واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران: تیم «فروشنده» اصغر فرهادی هم در «خندوانه» شریک شد
خندوانه این بار مملو از یاد زندهها، رفتگان، ستارهها و حرفهایی نشنیده از پدر عسل بدیعی بود.
به گزارش خبرنگار حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ افتخارآفرینی ستارگان ایرانی در جشنواره کن بهانه شروع «خندوانه»ای دیگر شد و جوان در ابتدا با آوردن اسم برگزیدگان نخل طلایی یعنی شهاب حسینی و اصغر فرهادی که ساعت یک بامداد به کشور برگشتند، شادی برنامه را به تیم «فروشنده» فرهادی تقدیم کرد و به سراغ لبخند برگزیده چند برنامه اخیر رفت. به این وسیله تندیس بهترین لبخند «خندوانه» با رای مردم به محمود بصیری تعلق گرفت.
اما پس از این، رضا داوودنژاد به عنوان مهمان برنامه در استودیو حاضر شد. وی در بخشی از حرفهایش بعد از نام بردن 5 نفر از دوستان صمیمیاش که چندتن از آنها همسر، پدر و پزشک معالجش را شامل میشدند به کسانی اشاره کرد که طی حدود چهار سال بیماری او انتظار همراهیشان را داشته اما نیامدند و افرادی که بدون این که فکرش را بکند، به سراغش رفتند.
وی به همین جهت بیان کرد: بعد از آن اتفاق دیگر نگاهم به برخی مسائل تغییر کرد و شاید اگر قبل از بیماریام نام دوستان صمیمیام را می پرسیدید، 20 نفر را راحت ردیف میکردم اما امروز همین تعداد را به سختی نام بردم.
وی همینطور در خصوص شغلش و اینکه اگر وارد بازی و سینما نمیشد، چه می کرد گفت: آن موقع راننده ترانزیت یا اسباب بازی فروش میشدم.
در ادامه صحبت از اهدای عضو شد و داوودنژاد در این مورد اینطور تعریف کرد: عمل بای پس معده من پس از مدتی جواب مطلوبی نداد و موجب شد تا به کبدم فشار بیاید و نیازمند این عضو شوم. تا جایی این بیماری پیشروی کرد که به کما رفتم و در همین راستا عسل بدیعی که خواهر همسرم است در جشن نفس سال 90 از همه خواست تا برای من دعا کنند و بعد از پیوند کبدم، دو سال بعد فوت شد و در سال 92 من در همان جشن از او و اهدای عضو بزرگی که پس از مرگش داشت، یاد کردم.
برای مدتی جوان از مرحوم عسل بدیعی یاد کرد و بعد پدر او را به روی صحنه آورد.
بدیعیِ پدر هم از فعالیتهای دخترش در مجموعههای اهدای عضو تعریف کرد و فیلمهایی را مثال زد که در پرونده کاری او روی این موضوع تاکید داشتند.
وی بیان کرد: خود عسل مشتاقانه با همه احساسش در این راه تبلیغ میکرد و پس از آن اتفاق تمام اعضای اصلیاش به درخواست همیشگی خودش به نیازمندان اهدا شد.
در این بین که ریتم برنامه کمی غمناک شده بود، جوان از بدیعیِ پدر، رضا و یکی از دوستان او خواست تا مسابقه پانتومیم را اجرا کنند و باز شادی را تا حدی احیا کرد.
پس از این و اجرای لبخند 10 ثانیهای داوودنژاد، رامبد در راستای معرفی گونههای در حال نابودی، یوزپلنگ آسیایی را نام برد و راجع به آن توضیحاتی ارائه داد.
در بخش دیگری بعد از یک تنفس، «جنابخان» با کت مشکی، پیراهن سفید و تیپی شبیه «کَنرفتهها» حاضر شد. بعد هم رو به جوان از مصاحبهها و عکسهایی گفت که مدام در کن از او گرفته میشد و پس از صحبت با مثلا شهاب حسینی، از تبادل فرهنگی گفت که در سفرهایش نهفته دارد. تعاملی که با قاچاق فیلم های چنین جشنوارههایی همراه است.
بعد از این جوان در حالی که او را نکوهش میکرد و در حال دیدن سی دی های او بود، مثلا مامورانی آمدند و او را بردند. «جناب خان» هم که مدام خودش را از اتفاقات جدا میکرد، جوان را عامل گول خوردنش دانست.
بخش پایانی «خندوانه» هم با خواندن آخرین دلنوشته عسل بدیعی توسط جوان و آرزوهای شیرین او برای مردم ایران به سرانجام رسید.
شاد باشید.
گزارش از: فاطمه شهدوست
۰۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۳۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]