تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهم‌ترین آثار تاریخی ایران شناخته می‌شود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1820038561
خاطره رضایی از روز تشییع پیکر امام
واضح آرشیو وب فارسی:الف: خاطره رضایی از روز تشییع پیکر امام
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۲۳:۳۶
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در شب ارتحال امام خمینی (ره) به ذکر خاطره ای از روز غم انگیز تشییع باشکوه پیکر پاک حضرت امام خمینی (ره) پرداخت.به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان؛ محسن رضایی در شب ارتحال امام خمینی (ره) به ذکر خاطره ای از روز غم انگیز تشییع باشکوه پیکر پاک حضرت امام خمینی (ره) پرداخت.متن این یادداشت کوتاه که در صفحه شخصی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در اینستاگرام منتشر شده به شرح زیر است:تابوت امام را بر بالای يك داربست و در محفظه مخصوص گذاشته بودند، امواج خروشان مردم داغدار، دسته‌دسته می‌آمدند و با امام خود وداع می‌کردند. من که تازه از مرزهای عراق و از كرمانشاه به تهران برگشته بودم، برای ادای نماز، يك سر تابوت امام را از محفظه شیشه‌ای گرفتم و با کمک یکی از دوستان که احتمالاً آقای انصاری بود، به جايگاه نماز بردیم تا حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی نماز را بخوانند.سپس جنازه مطهر امام را با بالگرد به سمت محل مرقد بردند و من با ماشين احمد آقا راهی بهشت‌زهرا شدم، شرایط دشواری بود و كنترل از دستم خارج‌شده بود. مدام اشک می‌ریختم، احمد آقا كه تلاش می‌کرد خونسردی‌اش را حفظ کند، مرا دلداری می‌داد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 141]
-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها