد، متفاوت است.»
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۰:۰۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 213]