واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری پانا: اثر دیگری از رضا مهدوی هزاوه توسط نشر روزگار منتشر شد ˝اسب های باغ ملی˝ و حکایات تلخ و شیرین یک شهر کتاب˝ اسب های باغ ملی˝ جدید ترین اثر رضا مهدوی هزاوه که پیش از این با کتاب˝ قصه های هزاوه˝به علاقه مندان کتاب و کتابخوانی معرفی شده بود توسط نشر روزگار به بازار آمد.
۱۳۹۵ يکشنبه ۲۶ ارديبهشت ساعت 14:22
به گزارش سرویس فرهنگی پانا؛ باغ ملی ، میدان مرکزی شهر اراک است. در همه ی شهرهای کوچک و بزرگ ایران ، میدان اصلی شهر، محل روی دادن اتفاقات مهم سیاسی و اجتماعی است. باغ ملی اراک هم از دیرباز محلی بوده است برای شادی ها و عزاداری های گروهی. از تجمع برای پیروزی تیم ملی فوتبال گرفته تا مراسم تشییع شهدای جنگ ...در و دیوار باغ ملی حکایت ها در دل خود دارد. حکایت های تلخ و شیرین ...
به گفته نویسنده ،کتاب شرح اتفاقات آمیخته با تخیل یک روز باغ ملی درسه بخش صبح – ظهر و شب است.
در بخشی از کتاب می خوانیم:
"...شکیبایی از پشت شیشه به باغ ملی نگاه کرد. ماشین ها هی دور می زدند. با خود گفت آی عشق ای عشق... چهره ی آبی ِ عشق، پشت یک کلیسا پنهان شده بود. مدام خبر ِ یک پیامک بود و از خود ِ پیامک خبری نبود. مدام باران بود و ابری در کار نبود. مدام صدای بوق بود و خبری از عروس دشت نبود. مدام چادر های خیال ترکمن برافراشته می شد و خبری از تیرک نبود. مدام قوم عرب نامه می نوشت برای مجنون و خبری از لیلی نبود. مدام لیلی نبود. مدام درخت دوستی سایه نداشت. مدام آفتاب ِ باغ ملی اهرام ثلاثه ی مصر می شد. مدام فرهاد به قوری چای پناه می برد و مدام به دور ریخته می شد. کیسه های برنج شفا نمی دادند. روغن های کرمانشاه قوتی نداشتند. اراک، آشوب بود. اراک پاییز ِ یک راز صبحگاهی بود. اراک باجه ی تلفن همگانی بود اما در باجه فقط یک آدم پریشان نشسته بود. آدم پریشان در باجه گریه می کرد. از بی پدری ؟ از بی مادری؟ از بی خواهری؟ از بی دوستی؟ از بی خانمانی؟ از بی عشقی؟ هیچ کس نفهمید. هیچ کس پیکان دهه ی چهل نبود که رنگش سفید باشد. هیچ کس پراید دهه ی هشتاد نبود که نرم و نازک باشد. هیچ کس باز باران با ترانه ی گلچین گیلانی نبود که از سر جوی گیلان بپرد. شکیبایی به چاووشی گوش می کرد. شکیبایی به عینک ضخیمش نگاه می کرد. شکیبایی به محله ی قدیمی ِ بوعلی فکر می کرد. شکیبایی به لاله زار می رفت و شهید می شد. شکیبایی به قدمگاه امام رضا می رفت و ولیعهد می شد. شکیبایی هر روز سر ساعت هشت به بهشت زهرای تهران می رفت و با ارواح فوتبال بازی می کرد. شکیبایی هی به دور باغ ملی می چرخید و التماس می کرد مهشید، شیرین بماند. تلخ نشود. مهشید که تلخ بشود، کاری از کافه های پر از رادیو و عشق و دود عود و شجریان هم بر نمی آید..."
چاپ اول کتاب" اسب های باغ ملی" در 96 صفحه با قیمت 9000 تومان و شمارگان 1000 نسخه نشر روزگار منتشر شده است.
رضا مهدوی هزاوه - متولد 1348 روستای هزاوه اراک - عضو هیات علمی گروه نمایش دانشگاه آزاد اسلامی اراک و نویسنده و کارگردان تئاتر است. وی همچنین سابقه فعالیت های مطبوعاتی و روزنامه نگاری را نیز در کارنامه خود داشته است. از این نویسنده ، کتاب "قصه های هزاوه " مشتمل بر 75 داستان کوتاه نیز در سال 1392 توسظ انتشارات همشهری منتشر شده است
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری پانا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]