واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۳:۲۷
ایوب صادقیانی یک سال پس از برگزاری دومین پرفورمنس «رنگاهنگ» یادداشتی درباره این اجرا نوشت که تلفیقی از نقاشی و موسیقی بود. به گزارش گروه دریافت خبر ایسنا، تالار وحدت شامگاه اول خردادماه 94 میزبان رنگاهنگی بود که با تار و سهتار کیوان ساکت و نقاشی علیرضا مجابی با تکنیک میکسمدیا و آکریلیک روی بوم خلق میشد. ایوب صادقیانی - شاعر - در یادداشت خود دربارهی این پرفورمنس نوشته است: جلوی تالار شلوغ بود. هم اهالی ادب و هنر، هم علاقهمندان به هنر منتظر ورود بودند. درهای تالار با حدود یک ساعت تأخیر نسبت به زمان اعلامشده، در ساعت 10:30 شب روی منتظران باز شد. یک بوم دایرهای بزرگ، یک میز کوچک شیشهای، قوطیهای رنگ، قلممو، کاردک، ابزار نقاشی در یک سو و دو صندلی کوچک در گوشهای دیگر از صحنه.
رنگاهنگ
پس از چند دقیقه، با صدای تشویق تماشاگران دو هنرمند روی صحنه آمدند. کیوان ساکت زخمه بر تار میزد و علیرضا مجابی رنگ بر بوم. صدای سایش لیسه بر بوم نظمی متفاوت از نظم موسیقایی تار داشت. برخلاف عادت معمول تماشگران تالار وحدت، که همواره یا شاهد فراز و فرود اعضای ارکسترهای موسیقی و یا دیالوگهای هیجانآمیز بازیگران تئاتر بودهاند و گاهگاه صدای تشویق یا خندهشان فضای سالن را پر میکرد، اینبار در سکوت کامل منتظر تکمیل اتفاقی بودند که از قبل افتاده و نیفتاده بود. اینکه بر صحنهی مجهزترین تالار ایران نقاشی و موسیقی همزمان در حضور صدها تماشاگر خلق میشد، اتفاق یکتایی بود که افتاده بود و اینکه چه بر صحنه و بر بوم نقش میبست، اتفاقی بود که هنوز نیفتاده بود و تا لحظهی آخر چیستیاش غیرقابل پیشبینی بود. با گذشت بیش از نیم ساعت از برنامه، حدود 70 درصد از تابلو با حرکت یکسان دست علیرضا مجابی و زخمههای تار کیوان ساکت رنگ زمینهی خاص از ترکیب رنگهای سفید و بژ و آبی به خود گرفته بود. اولین حرکت متفاوت دست آقای نقاش با تشویق حاضران همراه شد، حرکتی کمانی که چندینبار با کاردکی شیاردار تکرار شد و در فضای سفید باقیمانده از بوم چند کمان رو به بالا و البته نسبتا منظم از رد رنگ و لیسه نقش بست. نقشی که در ابتدا معلوم نبود قرار است در کلیت تابلو چه باشد و در انتها نیز نمیشد بهطور قطعی به چیستی و پیامش پی پرد. رنگهای آبی، سبز، سفید، طلایی، قهوهای، قرمز و ... درهم میپیچیدند و رنگهای بیشتری پدیدار میشدند. رنگ قرمز مثل تعدادی دیگر از آثار علیرضا مجابی کمانهای رو به بالای متفاوت را برجسته کرد و شکل داد تا تبدیل شد به چیزی شبیه بته جقه یا ویرگول و یا شاید چیز دیگری. سپس تابلو روی زمین خوابانده شد. اندکی بعد با قوطی رنگ طلایی گلولههایی درشت به روی تابلوی پاشیده و بعد با قلم مو پیچشی موجگون در هر دایره ایجاد شد که البته این پیچش قطعی نبود و با ایستادن تابلو از یک سو به پایین کشیده شد. بعد با یک بطری حاوی رنگ سیاه، خطوط نسبتا موازی نه لزوما صاف روی تابلو نقش بست. شرههایی نهچندان استوار که با ضربههای سریع کاردک همان اندک قطعیت استوارشان هم متلاشی میشد. بعد با رنگ آبی عددی نوشته شد و خیلیها مثل من فکر کردند این یعنی تاریخ زدن پای تابلو و پایان کار، اما وقتی که این اعداد بینظم با خط خوش نقاش بر نقاط مختلفی نقش بست معلوم شد که هنرنمایی هنوز ادامه دارد و بعد به شکل غافلگیرکنندهای، دوبار کلمهی «عشق» را وارونه در دو سوی تابلو آن هم بدون نقطه و با رنگی نزدیک به رنگ زمینه با خطی که ابداع خودش است نوشت.
رنگاهنگ
در سوی دیگر صحنه، کیوان ساکت تارش را به سهتار تبدیل کرده بود و گاهی با نگاه به ضربههای تند قلممو او هم زخمههایش را شتاب میبخشید و حاضران را به تشویق وادار میکرد. علاوه بر اعداد، برخی از حروف الفبا گویی ابجد، مربعهایی با قرمز پررنگ و المانهای دیگرِ نه چندان قابل توصیف نیز بر تابلوی خوابیده نقش بست. بعد یک المان درشت خط مانند که شبیه تیغهی بلند یک شمشیر بود و یا شاید الف، ایستادهترین حرف زبان فارسی، از میانهی نماد ظاهرا بتهجقهای یا ویرگول شکل، شروع شد و انتهای تیزش در خارج از این المان تمام شد و در حالی که من و شاید افراد دیگری فکر میکردیم مثلا قرار است تیری در بتهجقه جا خوش کند، با ظهور سه نقطهی سفید مربع شکل که خبردار و منظم زیرخط شمشیر مانند به صف شدند، گفتیم زهی خیال باطل. پس از چند بار دور و نزدیک شدن و کار با قلممو، نقاش بر زمین نشست و حرف میم را با رنگ قرمز نوشت و حتی من که میدانستم امضای «م. آذرفر» با حرف میم شروع میشود مطمئن نبودم که امضا میکند چون دو بار دیگر در طول برنامه فکر کرده بودم که تاریخ و امضا میکند، اما حدسم اشتباه بود. در نهایت با امضای نقاش و بعد ایستادن و شکستن قلممویش، ساز ساکت هم آرام گرفت. اگر عدم قطعیت و انتظار و حس پرسش در اینکه نقاش قرار است بعد از یک نقش چه نقشی بزند نبود، شاید حوصلهی مخاطبان سر میرفت. عدم قطعیتی که نه تنها در طول برنامه، بلکه پس از برنامه ادامه داشت و در تابلوی خلق شده تا ابد ادامه خواهد داشت. عدم قطعیتی که در کنار المان سنتی بتهجقه در میان رنگها، المانها، حروف و اعداد قابل تأویل، حاکی از خلق تابلویی کاملا پست مدرن بود. تابلویی متفاوت که در فضا و بستری پست مدرن خلق شد. تصور تأثیر و تأثر صدای قطعی و گوشنواز سازهای سنتی تار و سه تار موسیقیدان چیزهدستی چون کیوان ساکت با عدم قطعیت و انتزاع نقاشی آوانگارد چون علیرضا مجابی بر صحنهی تالاری پر از تماشاگرِ مشتاق و کنجکاو خود فضایی دیگرگونه بود که شاید فقط در عصر پستمدرن رخ دادنش امکانپذیر باشد. اگرچه قبلا این شکستن مرز بین دو هنر و ایجاد فضایی بینامتنی برای اولین بار توسط همین هنرمند نقاش با ساز پیانوی هانیبال یوسف در فضای باز مجاور موزهی هنرهای معاصر برگزار شده بود، اما فضای رسمی تالار وحدت و تماشاگران ساکتی که تا آخرین لحظه صبورانه و کنجکاو منتظر آفرینش دو هنرمند بودند، خرق عادتی بود که این برنامه را جسورانهتر میکرد.
رنگاهنگ
جسارتی که استاد عباس مشهدیزاده - نقاش و مجسمهساز پیشکسوت - در پایان برنامه با حضور روی صحنه آن را به نیکی ستود. جسارت و شجاعتی که یک نقاش از خلوت خود خارج میشود و در مقابل چنین جمعیتی آن هم بداهه و در مواجهه با هنری دیگر، اثر خود را بیافریند. علاوه بر استاد مشهدیزاده حضور چهرههایی چون دکتر جواد مجابی، بهزاد شیشهگران، احمد مرشدلو، محمدعلی بهمنی، پوران درخشنده، مجتبا ویسی، مسعود آبپرور، دانیال حکیمی، بکتاش آبتین، رضا فیاضی، امیرکاوه آهنینجان و علی عبداللهی حاکی از اهمیت و یکتایی این پرفورمنس بود. علاوه بر حضور و انتظار این بزرگان، حضور کودکان و نوجوانان مثل دختربچه خردسالی که در صندلی کناری من نشسته بود و علیرغم سردرد و توصیه مادرش به خروج از سالن برای استراحت و کاهش سردرد، مشتاقانه و مصرانه تا انتهای برنامه منتظر پایان کار نقاش بود، نویدبخش اتفاقات متفاوتی از این دست در آیندهی هنر این مرز و بوم است که آغازش با نام «رنگاهنگ» گره خورده است. انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]